در شرح گلشن راز آمده است که:«احد» اسم ذات است به اعتبار انتفای تعددّ اسماء و صفات و نِسَب و
تعیّنات، در میم «احمد» که تعیّن «محمّد» است، چه امتیاز «احمد» از احد به میم است که عبارت ازتعیّن است، ظاهرگشته؛ چه مظهر حقیقی احد، حقیقت «احمد» است و باقی مراتب موجودات، مظهر حقیقی محمّدی اند (ع) ».[۸۷]
«احد» اصطلاحی فلسفی و عرفانی است و یکی از اسماء ذات الهی است و هر موجودی را که یگانه
باشد و در آن تعددّ مطرح نباشد «احد» گویند. [۸۸]
دکتر سجّادی در فرهنگ اصطلاحات و تعبیرات عرفانی، ص ۵۹ مطالب بالا را ذکر نموده است.
دکتر قاسم غنی در این باره می گوید: «احد» اسم ذات است به اعتبار تعددّ صفات و اسماء و غیب». [۸۹]
احسان
«رسولی با هزاران لطف و احسان رسید از خدمت اهل خراسان»
شرح گلشن راز، بیت۳۴، ص ۳۲
«کنون از لطف و احسانی که دارند ز ما این خرده گیری در گذارند»
همان، بیت۴۸، ص۳۵
«احسان» در لغت به معنای نیکی کردن و نیکوداشتن چیزی آمده است. «در نزدسالکان طریق، عبارت است از آن که در مقابل بدی نیکی کنی و از جمله ی مکارم اخلاق، عفو و احسان است».[۹۰]
در اصطلاحات الصوفیه کاشانی آمده است: «احسان عبارت از کمال عبودیّت و پرستش آفریدگار است خالصا لوجه اللّه، و آن چه کند با خلوص نیّت و به قصد عبودیّت و تقرّب به انوار واهب الصور و الوجود کند». [۹۱]
در قرآن مجید نیز به این اصطلاح توجّه خاصی شده است و سه آیه در این باره آمده است:
« هل جزاء الاحسان الا الاحسان »[۹۲] ، « بالوالدین احسانا »[۹۳] و « و قضی ربّک انّ لاتعبدوا لا ایّاه و بالوالدین احسانا ».[۹۴]
«عبدالرّزاق کاشانی به استناد آیه ی « هل جزاء الاحسان الا الاحسان » گوید: احسان اسم جامع ابواب حقایق است بدان سان که « تعبد اللّه کانک تراه ». احسان شامل عبادات و هم معاملات است که ابواب حقایق باشد. پس همه ی ابواب حقایق را در برگیرد. هر کس که بنای سیر و سلوکش به احسان نباشد باب
وصول به حقایق و حقّ بر او گشوده نگردد و لقاء موعود نصیب او نشود».[۹۵]
احوال
«چه جوید از رخ و زلف و خط و خال کسی کاندر مقامات است و احوال»
شرح گلشن راز، بیت۷۱۷، ص۴۶۴
«پدر چون علـم و مــادر هست اعمال بســان قـرّه الـعیـن است احــوال»
همان، بیت۸۸۸، ص۵۴۶
ابوالقاسم قشیری گوید: حال معنایی است که بر دل سالک فرود آید و پایدار نباشد و سریع الزوال است و اکتسابی نیست. از قبیل شادی، اندوه، بسط، قبض، شوق، هیبت و غیره. احوال از جمله مواهب است و از عین جود بود و صاحب حال از حال خود بگذرد و ارتقا یابد. پیران گفته اند: حال چون برقی باشد که باقی نماند اگرباقی بماند حدیث نفس باشد.
قومی اشاره کرده اند به بقای احوال و دوام او، و گفته اند چون باقی نماند حال نباشد بلکه لوائح باشد.[۹۶]
در کشف المحجوب، ص۲۲۶- ۲۲۴ نیز مطالب بالا ذکرشده است و تفاوتی میان دیدگاه های هجویری غزنوی و قشیری وجود ندارد.
هجویری بیان می کند که مشایخ مختلفند، چنان چه گروهی اعتقاد به دوام حال دارند و گروهی دیگر معتقدند که حال دوامی ندارد و پایدار نیست.
حارث محاسبی(رض) معتقد به دوام حال است و گوید محبّت، شوق، قبض و بسط از جمله احوالند.
«جنید رض گوید: « الاحوال کالبروق فان بقیت فحدیث النفس » احوال چون بروق باشد که بنماید و نپاید و آن چه باقی شود نه حال بود که آن حدیث نفس و هوس طبع باشد».[۹۷]
غزالی درباره ی «احوال» چنین می گوید: «احوال چنان بود که صفتی از آن وی (کسی که سماع می کند) غالب شود، و وی را چون مستی گرداند و آن صفت گاه شوق بود، و گاه خوف بود، و گاه آتش عشق بود، و گاه طلب بود، گاه اندوهی بود، و گاه حسرتی بود؛ و امّا اقسام این بسیار است. امّا چون غالب شود آن آتش در دل، دود آن بر دماغ شود، و حواس وی را غلبه کند تا نبیند و نشنود چون خفته؛ یا اگر بیند و شنود از آن غایب و غافل ماند چون مست».[۹۸]
«احوال جمع حال است، و در لغت به معنای تحوّل از حالتی به حالت دیگر آمده است».[۹۹]
اخلاص
«ازو هر عالمی چون سوره ای خاص یکـی زو فـاتحـه وان دیگـر اخـلاص»
شرح گلشن راز، بیت۲۰۲، ص۱۴۰
در بیت بالا منظور از «اخلاص» سوره ی توحید می باشد که محتوای این سوره در مورد یگانگی و یکتایی خداوند است و این که او از همه کس و همه چیز بی نیاز است و نه کسی را زاده است و نه زائیده ی کسی است و او مثل و همتایی ندارد و یکتاست.
«نزوع جانور از صـدق و اخـلاص پـی ابقـای جنس و نـوع اشخـاص»
همان، بیت۲۵۷، ص۱۶۵
«اگرخواهی که گردی بنده ی خاص مهیّـا شـو بـرای صـدق و اخـلاص»
همان، بیت۹۶۳، ص ۵۷۹
در شرح گلشن راز آمده است که:
«اخلاص» آن که از غیر حقّ مبرّا آیی. یا آن کـه انسان در هر کاری می کند و هـر سخنی که بر زبـان
می آورد به خدا توجه داشته باشد و از صمیم قلب او را به یاد داشته باشد و به خلق و نیک و بد آن ها توجهی نکند و از آن ها قطع نظر نماید.[۱۰۰]
همان طور که در دو بیت بالا آشکار است شیخ محمود شبستری و عده ای دیگر از عرفا اخلاص را همراه «صدق» به کاربرده اند دلیل آن این است که این دو واژه از نظر معنایی به هم نزدیک اند، و اخلاص به معنای خالص کردن نیّت برای خداوند می باشد، یعنی هر کاری که انجام می دهی تنها برای خدا باشد و غیر او را شاهد اعمال و کردار خود نبینی» صدق نیز به معنای راستی و درستی است و اطاعت کردن از گفتار و وعده ی الهی است، امّا درجه ی صدق برتر و والاتر از اخلاص و در واقع کمال اخلاص است.
استاد ابوالقاسم قشیری ابتدا به آیه ای از قرآن کریم استناد کرده است و سپس تعریف جامعی از اخلاص را بیان می کند و در ادامه اقوال بزرگان و عرفا را متذکّر می شود، غزالی نیز چنین کاری کرده است و تفاوتی در این باره وجود ندارد و او در دو بخش، به بیان فضیلت و حقیقت اخلاص پرداخته است.
درترجمه ی رساله ی قشیریه آمده است:
قال اللّه تعالی: « الّا للّه الّدین الخالص »[۱۰۱] و اخلاص آن بود که طاعت از بهر خدای کند [چنان که] هیچ چیز دیگر با آن آمیخته نباشد و بدان طاعت تقرّب خواهد به خدای عز ّو جلّ و با کسی دون خدای عزّ و جلّ تصنّعی نجوید و محمّدتی چشم ندارد از خلایق و جاهی امید ندارد [یا معنیی که آن را ازین حد بیرون برد به ظاهر و باطن] و اگر گویند صافی به کردن سرّ بود از دیدار مخلوق درست آید [و اگر گویند اخلاص توفّی اخلاص بود از ملاحظت اشخاص] درست آید».[۱۰۲]
کلام عرفا درباره ی «اخلاص»
«ابوسعید خرّاز گوید: «ریای عارفان فاضل تر از اخلاص مریدان بود»…. جنید گوید: «اخلاص سرّی است میان بنده و خدای نه فرشته داند که بنویسد و نه شیطان داند که [آن را] تباه کند و نه هوا داند که آن
را بگرداند». [۱۰۳]
در کیمیای سعادت ابتدا فضیلت اخلاص و سپس حقیقت آن ذکر می شود:
فضیلت اخلاص:
«خدای تعالی فرمود: «و ما امروا الّا لیعبدوا اللّه مخلصین له الّدین»[۱۰۴] و گفت سبحانه و تعالی « الّا للّه الّدین الخالص» گفت: خلق را نفرموده اند الّا به عبادت به اخلاص، و دین خاص خدای- تعالی- راست و بس. رسول (ص) گفت: خدای تعالی می گوید: اخلاص سرّی است از اسرار من، در دل بنده ای که دوست دارم وی را نهاده ام».
در این باره آمده است: «معروف کرخی خویشتن را به تازیانه می زدی و می گفتی: «یا نفس اخلصی تخلصی» ، «خلاص کن تاخلاص یابی». … «بو ایّوب سختیانی می گوید: «اخلاص در نیّت دشوارتر است از اصل نیّت.»…. «گفته اند که: ایمان تخم است و عمل زرع، و آبِ آن اخلاص است».[۱۰۵]
حقیقت اخلاص
دانلود منابع تحقیقاتی برای نگارش مقاله فرهنگ اصطلاحات عرفانی گلشن راز و شرح آن ها ...