۲-۳-۱- تعریف و مفهوم رضایت شغلی
رضایت شغلی نوعی نگرش فردی است که به طریق مختلف در موفقیت و رشد فرد و جامعه تأثیر می گذارد.(حسینی، ۱۳۸۴). یکی از اساسی ترین مسائل شغلی که متخصصان را به خود مشغول نموده است رضایت شغلی میباشد. رضایت شغلی معلمان به عنوان یک شاخص مهم و مؤثر در آموزش، توجه مجریان و پژوهشگران حوزه تعلیم و تربیت را جلب کرده است(زانگ[۳۵]، ۲۰۰۷). رضایت شغلی در معلمان یک منبع مهم برای رضایت شخصی است و در حفظ و نگهداری معلمان در کارشان مؤثر است.(کمیلی[۳۶]، ۲۰۰۴: ۱۱۷) و فداکاری، علاقه مندی و تعهد در مسئولیتشان را ممکن میسازد.(تسنیم[۳۷]، ۲۰۰۶: ۱۵۲).
رضایت شغلی به عنوان مهمترین نگرش، برداشت انسان را نسبت به شغل و سازمان خود بیان میدارد. یک کارمند با رضایت شغلی بالا شغل خود را دوست دارد و برای آن ارزش قائل است و به طور کلی نگرش مثبت نسبت به آن شغل را دارد، بنابراین یک کارمند با میزان زیاد رضایت شغلی، نگرش مثبت به شغل و سازمان خود دارد و دیگری که میزان رضایت شغلی او کم است نگرش منفی دارد.( فلدمن، آرنولد، ۲۰۰۲: ۱۸۷).
رضایت شغلی[۳۸] یکی از عوامل بسیار مهم در موفقیت شغلی بوده و عاملی است که باعث افزایش کارآئی و نیز احساس رضایت در فرد میگردد. رضایت شغلی پدیدهای است که از مرز سازمان فراتر میرود و اثرات آن در زندگی خصوصی فرد و خارج از سازمان نیز مشاهده می شود(بهروز اسکویی،۱۳۸۱). رضایت شغلی نتیجه ادراک کارکنان است که محتوا و زمینه شغل آن چیزی را که برای کارمند ارزشمند است، فراهم میکند. رضایت شغلی یک حالت احساسی مثبت یا مطبوع است که پیامد ارزیابی شغلی یا تجربه فرد است. این حالت مثبت، کمک زیادی به سلامت فیزیکی و روانی افراد میکند. از نظر سازمانی، سطح بالای رضایت شغلی منعکس کنندهجو سازمانی بسیار مطلوب است که منجر به جذب و بقاء کارکنان میشود (مقیمی،۱۳۷۷).
رضایت شغلی اشاره دارد به تمام واکنشهای عاطفی کارکنان نسبت به شغل و سازمان، زمانی که انتظارات و تحقق یافتن انتظارات آنها مهم باشد.(سون مرز و اریامان، ۲۰۰۸: ۱۹۱). ویس[۳۹] (۲۰۰۷) رضایت شغلی را به عنوان پاسخ های عاطفی افراد نسبت به شغل تعریف کرده است(به نقل از شکرکن و نعامی، ۱۳۸۳).
عسکری و کلدی معتقدند رضایت شغلی یکی از عوامل بسیار مهم در موفقیت شغلی است. رضایت شغلی عاملی است که باعث افزایش کارایی و نیز احساس رضایت فردی میگردد محققان رضایت شغلی را از دیدگاه های گوناگون تعریف نمودهاند و معتقدند اگر شغل لذت مطلوب را برای فرد تأمین نماید در این حالت فرد از شغلش راضی است ترکیب معینی از عوامل گوناگون چه درونی مانند احساس لذت از انجام کار و چه بیرونی مانند حقوق و مزایا و روابط محیط کاری سبب می گردد فرد از شغلش راضی باشد.( به نقل از خسروی، ۱۳۸۸).
محققین رضایت شغلی را از دیدگاه های گوناگونی تعریف و توجیه کردهاند. گروهی معتقدند رضایت شغلی به شدت با عوامل روانی ارتباط دارد. بعبارت دیگر، این عده رضایت شغلی را در درجه اول از دیدگاه های روانی و خصوصیات فردی توجیه مینمایند. فیشر و هانا[۴۰] رضایت شغلی را عامل روانی قلمداد مینمایند و آن را نوعی سازگاری عاطفی با شغل و شرایط اشتغال میانگارند. یعنی اگر شغل مورد نظر لذت مطلوب را برای فرد تأمین کند در این حالت فرد از شغلش راضی است. در مقابل چنانچه شغل مورد نظر رضایت و لذت مطلوب را به فرد ندهد، در این حالت فرد شروع به مذمت شغل می کند و درصدد تغییر آن بر میآید (اسکویی،۱۳۸۱).
رضایت شغلی عبارتست از حدی از احساسات و نگرشهای مثبت که افراد نسبت به شغل خود دارند. وقتی یک شخص میگوید دارای رضایت شغلی بالایی است، این بدان مفهوم است که واقعاً شغلش را دوست دارد، احساسات خوبی درباره کارش دارد و برای شغلش ارزش زیادی قائل است. نتایج تحقیقات نشان میدهد که کارکنان با رضایت شغلی بالاتر، از نظر فیزیک بدنی و توان ذهنی در وضعیت خوبی قرار دارند. (مقیمی،۱۳۷۷).
بنظر هاپاک[۴۱](۱۹۱۵) رضایت شغلی مفهومی پیچیده و چند بعدی است و با عوامل درونی، جسمانی و اجتماعی ارتباط دارد. تنها یک عامل موجب رضایت شغلی نمیشود بلکه ترکیب معینی از مجموعه عوامل گوناگون سبب میگردد که فرد شاغل در لحظه معینی از زمان از شغلش احساس رضایت کند و به خود بگوید از شغلش راضی است و از آن لذت میبرد. فرد با تأکیدی که بر عوامل مختلف از قبیل میزان درآمد، ارزش اجتماعی شغل، شرایط محیط کار و فرآورده اشتغال در زمان های متفاوت دارد به طرق گوناگون احساس رضایت از شغلش می کند ( اسکویی،۱۳۸۱).
۲-۳-۲- اهمیت رضایت شغلی در سازمان
اهمیت رضایت شغلی از آن جا ناشی میشود که بیشتر افراد تقریباً نیمی از ساعات بیداری خود را در محیط کاری میگذارنند. حدی از احساسات و نگرشهای مثبت که افراد نسبت به شغل خود دارند را رضایت شغلی میگویند. وقتی که شخص میگوید دارای رضایت شغلی بالایی است، این بدان مفهوم است که او واقعاً شغلش را دوست دارد، احساسات خوبی درباره کارش دارد و برای شغلش ارزش زیادی قائل است. نتایج تحقیقات نشان میدهد که کارکنان با رضایت شغلی بالاتر، از نظر فیزیک بدنی و توان ذهنی در وضعیت خوبی قرار دارند.(کندان[۴۲]، ۱۹۹۸).
نیازهای فرد، محرک و برانگیزاننده او در اقدام به کار جهت رفع این نیازها می باشد. اما چرا برخی از مردم بیشتر از دیگران کار میکنند؟رابینز در این باره معتقد است که اگر هدفی برای فرد از ارزش و اهمیت بیشتری برخوردار باشد فرد برای دستیابی به آن فعالیت بیشتری انجام خواهد داد. تا حدی که همتایان با استعدادتر را از میدان بدر کند. برآورده شدن رضایت خاطر فرد را به وجود میآورد و این احساس رضایت منجر به تحریک فرد برای تلاش بیشتر و کارآیی مطلوبتر میشود. اگر انتظارات فرد از حرفه اش برآورده شود و به هدفی که از انتخاب شغل خود داشته است برسد، در او ایجاد رضایت شده و خود را موفق احساس میکند (کبیری، ۱۳۶۹: ۵۰).
کوهن[۴۳] معتقد است اگر انگیزههای اصلی و مهم فرد در زمینه شغل او و کارهایی که انجام می دهد ارضاء شوند هر چه فاصله بین نیازهای شخصی فرد و ادراک یا نگرش او نسبت به توانایی بالقوه شغل برای ارضاء این نیازها کمتر باشد رضایت شغلی نیز زیاد خواهد بود ( ساعتچی، ۱۳۷۲: ۲۴).
کاتزل و تامپسون[۴۴](۱۹۹۰) بر این باورند که وجود انگیزش در شغل برای ادامه اشتغال لازم و ضروری است و اگر فرد به شغل خود علاقمند نباشد و در انجام وظایفش برانگیخته نشود ادامه حرفه برایش ملامتآور خواهد بود. ولی برآورده شدن نیازها از طریق حرفه، احساس رضایت نسبت به شغل ایجاد میکند. بسته به اهمیت و شدت وجود نیاز و میزان ارضاء آن توسط حرفه، احساس رضایت نیز بیشتر خواهد بود، بنابراین افرادی که از کارشان رضایت دارند و به آن علاقهمند هستند، از انگیزه زیادی در کارشان برخوردارند.( به نقل از لوکنر و هانکس[۴۵]، ۲۰۰۳).
۲-۳-۳- انواع رضایت شغلی و ابعاد آن
گینزبرگ[۴۶] و همکارانش (۱۹۱۵) که رضایت شغلی را از دیدگاه های گوناگون مورد توجه قرار دادند به دو نوع رضایت شغلی اشاره میکنند:
۱- رضایت درونی که از دو منبع حاصل میگردد: اول، احساس لذتی که انسان صرفاً از اشتغال بکار و فعالیت عایدش میشود. دوم، لذتی که بر اثر مشاهده پیشرفت و یا انجام برخی از مسئولیتهای اجتماعی و به ظهور رساندن توانائیها و رغبتهای فردی به انسان دست میدهد.
۲- رضایت بیرونی که با شرایط اشتغال و محیط کار ارتباط دارد و هر آن در حال تغییر و تحول است. از عوامل رضایت بیرونی، به عنوان مثال شرایط محیط کار، میزان دستمزد و پاداش، نوع کار، و روابط موجود بین کارگر و کارفرما را میتوان نام برد. عوامل درونی که خصوصیات و حالات فردی را شامل میشود در مقایسه با عوامل بیرونی که شرایط کار و اشتغال را در برمیگیرد، از ثبات بیشتری برخوردار هستند. لذا رضایت درونی پایدارتر از رضایت بیرونی است. رضایت کلی نتیجه تعاملی بین رضایت درونی و بیرونی است. (بهروز اسکویی،۱۳۸۱).
رضایت شغلی خود یک مفهوم پیچیده و مشکل برای اندازهگیری به طور واقعی است. سطح رضایت شغلی تحت تأثیر یک دامنه وسیع از متغیرهای مربوط به عوامل محیطی، سازمانی، فرهنگی، اجتماعی و فردی است. (مولینز[۴۷]،۱۹۹۶).
- عوامل فردی شامل شخصیت، آموزش، هوش و تواناییها، سن، وضعیت تأهل و درک وضعیت شغلی.
- عوامل اجتماعی[۴۸] شامل روابط با همکاران، کار کردن گروهی و هنجارها، فرصتها برای تعامل و سازمانهای غیررسمی.
- عوامل فرهنگی[۴۹] شامل نگرشها، باورها و ارزشهای زیربنایی.
- عوامل سازمانی[۵۰] شامل ماهیت و اندازه، ساختار رسمی، رویهها و خط مشیهای پرسنلی، روابط کارمندان، ماهیت کار، تکنولوژی و سازمانکاری سرپرستی و سبکهای مدیریت و شرایط کاری.
- عوامل محیطی[۵۱] شامل اثرات دولت و فنآوری، اجتماع و اقتصاد.
این عوامل مختلف رضایت شغلی افراد را تحت تأثیر قرار میدهد. بعضی از کارگران یا کارمندان ممکن است با جنبههای خاصی از کارشان راضی شوند، ولی از جنبههای دیگری از آن ناراضی باشند.
از سوی دیگر، نیز به نظر میرسد یک نظریه جامع و کلی که رضایت را توضیح دهد وجود ندارد. با این حال، دامنه گستردهای از عوامل همانطور که در شکل (۲-۱) نشان داده شده است، رضایت شغلی را تحت تأثیر قرار میدهند (بحرالعلوم،۱۳۷۸).
شکل۲-۱: چهارچوب مطالعات رضایت شغلی
منبع: (بحرالعلوم،۱۳۷۸)
۲-۳-۴- عوامل مؤثر بر رضایت شغلی
بر رضایت شغلی کارکنان و کارکرد سازمانی عوامل مختلفی تأثیر دارد. در مورد عوامل نافذ بر رضایت شغلی افراد عوامل مختلفی توسط صاحبنظران علم رفتار سازمانی شناسائی شده است. لازم بذکر است که هر یک از این عوامل تأثیرگذار بر رضایت شغلی در یک کشوری خاص و در یک مکان مشخص مورد بررسی قرار گرفته است. برخی از عوامل مؤثر بر رضایت شغلی که توسط محققین ارائه شده در ذیل آمده است:
دستمزد و پرداختهای مالی:
حقوق و دستمزد یک عامل مهم در کاهش یا افزایش رضایت شغلی است. زیرا پرداختهای مالی کمک میکند تا نیازهای اساسی کارمندان تأمین شود. اغلب، میزان حقوق و دستمزد به عنوان انعکاسی از نحوه برخورد مدیریت در برابر مشارکت کارمندان در سازمان و میزان توجه مدیران به آنها در نظر گرفته میشود. هر گونه بیعدالتی در نحوه پرداخت حقوق و دستمزد روی نگرش کارمندان و رضایت شغلی اثر منفی دارد. مزایا[۵۲] همچنین میتواند روی نگرش کل کارمندان نسبت به سازمان مؤثر باشد. اما اگر مزایا آنطور که معمول است برای همه کارمندان یکسان پرداخت شود، تأثیر چندانی روی رضایت شغلی آنها نخواهد داشت، ولی ارتباط مستقیم بین عملکرد و پرداخت مزایا میتواند مؤثر باشد. (بحرالعلوم،۱۳۷۸).
در برخی مطالعات معلوم شده است که دستمزد عامل مهمی در رضایتمندی شغلی گروه های مشخصی از کارگران محسوب نمیشود. گرونبرگ[۵۳] (۱۹۸۴) نتیجه گرفت که پول برای گروه های مختلف معانی متفاوتی داشته و به احتمال زیاد برای افرادی که نمیتوانند رضایت دیگری از کارشان کسب کنند، حائز اهمیت بیشتری است.
لاولر[۵۴] (۱۹۷۱) با مرور مطالعات پژوهشی دریافت که دستمزد، آن جنبه شغلی است که بخش عمدهای از کارکنان از آن ناراضیاند. این امر با ادعای نظر هرزبرگ منطبق است. بر طبق نظریه او دستمزد یک “عامل بهداشتی” است که میتواند در صورتی که پائین باشد موجب نارضایتمندی شود، اما زمانی که بالاست به رضایتمندی منجر نمیشود. با وجود این چنین دیدگاهی بسیاری از معانی نمادین سطوح دستمزد کارگران مثل علائم پیشرفت، شناسائی، قدرشناسی، و ارزش دادن به کارگران را که میتواند در رضایتمندی شغلی مشارکت داشته باشد، نادیده میگیرد.
جنبه دیگر دستمزد، سیستمی است که بدان طریق دستمزدها تعیین میگردند. افراد دوست دارند که سیستم پرداخت و سیاست ارتقاء عادلانه، بدون ابهام و مطابق با انتظاراتشان باشد. با توجه به نوع شغل، و سطح مهارت فرد (و میزان حقوقی که در آن جامعه پرداخت میشود) اگر میزان حقوق و مزایا معقول و عادلانه باشد، رضایت شغلی به بار خواهد آورد (رابینز، پارسائیان و اعرابی، ۱۳۷۷).
سیاست ارتقای سازمان باعث میشود که کارمندان برای رشد و پیشرفت فرصتهایی به دست آورند. مسئولیتهای بیشتری بپذیرند و به درجات عالیتر اجتماعی برسند. بنابراین کسانی که چنین بیندیشند که سیاست حقوق و مزایا و ارتقای اعضای سازمان بر پایه عدل و انصاف گذاشته شده است، احتمالاً رضایت شغلی بیشتری خواهند داشت (ویت و نای[۵۵]،۱۹۹۲).
امنیت شغلی:
امنیت شغلی پس از دستمزد به احتمال، مهمترین جنبه شرایط کاری است. با این که هرزبرگ ایمنی را یک عامل سلامتی تلقی میکند که تنها هنگامی مهم است که وجود ندارد و موجب نارضایتمندی میشود. اما گرونبرگ (۱۹۸۴) احساس میکند که این عامل در رضایتمندی نیز مشارکت دارد و مدعی است که نتیجهگیری هرزبرگ یک نتیجهگیری مصنوعی ناشی از روش های اندازهگیری اوست.
ساختار سازمانی:
ساختار سازمانی مشتمل بر جنبههای متعددی است. اندازه سازمانی اغلب با ارزش مشخصی در نفوذ بر رضایتمندی در کنش متقابل است. ساختارهای بروکراتیک و سلسله مراتبی با سطوح بسیار شغلی میتوانند به ارتباط ضعیف و بیگانگی کارگران بیانجامد. بویژه مدیران، معلمان و فروشندگان در سازمانهای غیر بروکراتیک بیشتر احساس رضایت میکنند تا در سازمانهای بزرگ و بروکراتیک.
اندازه سازمان اغلب به طور معکوس باخشنودی شغلی پیوند دارد. عبارت “اندازه سازمان” به اندازه یک واحد عملیاتی مانند یک کارخانه و نه به یک شرکت بزرگ یا واحد دولتی اشاره دارد. در حالی که سازمانها بزرگ میشوند، شواهد نشان میدهد که خشنودی شغلی به آرامی رو به کـاهش میگـذارد. مگر آنکه کنش اصلاحی برای خنثی کردن این گرایش صورت گیرد. بدون کنش اصلاحی، سازمانهای بزرگ گرایش به آن دارند که بر مردم چیره شوند و فراگردهای پشتیبان، مانند ارتباطات، هماهنگی، و مشارکت را مختل میسازند چون قدرت تصمیمگیری از آن بسیار دور است کارکنان به این احساس دچار میشوند که آنان اختیار خود را در نظارت بر رویدادهایی که بر آنان اثر میگذارند، از دست دادهاند. محیط کاری نیز عناصری چون نزدیکی شخصی، دوستی، و گروه کار کوچک را که در خشنودی بسیاری از مردم اثر دارند، از دست میدهند. (اسکوئی،۱۳۸۱).
شخصیت فردی:
بعضی از افراد فطرتاً ناراضی و شاکی هستند. این نارضایتی با وجود کوششهای برای جلب رضایت همچنان وجود دارد. این افراد الزاماً کم کوشش و غیرمتعهد به سازمان خود هستند. اکثر این افراد مشکل شخصیتی داشته و نسبت به امور جاری که ممکن است افراد خوشبین آن را مثبت ارزیابی کنند بدبین و بدگمان هستند (همان منبع).
ابهام نقش:
ابهام نقش جنبه دیگری از شرایط کاری است که اساساً در نارضایتی مشارکت دارد. ابهام نقش، وظایف و توقعات ناروشن شغلی و ملاکهای مبهم برای کسب پاداش و ترفیع شغلی است. چنین ابهامی بویژه برای کارگرانی سخت میآید که نیاز زیادی برای پیشرفت دارند، اما برای کارگرانی که توانایی بالایی دارند چندان مشکل به حساب نمیآید. (اسکوئی،۱۳۸۱).
شرایط فیزیکی محیط کار:
این شرایط عامل مؤثر دیگری بر روی رضایت شغلی است (بحرالعلوم،۱۳۷۸). از نظر راحتی شخصی و داشتن تشکیلات و تسهیلات مناسب برای انجام کارها، محیط کار نقش و اهمیت زیادی دارد. نتایج تحقیقات نشان میدهد که کارمندان محیطی را ترجیح میدهند که خالی از خطر و بدون ناراحتی باشد. بنابراین، مقدار نور، سر و صدا و سایر عوامل محیطی نباید به حد افراط کم یا زیاد باشد. از این گذشته، بیشتر کارمندان ترجیح میدهند که محل کار به خانهشان نزدیک باشد و دستگاه ها و ماشینآلات بسیار جدید و مناسب داشته باشند (رابینز، پارسائیان و اعرابی،۱۳۷۷).
همچنین، افراد در آن قبیل از شرایط کاری احساس رضایت میکنند که نیل به هدفها را تسهیل نماید. واکنش نسبت به شیفت یا نوبت کاری تا حد زیادی توسط این نکته تعیین میشود که آیا ساعتهای کار در فعالیتهای ارزشمند ساعتهای غیرکاری کارگران مداخله میکند یا نه.
عوامل محیطی:
عوامل محیطی خارج از محیط کار نیز میتواند بر رضایتمندی شغلی نافذ افتد. معمولاً این امر در محلهای کوچک بیش از زندگی در شهرهای بزرگ به رضایتمندی شغلی منجر میشود. بر شرایط کاری، مسکن، تسهیلات خرید، تسهیلات تفریحی و هزینه زندگی در منطقه حائز اهمیتاند. از سوی دیگر، زندگی در اجتماعات پرمنزلت و موفق ضرورتاً موجب رضایتمندی شغلی بالا نمیشود، زیرا رضایتمندی با شرایط دیگر مردم جامعه همبسته و مرتبط است. کارگران هنگامی احساس رضایتمندی بیشتری میکنند که موقعیت خودشان بهتر از دیگر افراد در همان نقطه باشد (اسکوئی،۱۳۸۱).
۲-۳-۵- پیامدهای رضایت شغلی و عدم رضایت شغلی
رضایت شغلی باعث میشود بهرهوری فرد افزایش یابد، فرد نسبت به سازمان متعهد شود، سلامت فیزیکی و ذهنی فرد تضمین شود، روحیه فرد افزایش یابد، از زندگی راضی باشد و مهارتهای جدید شغلی را به سرعت آموزش ببیند.
عدم رضایت شغلی باعث کاهش روحیه کارکنان میشود که روحیه پایین در کار بسیار نامطلوب است. مدیران وظیفه دارند که علائم روحیه پایین و عدم رضایت شغلی را بطور مستمر زیر نظر بگیرند و در اولین فرصت اقدامات لازم را انجام دهند (مقیمی،۱۳۷۷).
کارکنان و اعضای سازمان، نارضایتی خود را از راه های گوناگون ابراز میکنند. بعنوان مثال، به جای این که کارگر یا کارمند سازمان یا محل شغل خود را ترک کند، ترجیح میدهد که نارضایتی خود را به صورت اعتراض ابراز نماید. (رابینز، پارسائیان و اعرابی،۱۳۷۷).
بعضی از نتایج عدم رضایت شغلی عبارتند از:
الف) تشویش: تشویش یک شرایط کلی است که ناخشنودی فرد از شغل را نشان می دهد. فرد ممکن است تمایل زیادی به شغل خود نداشته باشد، در محیط کار خوابآلود شود، فراموشکار شود، در کار بیدقتی کند، از شرایط کاری شکایت کند، دیر سرکار حاضر شود و یا غیبت کاری داشته باشد که همگی این شرایط بر سلامت ذهنی فرد تأثیر منفی برجای میگذارد.
دانلود پژوهش های پیشین درباره رابطه هوش هیجانی ورضایت شغلی باسلامت روان بهورزان ...