بندورا خود کارآمدی را به عنوان اطمینان فرد به توانایی شخص برای سازمان دهی و انجام کارها به منظور رسیدن به اهداف شخصی تعریف کرده است. این تعریف بر عقاید فراشناختی تأکید میکند که از اواسط کودکی پدیدار میشوند در نظریه بندورا عاطفه نقش مرکزی را در ارتباط دادن فرا شناخت و رفتار ایفا میکند، همچنین عاطفه مثبت مانند؛ غرور و رضایت بین شخصی نیز یک مؤلفه مرکزی در خود کارآمدی بالاست، بالعکس احساسات منفی از قبیل غم و بیحوصلگی به عنوان مؤلفههای مرکزی خود کارآمدی پایین هستند، خود کارآمدی پایین با افسردگی- اضطراب و کاهش تلاش در مواجه با مشکلات در زندگی همراه میشود(همان).
د ) فرآیندهای احتمالی[۷۷]
فرآیندهای فعال خود کارآمدی، افراد را به ایجاد محیطی سودمند قادر ساخته و به مهار آن کمک میکند. باورهای خود کارآمدی زندگی افراد را شکل میدهد. افراد از طریق فرآیندهای انتخابی، کفایتهای شخصی را در خود پرورش داده و با تعیین علائق و شبکههای ارتباطی و هر عاملی که بر انتخاب رفتار مؤثر است، به طور عمیقی جهت تحول فردی را مشخص میسازد. از طرفی اجتماع در انتخاب محیط برای افزایش کفایتها و علائق نقش مهمی دارد. از انواع فرآیندهای انتخابی میتوان به انتخاب شغل اشاره کرد که باورهای خود کارآمدی از طریق آن، مسیر زندگی را تحت تأثیر خود قرار میدهد. هر چه احساس خود کارآمدی بیشتر باشد، انتخابهای شغلی دامنه وسیعتری را به خود اختصاص داده و رغبت زیادی را در فرد ایجاد میکند، افراد از طریق آماده سازی خود با آموزش بهتر، حرفه بهتری برای خود انتخاب کرده و موفقیت بیشتری در آن کسب میکنند(زمینی،۱۳۸۶).
۲-۲۹- دیگر منابع باورهای خود کارآمدی
پژوهشها نشان دادهاند که باورهای خود کارآمدی از دیگر منابع اطلاعاتی نیز شکل میگیرند. مطالعات پاجارس و شانگ حاکی از این است که بازخورد اسناد مدل دهی و تعیین هدف میتواند در رشد باورهای خود کارآمدی نقش مهمی را ایفا کند(پاجارس به نقل جعفربیگی،۱۳۸۷).
همین طور بر طبق نظر بندورا، باورهای خود کارآمدی که محصول فرایند پیچیده خود مجاب گری[۷۸] است بر پردازش شناخت منابع متنوع اطلاعات کارآمدی متکی است. پردازش شناختی اطلاعات کارآمدی حاصل از این منابع دربرگیرنده دو کارکرد قابل تاکتیک است؛ اول این که، نوع اطلاعاتی که مردم به دست میآورند و استفاده از آنها به عنوان نشانگرهای کارآمدی شخصی و دومین کارکرد، به ترکیب قواعد و روشهایی اشاره دارد که مردم از آنها در سنجش و یکپارچه کردن اطلاعات حاصل از منابع مختلف شکل دهنده باورهای خود کارآمدی استفاده میکنند. فرآیندهای خود، بر ساخت چنین سیستمهای باور در سطح انتخاب، تفسیر، یکپارچه سازی اطلاعات مرتبط با کارآمدی حکومت میکند. به طور کلی- هر چه فرد از کارآمدی شخصی خود اطمینان داشته باشد این باورها را در انجام تکالیف مؤثر بداند و به بازده و ارزشمندی(قدرت) آن باور داشته باشد ممکن است خود را با تکالیف مشکلتر درگیر سازد(وسعت). زیرا از این طریق بازخورد اجتماعی برای فرد تحریک کننده خواهد بود. همچنین هر چه اعتماد به باورها قویتر باشد تعمیم پذیری به موقعیتهای خاص، بیشتر خواهد بود.
۲-۳۰- مراحل رشد خود کارآمدی
بندورا تغییرات رشدی در خود کارآمدی را در طول عمر اینگونه مورد بحث قرار میدهد:
- کودکی
خود کارآمدی به تدریج در انسان رشد میکند زمانی که کودکان میکوشند تا بر محیط پیرامونی اعمال نفوذ کنند، پرورش و رشد خود کارآمدی را آغاز میکنند آنها با آموختن توانائیهایی مانند زبان و مهارتهای اجتماعی و … بر محیط خود تأثیر میگذارند، تعامل بین کودک و والدین برقرار میشود. والدین محیط تحریک کنندهای را برای کودک خود فراهم میکنند و اجازه رشد و کاوش به او میدهند. این تجربیات کار آیی ساز اولیه در این مرحله بر والدین متمرکز است. بندورا معتقد است هنگامی که کودکان تلاش میکنند تا بر محیط فیزیکی و اجتماعی خود اعمال نفوذ کنند رشد و پرورش خود کارآمدی آغاز میشود. آنها مهارتهای جسمی، اجتماعی و روانی را میآموزند و آموختهها و مهارتها را تقریباً به کار میبرند با گسترش دنیای کودک کارآمدی او تحت تأثیر قضاوتهای اعضای خانواده، همسالان و بزرگ سالان قرار میگیرد. همبازیهای کودک نیز ملاکهایی برای ارزیابی سطح موفقیت کودک فراهم میکنند(زمینی، ۱۳۸۶).
مخصوصاً در میان هم بازیها و همسالان- کودکانی که در بازیها و تکالیف از همه باتجربهتر و شایستهتر هستند، برای کودکان دیگر به عنوان الگوهایی با کارآمدی زیاد عمل میکنند. همچنین همسالان، نقاط مرجع مقایسهای برای ارزیابی سطح پیشرفت خود و در نتیجه خود کارآمدی شخصی فراهم میکنند(همان).تأثیر همسالان و دوستان در خود کارآمدی از چند طریق صورت میگیرد؛ یکی از راهها،سرمشق گیری از همسالانی است که شبیه او هستند و مشاهده موفقیت افرادی که کودک خود را شبیه آنها میداند، انگیزه و خود کارآمدی او را بالا میبرد. و آنها را به این باور میرساند که میتوانند عملکرد موفقیت آمیز داشته باشند، در عوض با مشاهده شکست افرادی که شبیه او هستند، این باور در آنها شکل میگیرد که آنها فاقد قابلیت و توانایی برای انجام تکالیف هستند و دست از تلاش و کوشش برمیدارند، این موضوع به ویژه درباره قابلیتهایشان مطمئن نیستند بسیار تأثیرگذار است(به نقل از ناصر نعیمی، ۱۳۸۶).
در این میان مدارس نیز از طریق تأثیر بر رشد قابلیتهای شناختی و مهارتهای حل مسأله که هر دو برای شرکت مؤثر در همه جنبههای زندگی لازم هستند، تأثیرگذار میباشند. پژوهشها نشان داده است که وقتی کودکان کار آیی شخصی خود را در مدرسه ارزیابی میکنند، ارزیابی آنها باید عمدتاً حاصل ارزشیابیها و اعمال معلمان آنها باشد. کودکان به قضاوت کردن درباره تواناییهایشان بر حسب ارزشیابی معلمان گرایش دارند(همان).
- نوجوانی
اگرچه هیچ دورهای از تحول، خالی از مشکلات و بحران نیست، از نوجوانی به عنوان دورهای سرشار از اضطراب و آشوب روانی نام میبرند، تجربههای انتقالی نوجوانی شامل کنار آمدن با تقاضاها و فشارهای جدید، از آگاه شدن از جنسیت گرفته تا انتخاب شغل بالقوه شخص است. در هر حوزهای که مستلزم سازگاری است- نوجوان باید قابلیتهای جدید و ارزیابیهای تازهای از تواناییهای خود به عمل آورد(بندورا، به نقل از شولتز، ۱۳۸۴). در این مرحله نوجوان با کسب استقلال بیشتر، دست به آزمایشگری در حیطه رفتارهای پرمخاطره میزند و حس خود کارآمدی خود را از طریق یادگیری چگونه کنار آمدن با موارد پرمخاطره گسترش میدهد و آن را قدرت میبخشد. انتقال از دوره کودکی به بزرگسالی متکی به قدرت کار آیی شخص از طریق آموختن تجربیات و تسلط بر امور دوره نوجوانی میباشد(زمینی،۱۳۸۶).
- بزرگسالی
بند ورا در بحث بزرگسالی، این مرحله از زندگی را به دو دوره جوانی و میانسالی تقسیم میکند. دوره جوانی غالباً شامل سازگاریهای دیگر، از قبیل شکل دادن رابطه زناشویی، آغاز پدر و مادر شدن، تسلط چیرگی بر شغل است. خود کارآمدی برای همه این تکالیف حیاتی است. بندورا معتقد است اشخاصی که دارای خود کارآمدی ضعیف هستند نمیتوانند به خوبی از عهده این موقعیتها برآیند و احتمالاً سازگاری پیدا نمیکنند(به نقل از ناصر نعیمی، ۱۳۸۶). سالهای بزرگسالی میانه یا میانسالی با منابع تازهای از فشار روانی همراه است، چرا که مردم زندگی خود را دوباره ارزیابی کرده و با محدودیتهای خود مواجه میشوند که هر دوی اینها بر خود کارآمدی تأثیر دارند افراد میانسال باید به طور دایم تواناییها، مهارتها و هدفهای خود را دوباره ارزیابی کرده و فرصتهای جدید را برای رشد و تجلی خویشتن پیدا کنند(همان).
- پیری
ارزشیابی های خود کارآمدی در پیری دشوار است. تنزل تواناییهای جسمی و ذهنی، بازنشسته شدن از کار فعال و کناره گیری از زندگی، افق جدیدی از خود ارزیابی را ایجاد میکند. کاهش خود کارآمدی حاصل از این ارزیابیها میتواند کارکردهای جسمی و ذهنی را در نوعی از پیشگویی کام بخش تحت تأثیر قرار دهد. برای مثال، خود کارآمدی حاصل در موضوعهای جنسی، ممکن است به کاهش در فعالیت جنسی بینجامد و احساس کار آیی بدنی ضعیف ممکن است به کاهش توانایی و از این رو به فعالیت کمتر منجر شود. اگر ما معتقد نباشیم که میتوانیم کاری را انجام دهیم، شاید نتوانیم آن کار را انجام دهیم در آن صورت ما حتی ممکن است کوششی را نیز به عمل نیاوریم(به نقل از مقیمی فام، ۱۳۷۹).
در کل از نظر بندورا، احساس خود کارآمدی یک عامل حیاتی در موفقیت یا شکست در سراسر زندگی است.
۲-۳۱- خود کارآمدی و جنسیت
به نظر میرسد که خود کارآمدی با توجه به جنس تفاوت دارد. مردان به طور متوسط در مقایسه با زنان از خود کارآمدی قویتری برخوردارند. تفاوتهای جنسی در این زمینه تا ۲۰ سالگی به اوج خود میرسد و در سالهای بعد کاهش مییابد. به عنوان مثال مشخص شده است که در انتخاب شغل از سوی افراد تفاوتهای جنسی در خود کارآمدی نقش مهمی را بازی میکنند. پژوهش نشان داده است که مردان خود را دارای احساس خود کارآمدی بالا هم برای مشاغل سنتی مردانه و هم برای مشاغل زنانه میدانند. اما زنان از نظر احساس خود کارآمدی برای مشاغل زنانه بالا هستند، اما برای احراز مشاغلی که از نظر سنتی در انحصار مردان هستند، احساس خود کارآمدی ضعیفی دارند(پاجارس، به نقل از اعرابیان،۱۳۸۲).
اغلب روانشناسان معتقدند که تفاوتهای جنسی ادراکات نادرست از تواناییها و عدم آمادگی یا فقدان مهارت است و این ادراک نادرست ریشه در عوامل فرهنگی و اجتماعی دارد(همان).
۲-۳۲- نقش و اهمیت خود کارآمدی در کارآفرینی
خود کارآمدی در چهار بعد خود تهییجی، خود سنجی، خود تنظیمی و خود رهبری کلیدی ترین و ضروریترین مؤلفه در امر کارآفرین شدن است و باید از مهمترین برنامههای آموزش و پرورش کشور تلقی گردد(رحیم آبادی، ۱۳۹۱). خود کارآمدی از بنیه شخصیتی فرد در رویارویی با مسائل و رسیدن به اهداف و موفقیت او خبر میدهد و تحت تأثیر ویژگیهای شخصیتی از جمله باور داشتن خود(اعتماد به نفس) تلاش گر بودن و تسلیم نشدن(خود تهییجی) وارسی علل موفقیت نداشتن به هنگام ناکامی(خود سنجی)، آرایش جدید مقدمات و روشهای اجتماعی رسیدن به هدف خود تنظیمی و تحت کنترل درآوردن تکانه ها(خود رهبری) قرار دارد(همان).
خود کارآمدی در معنای خاص خود میتواند به عنوان ویژگی اصلی مرکزی برای اقدامات کارآفرینانه در نظر گرفته شود از دهه ۹۰ محققان کارآفرینی به خود کارآمدی به عنوان یک مفهوم واسطهای توجه کردند که میتوانست آغاز فعالیت کارآفرینی را توضیح دهد. خود کارآمدی در رابطه با کارآفرینی عموماً به عقیده شخص در مورد تواناییاش برای انجام فعالیتهای کارآفرینانه از جمله ارزیابی مدیریتی کاربردی و مهارتهای فنی تمرکز میکند(شماعی زاده، ۱۳۸۴). به طور خلاصه فردی با خود کارآمدی بالا قادر است با روش مثبتی از بازخوردهای منفی در جهت بهبود عملکردش استفاده کند و این در فرایند کارآفرینی که اغلب با ابهامهای زیادی همراه است برای تلاش، پشتکار و پافشاری و برنامه ریزی بسیار اهمیت دارد(همان).
برخی محققین شاخصهای خود کارآمدی را چنین برشمردهاند:
-انتخاب کارها و وظایف عمدتاً چالشی تعیین هدف های بالاتر و متعالی
- پافشاری برای رسیدن به اهداف متعالی
- سخت کوشی برای حل مسائل دشوار
- پیدا کردن راههای مورد نظر برای رسیدن به هدف حتی در صورت مخالفت دیگران
-اقدام کارآمد در وقایع غیرمنتظره
-آرامش و تکیه بر توانایی شخصی برای حل مشکلات
-حل مشکلات پیش رو بدون توجه به آن چه ممکن است برای شخص پیش بیاید
- تعیین هدفهای متعالی و بالاتر( پور سعید،۱۳۸۶).
در واقع خود کارآمدی یکی از مؤلفههای مهم کارآفرینی و پیش شرط آزادسازی استعدادهای پنهان و کارآفرینانه افراد است(بندورا، ۱۹۹۷). دیدگاه خود کارآمدی برای مطالعه کارآفرینان بسیار مناسب است و افرادی که خود کارآمدی بالاتری دارند از سطح بالاتری از تصورات کارآفرینانه برخوردارند و در حقیقت زمان بیشتری را صرف تدارک یک عمل کارآفرینانه میکنند(شماعی زاده ، ۱۳۸۴).
۲-۳۳- تحقیقات انجام شده درباره برنامه درسی کارآفرینی،خود کارآمدی و روحیه کارآفرینی در ایران:
شریفی(۱۳۹۱) در پژوهشی به بررسی کارایی و تناسب آموزشهای ارائه شده در دانشگاهها و مراکز عالی آموزشی با نیازهای آموزشی جهت ایجاد و ارتقاء کارآفرینی پرداخته و نشان میدهد که بین توانمندیهای حاصل از آموزشهای دانشگاهی و نیاز بازار کار رابطه معناداری وجود دارد و این توانمندیها با نیازهای آموزشی جهت ارتقاء و توسعه کارآفرینی کشور سازگار است.آراستی و بنادکی(۱۳۹۰) به بررسی تأثیر آموزش درس مبانی کارآفرینی بر قصد کارآفرینی دانشجویان پرداخته و معتقدند آموزش درس مبانی کارآفرینی برقصد کارآفرینی دانشجویان و عوامل تعیین کننده آن شامل نگرش نسبت به رفتار، هنجارهای ذهنی و درک کنترل رفتاری تأثیرگذار است. جزنی(۱۳۸۶) به تأثیرگذار کارآفرینی بر ارتقای فرهنگ کارآفرینی دانشگاههای کشور پرداخته و در مقاله خود سه دیدگاه استاد کارآفرین و دانشجوی کارآفرین و کارآفرین خارج از دانشگاه را با یکدیگر مقایسه کرده، بیان میدارد که آموزش کارآفرینی سبب ارتقای فرهنگ کارآفرینی در دانشگاه میشود ولی میزان و اهمیتی که هر یک از این سه گروه برای این مسأله قائل شدهاند، متفاوت میباشد.
نساج(۱۳۸۴) به بررسی اثربخشی برنامه درسی کارآفرینی از دیدگاه هنرجویان و هنرآموزان پسر و دختر شاخه کار و دانش آموزش متوسطه پرداخته و سه عنصر محتوا، روشهای تدریس و روشهای ارزشیابی در برنامه درسی کارآفرینی را با یکدیگر مقایسه کرده که نتایج پژوهش نشان میدهد برنامه درسی کارآفرینی توانسته است اطلاعات و مهارتهای کارآفرینی را در هنرجویان ایجاد کند اما بین نظرات مطرح شده از جانب دو گروه تفاوت معناداری وجود داشته و هنرآموزان نظرات خوش بینانهتری داشتهاند.
شماعی زاده (۱۳۸۴) در تحقیقی با هدف شناسایی تأثیر مشاورهی شغلی به شیوهی شناختی ـ اجتماعی بر افزایش خود کارآمدی کارآفرینی و باورهای خود کارآمدی عمومی دانشجویان دانشگاه اصفهان گزارش کرد که مشاوره به شیوهی شناختی ـ اجتماعی بر افزایش خود کارآمدی کار آفرینی دانشجویان دانشگاه اصفهان مؤثر بوده است و هم چنین بر باورهای خود کارآمدی عمومی دانشجویان تأثیر مثبت داشته است.
مشایخ(۱۳۸۶) به بررسی تأثیر آموزش کارآفرینی بر روحیه کارآفرینی دانشآموزان دبیرستانی پرداخته که نتیجه پژوهش نشان میدهد که دانش آموزانی که آموزش کارآفرینی دیده بودند نسبت به دانشآموزانی که آموزش ندیده بودند روحیه کارآفرینی بالاتری داشتند و بین میزان روحیه کارآفرینی پسران و دخترانی که آموزش میبینند و آنهایی که این آموزش را ندیدهاند تفاوت معناداری وجود دارد و دانش آموزان رشتههای فنی و حرفهای و کار و دانش روحیه کارآفرینی بالاتری نسبت به سایر رشتهها دارند.
پور آتشی(۱۳۸۷) به بررسی و تحلیل اثرات و پیامدهای دورههای آموزش کارآفرینی از دیدگاه اعضای شرکتهای کشاورزی پرداخته و یافتههای آنها نشان میدهد که دورههای آموزش کارآفرینی به دانش و آگهی افراد و همچنین ترویج روحیه کارآفرینی می انجامد.
احمدی، شافعی و مفاخری نیا(۱۳۹۱) در تحقیقی به بررسی چگونگی تأثیر فردی و محیطی بر رفتار کارآفرینانه دانشجویان دانشگاه کردستان پرداختهاند که نتایج پژوهش نشان دهنده آن است که عوامل فردی رابطه معناداری با ویژگیهای کارآفرینانه دارد و عوامل محیطی هم بر ویژگیهای کارآفرینانه دانشجویان تأثیرگذار میباشد. سعیدی و مهتدی(۱۳۸۷) در مطالعهای به بررسی تأثیر آموزش کارآفرینی بر توسعه رفتارهای کارآفرینانه در وزارت کار پرداخته که نتایج به دست آمده از مطالعه وی نشان میدهد که برگزاری دورههای کارآفرینی تأثیرات مثبتی بر بروز رفتارهای کارآفرینانه در وزارت کار داشته است به گونهای که شرکت در دورههای یاد شده باعث تحریک فراگیران نسبت به تغییر وضعیت شغل و کسب و کار خود شده است. سلیمی فر و مرتضوی به نقل از مشایخ(۱۳۸۶) به بررسی مراکز آموزش فنی و حرفهای در زمینه تشکیل سرمایه انسانی و پرورش روحیه کارآفرینی پرداختند و نتیجه گرفتند که آموزشهای فنی حرفهای توفیق قابل توجهی در پرورش نیروی ماهر(سرمایه انسانی) و تربیت نیروی انسانی خود اشتغال(کارآفرین) داشتهاند. صمدی و شیرزادی اصفهانی به نقل از مشایخ(۱۳۸۶) به بررسی رابطه جو سازمانی مدرسه با روحیه کارآفرینی دانش آموزان در مدارس اصفهان پرداختند که نتیجه نشان میدهد بین جو سازمانی مدرسه و روحیه کارآفرینی رابطه مثبت و معناداری وجود دارد.
یارایی،(۱۳۸۳) به بررسی برخی روحیات کارآفرینی در بین دانشجویان دانشگاه شیراز پرداخته که نتایج نشان داد که بین ویژگیهای کارآفرینی با جنسیت، سن ، محل تولد، و سطح تحصیلات والدین رابطه معناداری وجود ندارد.
۲-۳۴-تحقیقات انجام شده درباره برنامه درسی کارآفرینی، خود کارآمدی و روحیه کارآفرینی در خارج از ایران
دیوید[۷۹]،(۲۰۰۸) در پژوهشی نشان دادند که آموزشهای کارآفرینی توانسته است افراد را مسئولیتپذیر به بار آورد آنها را تبدیل به کارآفرین یا متفکران حوزهی کارآفرینی کند. هانلان و کورمان[۸۰](۱۹۹۷) پژوهشی پیرامون تأثیر برنامههای درسی بر ویژگیهای کارآفرینانه انجام دادند نتایج این پژوهش نشان میدهد که برنامههای درسی در پرورش کارآفرینان و راه اندازی شرکتهای جدید تأثیر بسزایی داشتهاند(به نقل از جعفر زاده ،۱۳۸۴). نتایج تحقیقات کان، مارکمن، بارون[۸۱] و لی(۲۰۰۰) نشان میدهد که خود کارآمدی پیش بینی کننده مهمی برای عملکرد کارآفرینان است( به نقل از درنوسک و اریکسون[۸۲]، ۲۰۰۵). در الگوی نیت کارآفرینانه بیرد[۸۳] (۱۹۸۸)، خود کارآمدی به عنوان یک عنصر مهم در تبیین رفتار کارآفرینانه به شمار میرود(همان). بوید و وزیکیس[۸۴]،(۱۹۹۴)، معتقدند خود کارآمدی بر شناسایی فرصت، خطرپذیری و پرورش ایدههای کارآفرینانه تأثیر میگذارد. در زمینهی تأثیر آموزشهای کارآفرینی بر باورهای خود کارآمدی سو لیوان و ماهالیک[۸۵] (۲۰۰۰)نشان دادهاند که خود کار آمدی زنان شرکت کننده در جلسات آموزش کار آفرینی افزایش یافته است. کازوف[۸۶] (۲۰۰۳) با مطالعه روی کار آفرینان بالقوه بیان میکند بین آموزش کارآفرینی و خود کار آمدی رابطهی مثبتی وجود دارد . میفیلد و ویرر[۸۷] (۲۰۰۰) طی تحقیقی، به بررسی جایگاه نظریه یادگیری اجتماعی در رابطه با آموزش کارآفرینی پرداختند . آنها متوجه شدند که میتوان با بهره گرفتن از اصول نظریه یادگیری اجتماعی به آموزش کارآفرینی پرداخت. نول[۸۸]، (۱۹۹۳) به طور ویژهای تأثیر آموزش کارآفرینی را بر گسترش انگیزهی کارآفرینانه و پذیرش خود کارآمدی، مورد توجه قرار داد که نتایج تحقیق نشان داد گرایش طبیعی به عمل به عنوان یک کارآفرین، انگیزهی کارآفرینی و خود کارآفرینانه، همگی امتیازات ویژهای است که در میان دانشجویان فارغالتحصیل کارآفرینی وجود دارد. یک فرا تحلیل(راش و فریز[۸۹]،۲۰۰۷) نشان داده است که خود کارآمدی به گونهی به شدت مثبتی با ایجاد شغل و موفقیت کارآفرینی ارتباط دارد.
تحقیقات انجام شده درباره : بررسی تأثیر برنامه درسی کارآفرینی در تعامل با خودکارآمدی بر ...