واقعیتِ اینکه دوست گریه میکند، این نیست که ابرهای جهان و خواهران و… گریه کنند. اما این گریه آنقدر عظیم است که گویی تمام جهان در نظر شاعر گریه میکنند.
-
- ای تو سود هر دو جهان! هر معاملت که در آن/ نیست پای تو به میان هر دو سوی آن ضرر است (همان: ۱۷۷)
واقعیتِ اینکه معشوق سود هر دو جهان است، این نیست که هر معاملهای بدون او ضرر دارد. اما این سودمندی وجود معشوق آنقدر اهمیت دارد که گویی بقیه کارها زیانی بیش نیست.
-
- کم کم به سنگ سرد سیه میشود بدل/ خورشید هم نچرخد اگر در مدار تو (همان: ۲۲۴)
واقعیتِ اینکه خورشید در مدار معشوق نچرخد، این نیست که سنگ سرد سیاه شود، زیرا مدارش لزوماً معشوق نیست. اما در اینجا گویی منظومه شمسی بر مدار معشوق می گردد.
-
- طنین غلغله در روزگار میفکنم/ اگر صدا برسانم به آن صدا که تویی (همان: ۲۵۲)
واقعیتِ اینکه شاعر صدایش را به معشوق برساند، این نیست که طنین غلغله در روزگار هم بیفتد. اما گویا تمام دنیا فقط عاشق و معشوقند که صدایشان طنین در روزگار میاندازد.
-
- نهادم آینهای پیش روی آینهات/ جهان پر از تو و من شد پر از خدا که تویی (همان: ۲۵۲)
واقعیتِ اینکه آینهای پیش روی آینه معشوق گذاشته شود، هرچند تصویرش تکرار خواهد شد اما این نیست که جهان پر از معشوق و شاعر و مهمتر از آن پر از خدا شود. اما گویی معشوق تمام جهان یا حتا در جایگاه خالق شاعر است.
در ۶ مورد، معنای غیرطبیعی، باعث ایجاد تعریفی جدید از عشق شده است:
-
- دهانت جوجههایش را پریدن گر بیاموزد/ کلام از لهجۀ تو اعتباری تازه خواهد یافت (همان: ۵۱)
واقعیتِ اینکه دهان معشوق به جوجههایش پریدن بیاموزد، این نیست که کلام از لهجۀ معشوق اعتباری تازه پیدا کند. اما گویا این معشوق است که گوینده همه چیز است.
-
- بدینسان که من و تو از تفاهم عشق میسازیم/ از این پس عشقورزی هم قراری تازه خواهد یافت (همان)
واقعیتِ اینکه شاعر و معشوق تفاهم دارند، این نیست که قرار عشقورزی هم تغییر کند. اما این تفاهم گویا تعریف جدید عشقورزی خواهد شد.
-
- تو خوب مطلقی، من خوبها را با تو میسنجم/ بدینسان بعد از این خوبی عیاری تازه خواهد یافت (همان)
واقعیتِ اینکه معشوق خوب مطلق است، فقط به شاعر مربوط است و این نیست که کلاً بعد از این خوبی عیار دیگری پیدا کند. اما گویا معشوق عیار مطلق است.
-
- ما خون تازه در تن عشقیم و عشق را/ شعر من و شکوه تو، رمزالدّوام شد (همان: ۹۳)
واقعیتِ اینکه ما خون تازه برای عشقیم، این نیست که عشق جاودان بماند. اما گویا عشق فقط منحصر به خود شاعر و معشوقِ اوست و رمز دوام عشق در آنهاست.
-
- چشمهای کینهور هم معنی دیگر نیافت/ ابتدا تا انتها جز مهر در قاموسمان (همان: ۱۵۵)
واقعیتِ اینکه چشمهایی کینهورند، این نیست که معنای مهر داشته باشند. اما شاعر تمام چیزها را مهرآمیز تعریف میکند.
-
- از دوزخم مترسان وقتی شکفته صد باغ/ از صد بهشت خوشتر در هر گل از بهارم (همان: ۱۶۶)
واقعیتِ اینکه شاعر صد باغ از صد بهشت خوشتر دارد، این نیست که از دوزخ نمیشود بترسد. اما گویا این صد باغی که شاعر دارد وجود دوزخ را به عدم تبدیل میکند.
در ۹ مورد، معنای غیر طبیعی، برای تعظیم و بزرگداشتِ یک پدیده است:
-
- آرام نمییارد، گویی غم من دارد/ آن باد که میزارد، در تنگی دالانها (همان: ۱۱۵)
واقعیتِ اینکه باد در تنگی دالانها میزارد، این نیست که غم شاعر را دارد. اما غم شاعر، گویی مفهوم کلی غم است که هرچیزی که ناله میکند همان غم را دارد.
- گهی با کوه بستیزم گه از کاهی فروریزم/ به حیرت مانده حتا آن که افکندهست بنیادم (همان: ۱۳۲)
روز اول چون نهاد انگشت بر لوح و قلم نقش میبستم که آخر نکتهدانی میشود
(فغانی، ۱۳۴۰: ۱۷۶)
ص۱۲۲ـ جوشد سخن صاف فقیر از قلم ما… : سخن خالص و پاک.
ص۱۲۳ـ فقیر از یاد بردم گرچه اشعار فغانی را… : مصراع دوم این بیت از غزل فغانی تضمین شده است:
فراموشم شـود چنـدان کـزو بیـداد میآید ولی فریاد از آن ساعت که یکیک یاد میآید
(فغانی، ۱۳۴۰: ۱۷۹)
ص۱۲۳ـ تجرید: در اصطلاح صوفیه به معنای ترک تعلقات ظاهری است. (ترک تعلقات باطنی را تفرید میگویند)
ص۱۲۴ـ باده گلرنگ: باده سرخ. / دوستکانی: نوشیدن شراب به یاد دوستان، برای سلامتی دوستان. شرابی که با دوستان خورند.
ص۱۲۴ـ شفای خستهجانان در اشارات است چشمت را / به دست پور سینا نبض این قانون نمیآید:
شفا، اشارات و قانون از آثار ابن سینا هستند.
ص۱۲۴ـ طرف شدن: مقابل و حریف شدن. / بستر سنجاب: بستری از پوست سنجاب که بسیار نرم و لطیف است. کنایه از نهایت آسایش.
ص۱۲۵ـ … وز بیم دورباش عتابش کسی ندید:
دورباش: ۱ـ کلمهای که فرّاشان پیشاپیش پادشاهی یا زنان حرم او میگفتهاند تا عابرین از معبر او دور شوند. ۲ـ نیزهای که سنانش دوشاخه بود وآن را مرصع کرده پیشاپیش پادشاهان کشند تا مردمان بدانند پادشاه میآید و خود را به کناری کشند. (لغتنامه دهخدا)
ص۱۲۵ـ قلقل مینا: مینا:آبگینه سفید. / قلقل مینا: کنایه از ریخته شدن شراب از مینا به جام.
ص۱۲۵ـ بوی بردن: فهمیدن، پی بردن به امر پنهانی. کاربرد اصطلاح امروزه نیز متداول است.
ص۱۲۵ـ چشمه کوثر: جویی در بهشت کههمه چشمههای بهشت از آن جاری میشود.
ص۱۲۶ـ تا به وصف قامتش برجسته شد شعر فقیر…:
شعر برجسته: شعر ممتاز و عالی و چشمگیر. در سبک هندی به مصراعی از بیت که بسیار دلنشین بوده و مضمونی تازه داشته باشد، «مصرع برجسته» میگفتند. البته این نکته به خاطر اهمیت مصراع است که مبنای شعر سبک هندی است.
ص۱۲۶ـ طوطی دگر ز شرم نگردد شکرشکن… :
شکرشکن: ۱ـ شکننده شکر، شکرخوار. شیرین سخن. ۲ـ شکننده قیمت و ارزش شکر، به جهت شیرینی گفتار.
شکّرشکن شوند همه طوطیان هندزین قند پارسی که به بنگاله میرود
(حافظ، ۱۳۶۲: ۴۵۲)
ص۱۲۷ـ دیدهباز: نظرباز. / عشوهساز: عشوهگر
ص۱۲۸ـ پا در گل بودن: کنایه از گرفتار بودن.
ص۱۲۹ـ … در چار موج آرزو کشتی به طوفانش نگر: ـ چار موج: چهار موج، غرقاب، طوفان شدید دریایی.
ص۱۲۹ـ … کوکو زدنهایش ببین انداز افغانش نگر:
انداز: واژه عامیانه رایج در سبک هندی، به معنای ادایدلپذیر. (غیاثاللغات)
ص۱۲۹ـ دو اسپه تاختن: به سرعت رفتن. با دو اسب مسیر را طی کردن.
ص۱۲۹ـ خزف: سفال. هر چیز ساخته شده از گل که در کوره آتش پخته شده باشد. در صور خیال شعر فارسی در تقابل با درّ و گوهر میآید. استعاره از چیز بیارزش و بدون بها.
ص۱۳۰ـ تخته کردن (دکان): کنایه از بستن. تعطیل کردن.
ص۱۳۰ـ درا: زنگولهای که به گردن شتر و استر و… در کاروان میآویختند.
ص۱۳۱ـ فسرد شعله و … : شعله استعاره از چهره محبوب است که به خاطر دمیدن خط، فروغ زیباییاش از میان رفته است.
ص۱۳۱ـ نعل در آتش داشتن: کنایه از بیتاب و مضطرب کسی یا چیزی بودن.هر گاه کسی را به محبت خود بیقرار خواهند، نام او را بر نعل اسب نوشته در آتش نهند و افسونی خوانند، مطلوب به محبت طالب خود بی قرار میگردد و حاضر شده مطیع میشود. (غیاثاللغات)
ص۱۳۳ـ مشّاطه: شانهکننده. آرایشگر زنان.
ص۱۳۳ـ بیهوده عمر صرف هنر میکنی فقیر / کاری که آید از تو نیاید به کار کس:
گلایه از هنرناشناسی ابنای روزگار که مضمون مشترک همه ادوار است. فقیر نیز از این نوع شکایتها بسیار دارد:
پریشـانم چـو گل زان رو که از رنگینخیالانم | چو سروم از ثمر بیبهره جرمم اینکه مـوزونم |
ص۱۳۴ـ رنگ دگر بخشیدهام طرز نظیری را فقیر…. : مصراع دوم بیت تضمین از غزل نظیری نیشابوری است:
-.باید همه بدانیم که آزادی به شکل غربی آن که موجب تباهی جوانان و دختران و پسران می شود از نظر اسلام و عقل محکوم است و تبلیغات و مقالات و سخنرانی ها و کتب و مجلات برخلاف اسلام و عفت عمومی و مصالح کشور حرام است. [۱۲۴]
-گفته می شود که مطبوعات آزادند, بیان آزاد است این ها معنایش این نیست که مردم آزادند که هر کاری می خواهند بکنند; مثلاً آزادند دزدی بکنند, به فحشا بروند, آزادند مراکز فحشا درست کنند. این آزادی, آزادی غربی است ـ البته به استثناء دزدیش ـ این آزادی غربی است که هر کس هر کاری دلش می خواهد بکند ولو این که یک کارهایی باشد ناشایسته. این طور آزادی در ایران نمی تواند باشد.[۱۲۵]
همان طور که ملاحظه می شود. ایشان به طور صریح آزادی لیبرالی یا آزادی منفی را کاملاً مردود اعلام می کنند و به سمت آزادی مثبت آن هم از نوع حداکثری آن گرایش پیدا می کنند. از نظر حضرت امام, محدودیت های اعمال شده توسط شریعت و قوانین اسلامی نه تنها مخلّ آزادی نیست بلکه آزاد کردن بیشتر انسان است و این تحلیل جز با پذیرش مفهوم آزادی حداکثری سازگار نمی باشد.
-این مقدار آزادی که خدای تبارک و تعالی به مردم داده است بیش از آن آزادی هایی است که دیگران داده اند. آن ها آزادی غیر منطقی داده اند و آزادی هایی که خدا داده است آزادی منطقی است. همه چیزهایی را که آن ها داده اند آزادی نیست, آزادی باید منطقی و طبق قانون باشد.[۱۲۶]
-از نظر ایشان آزادی حقیقی در چارچوب تعالیم اسلام معنا پیدا می کند, پس آزادی گرچه ارزش است و نعمت الهی اما برتر از سایر ارزش ها نیست و اسلام و ارزش ها و تعالیم آن فوق همه چیز است و حدود آزادی باید در چارچوب اسلام و قوانین آن ترسیم شود.
-ما آزادی در پناه اسلام می خواهیم, استقلال در پناه اسلام می خواهیم, اساس مطلب اسلام است.[۱۲۷]
تلقی حداکثری از مفهوم آزادی مثبت در اندیشه امام ریشه در تعالیم اسلامی دارد. آیات و روایات ما تقویت کننده این تفسیر از آزادی می باشند. در این جا به پاره ای از آن ها اشاره می کنیم.
قرآن شریف دعوت رسول اللّه(ص) به توحید و نفی شرک و ترغیب به عبودیت و بندگی را آزاد کردن انسان ها می داند; یعنی عقاید باطل و آداب غیر اسلامی گرچه با میل و خواست و اراده و انتخاب انسان ها پذیرفته شوند و انجام گیرند, موجب بردگی و بندگی و اسارتند.
«.یأمرهم بالمعروف و ینهیهم عن المنکر و یحلّ لهم الطیبات و یحرّم علیهم الخبائث ویضع عنهم إصرهم والاغلال التی کانت علیهم».[۱۲۸]
امر به معروف و نهی از منکر و تحریم برخی افعال در دیدگاه لیبرالی از آزادی, تضییق آزادی انسان هاست امّا از آن جا که موجب کمال آدمی و فربهی من واقعی او می شود در تلقی مثبت حداکثری از آزادی, عین رهایی و آزادسازی آدمی است و آیه شریفه به این مضمون گواهی می دهد که این امور بند اسارت از پای آدمی باز کردن است.
در روایات اسلامی نیز آزادی مثبت مورد توجه قرار گرفته است, زیرا برخی اعمال محدودیت ها بر خوشتن و خود را در مسیر بندگی خداوند قرار دادن و کنترل غرایز و شهوات به عنوان مسیر حریّت و آزادگی انسان معرفی شده اند, امام علی(ع) می فرماید:
(من ترک الشهوات کان حرّاً).[۱۲۹]
هم چنین فرمود:
(من زهد فی الدنیا أعتق نفسه و ارضی ربّه.)[۱۳۰]
(من قام یشراط العبودیّه اُهلّ للعتق.)[۱۳۱]
آن چه در این مقاله از نسبت دین و آزادی مورد بررسی قرار گرفت تنها بحث از مفهوم آزادی بود امید آن که اهل تحقیق به سایر ابعاد و جوانب گوناگون این بحث توجه جدّی مبذول دارند و در آینده نزدیک شاهد تحقیقات جالب و راه گشایی در این زمینه باشیم.
۲-۱۰: امام خمینى و جریان آزادى و آزادىخواهى برگرفته از صحیفه نور
از ابتداى پیروزى انقلاب اسلامى و در جریان سالهاى استقرار نظام جمهور اسلامى همواره عدهاى در کشور بودند که علیرغم استفاده از انواع آزادىها اعم از آزادى بیان و قلم و مطبوعات و اجتماعات و حتى گاهى از تریبون مجلس همواره شعار مىدادند که آزادى نیست و ما نمىتوانیم حرفهاى خودمان را به مردم بزنیم و با مناسبتهاى مختلفى که پیش مىآمد و بنحوى در ارتباط با آزادى بود و جریانهاى فکرى موجود در کشور از مسئولین و دستاندرکاران گرفته تا اندیشمندان و متفکرین و عموم مردم و قشرهاى گوناگون آن هریک به سهم خود نظرات و اندیشههایى را مطرح مىکردند و حضرت امام تشخیص مىدادند که در این رابطه توصیهها و رهنمودهایى داشته باشند، محورهایى را مطرح مىکردند که مرور آنها در صحیفهنور روشنگر بسیارى از مسائل و ابهامات است و بر پیروان و ارادتمندان اوست که عطش تشنگى خود را در میان غوغاى محیط بر ذهنیت امروز جامعه از چشمهسار زلال دیدگاههاى امام خود را سیراب و شریعه شریعت انقلاب اسلامى را از آن دریاى خروشان، پر آب سازند جرعهاى از آن زلال رهایى بخش که نصیب بضاعه مزجاه ما گشته این است که امام خمینى .
الف: آزادى و استقلال را در گروه اسلام مىدانستند
امام معتقد بودند که اسلام تمام آزادیها و استقلالها را بیمه مىکند و اگر فرزندان اسلام تربیت اسلامى شوند و اسلامى بار بیایند . استقلال و آزادى مملکتبیمه شده است (۹ ص ۱۴۷) همچنین اسلام را دین مستند به برهان و متکى به منطق مىدانستند که از آزادى بیان و قلم نمىهراسد و از طرح مطلبهاى دیگر باکى ندارد موافق آزادى و منطق است (۹ ص ۱۸۶) و نه با آزادى بیان، نه با آزادى قلم، نه با آزادى گفتار، نه با روشنگرى و نه با صنعت مخالف استبلکه با بىبند و بارى و اینکه هرکس هرکارى بکند، مخالف است (۹ ص ۱۴۷) امام همه چیز را براى اسلام مىخواستند و اسلام را داراى همه چیز و اگر مطلبى عنوان مىشد که احساس مىکرد که از لوازم و اقتضائات آن مطالب این است که اسلام فاقد آن استحتى در رابطه با الفاظ چون دریا به تلاطم و خروش مىآمدند که ما خودمان لفظ داریم چه داعى داریم که از غرب اخذ کنیم اسلام بهترش را دارد و همه چیز در آن هست و آنى که ما مىخواهیم در آن هست (۹ص ۱۵۹) و اسلام را مترقىترین مکتب مىدانستند که باید آن را شناخت و در عمل تجربه کرد قانون اسلام را مسبب آزادىها و دموکراسى حقیقى مىدانستند که استقلال کشور را نیز تضمین مىکند .
امام آزادى را شجره طیبه مىدانند و معتقدند از بالاترین نعمتهایى که در عالم هست آزادى انسان است . انسان حاضر است همه چیزش را فداى آزادى خودش بکند (۱۰ ص۱۲۱) اما در دنیاى امروز تفسیر و تاویل آزادى و استفاده از آن در اختیار کسانى است که با اساس آزادى مقدس مخالفند (۲۱ص۱۰۹)
قلمى آزاد است که توطئهگر نباشد، قلمى آزاد است، روزنامهاى آزاد است که نخواهد این ملت را به عقب و تباهى بکشد (۱۰ ص۵۱)
امام قلمهایى که توطئهگر و تباهى آفرین و تخریب کارند را سرنیزههاى سابق و حتى بدتر از آن مىدانستند و مىگفتند این قلمها همان سرنیزه سابق است که مىخواهند ملت را به تباهى بکشند … قلمهاى فاسد آزاد نباید باشند .
امام در رابطه با قلمهایى که در مواقع مختلف که از امور مخرب جلوگیرى مىشد و آنها مىنوشتند که آزادى نیست و اختناق وجود دارد مىفرمودند:
اینهایى که آزادى طلب هستند وقتى مىبینند یک چیزى که براى مملکت ما تباهى داشته است و جلویش را گرفتهاند آنها فریادشان درآمده است که اختناق است، اختناق این است که قلمهایى که بخواهند به نفع کشورى، به نفع کشور شما، به نفع اسم شما، به نفع ملتشما بکار برود جلویش را بگیرد اگر چنانچه یک چیزى که به ضرر جامعه ما هست، به ضرر نهضت ما هست، به ضرر کشور ما هست، توطئه در کار باشد جلویش را بگیرند ین اسمش اختناق نیست این اسمش جلوگیرى از فساد است این دو تا را باید، این دو مرز را باید از هم جدا کرد، جلوگیرى از فساد آزاد قرار ندادن جوانها را به اینکه د راین مراکز فحشا وارد بشوند، هروئینى بشوند، تریاکى بشوند، به فحشا وارد بشوند، قمار باز بشوند و امثال ذلک، جلوگیرى از اینها اسمش جلوگیرى از آزادى نیست و اسمش اختناق نیست، امش عمل کردن به نفع خود جوانهاست . (۱۰ص۵۶)
حالا سر نیزه تبدیل شده استبه منطق و تبدیل شده استبه قلم (۱۰ ص۳۵)
قلمها درصدد هستند، قدمها درصدد هستند، زبانها درصدد هستند، اغفال مىخواهند بکنند مردم را، ملت را، بیدار باشید و گول اینها را نخورید . (۱۰ص۳۰)
اقلیتى نشستهاند و با قلم مىخواهند بر اکثریتحکومت کنند، رضاخان با سرنیزه حکومت مىکرد و اینها با قلم، (۱۰/۲۸)
ما باید آن اشخاصى که و گروههایى که در مسیر اسلام نیستند، در مسیر نهضت اسلامى نیستند، در مسیر ملت نیستند، آنها را از مقالاتشان، از گفتارشان، از کردارشان بشناسیم اینها با تشکل و قلمهاى زهرآگین و صحبتهاى انحرافى مشغول شدهاند آنها سابق با سرنیزه اهل علم را مىکوبیدند … اینها با قلم، قلم همان سرنیزه سابق است (۱۰ص۲۷)
ب: به طرح مطالب و آزادى قلم و بیان، تاکید و انتقاد سالم را مفید مىدانستند
امام خمینى عقیده داشتند که آزادیى که در جمهورى اسلامى وجود دارد آزادیى است که براى کشور، براى اسلام، براى مسلمین مفید است و افراد مىتوانند با بهره گرفتن از آن در اجتماعات داخل شوند و خدمتبکنند به مملکتخودشان و نیز آزادند که در رابطه با مصالح مملکتحرف بزنند و اشکال بکنند به دولت و مقامات دولتى و غیر دولتى آزادند در مسائل اجتماعى و مسائلى که مربوط به مصلحت کشور خودشان استحرف بزنند و هیچ قید و بندى در کار نیست . آزادند انتقاد بکنند از دولت و انتقاد بکنند از هرکسى که پایش را کج مىگذارد . (۹ص۲۳۲) امام نسبتبه مطبوعات مىفرمودند روزنامهها باید مسائلى که پیش مىآید را در نظر کنند یک وقت انتقاد استیعنى انتقاد سالم است، این مفید است، انتقاد خوب است و انتقاد صحیح از دولت مانع ندارد . ولى انتقام و تضعیف نباید باشد . (۱۹ص ۲۱۶) آزادند در اجتماعات داخل بشوند، آزادند که خدمت کنند به مملکت، آزادند که در مصالح مملکتحرف بزنند، اشکال بکنند، به دولت اشکال بکنند به مقامات دولتى و غیر دولتى، آزادند در این مسائل اجتماعى، در این مسائل اساسى که مربوط به مصلحت کشور خودتان و ملتخودتان است هیچ قید و بندى در کار نیست . (۹ ص ۲۳۲)
آزادى در کلیه امورى که این امور به نفع خود شما هست، شما آزادید بروید بیرون مطالب خودتان را بگوئید، انتقاد از دولتبکنید، انتقاد از هرکس که پایش را کج گذاشتبکنید، هیچکس نیست که به شما بگوید چرا، (۹ ص ۲۳۳) امام اشکال و حتى تخطئه را یک هدیه الهى مىدانند براى رشد انسانها . (۲۰/۱۷۲)
رشد فکرى هر قومى این است که بشناسد مقام را و بفهمد چه وقتباید چه کرد بسیارى از انحرافات که براى انسان پیدا مىشود این است که موقعشناس نباشد و یک مطالبى که حالا باید طرح بشود آنرا طرح نکند یک مطالبى که حالا وقتش نیست طرح بکند … همه باید در فکر حال باشید که این قدمى که الان مىخواهید بردارید صحیح بردارید و قدمهاى بعد در موقع خودش … موقعشناسى یکى از امورى است که در ریشه هر جامعهاى دخالت زیاد دارد . (۹ ص۱۰۰)
ما باید در سنجشهایمان روى هم مطلب را بریزیم و حساب کنیم یک نقطه را اگر بخواهیم نظر کنیم ممکن است این نقطه ما را به خطا بکشاند . یک نقطه دیگر را نگاه کنیم باز همین طور ما باید عملکرد دولت را روى هم رفته حساب کنیم .
من به همه اشخاصى که قلم دستشان است زبان گویا دارند مىخواهم سفارش کنم که متوجه باشند که قلم آنها، زبان آنها در حضور خداست، فردا مواخذه دارد صحبتسر دولت و ریاست جمهور و اینها نیست صحبتسر نظام است، نظام اسلام است، … مطرح نظام جمهورى اسلامى است ما مکلفیم به حفظ او . هم نویسندهها مکلفند به حفظ نظام، … وقتى که انسان فرض کنید از یک کسى گله دارد یا مىبیند نقیصهاى در کار هست . این نصیحت مىتواند بکند و باید بکند اما لسان نصیحت غیر لسان لجن کردن و ضایع کردن است، قلمها قلمهاى نصیحت نیست مطرح دولت نیست مطرح جمهورى اسلامى است … وقتى قلم دستمان آمد … دیگر فکر این نباشیم که قلمم کجا مىرود هر جا رفتبنویسم هر چه شد بکنم … آقایان توجه بکنند که قلم آنها یک وقت کنید اى دانشمندان ما، اى دانشجویان ما، اى فرهنگیان ما، اى دانشگاهیان ما، اجتماعات خودتان را براى راه این مستضعفین تقویت کنید … قلمها را در راه خدمتبه این خلق به کار بیندازید . گفتار را در راه خدمتبه مستضعفین و اعمال را در خدمتبه مستضعفین . (۱۰ص۱۲۸)
ج: با بىبند و بارى مخالف بودند
حضرت امام آزادى را به دو جنبه مفید و مضر تقسیم مىکردند در آزادى مفید تمام چیزهایى را که در رشد انسان دخالت داشت را آزاد مىدانستند (ج۹ ص۲۳۲) چراکه اسلام رشد و تعالى انسان را مىخواهد و آنچه را که اسلام منع نموده است را آزاد نمىدانستند چون به رشد و تعالى انسان کمک نمىکرد و او را به تباهى مىکشید و کسانى را که به دنبال آزادى در این بعد بودند را یا اجیر بیگانگان مىدانستند و یا اینکه ناآگاه و بىتوجه به مسائل . امام مىفرمودند: این روشنفکرها و نویسندهها و آزادیخواهها (نه همه شان، بسیارشان) یا توجه به این ندارند که این برنامهها و آزاد گذاشتن این جوانها … براى اینکه هرکارى دلشان مىخواهد بکنند، این چه به سر این مملکت مىآورد یا توجه ندارند یا مىدانند و اجیر هستند، دنبال همان هستند، فریاد مىزنند اى آزادى از بین رفت، ا ى آزادى، خوب آزادى از بین رفت چه شد؟ اینها آزادى را همان آزادى مىدانند که از غرب دیکته شده براى ما، نه پیش خودشان، پیش خودشان اگر اینطور بود این ترقیات مادى را نمىکردند، این آزادیها، آزادىهاى وارداتى است . این بىانصافهاى طرفدار حقوق بشر … نویسنده … آزادیخواه … این نحو آزادى را براى ما تبلیغ مىکنند و تاکید مىکنند . این آزادى که این آقایان مىخواهند آزادى است که نیروى انسانى را به تباهى مىکشد .
آنى که اسلام جلویش را گرفته آن چیزهایى است که جوانهاى ما را به تباهى مىکشد . اسلام رزمند مىخواهد، جنگجو مىخواهد درمقابل کفار … اسلام مجاهد مىخواهد درست کند نمىخواهد یک نفر آدم عیاش درست کند . (۹ ص۷۳) این اشخاصى که قلم دستشان است و بر ضد اسلام و بر ضد روحانیت چیز نمىنویسند همین آزادى را مىخواهند آزادى که دیکته شده از غرب براى به فساد کشیدن جوانهاى ما، زن و مردشان را اینها مىخواهند که آزاد باشند . زنها براى اینکه در مجالس آنطورى که تشکیل مىدادند و داشتند بروند آنجا و با آن وضع در حضور قلمى نباشد که جمهورى اسلامى را تضعیف بکند و من مىبینم در بعضى قلمها این جورى است … دستهاتان را یک قدرى نگهدارید قلمهاتان را یک قدر نگه دارید توجه بکنید وبه این که هر چیزى نباید نوشته بشود و هرچیزى نباید منتشر بشود … در انقلابات نمىگذارند که هرج و مرج باشد هر که هرکارى دلش مىخواهد بکند هرکه هر حرفى مىخواهد بزند حالا این ضرر به نظام دارد یا ندارد، نه بگذار حریفمان از بین برود ولو اسلام هم رفت جهنم . در بعضى اشخاص انسان این جور مىبیند و باید تجدیدنظر بکنند در کارهایشان … تحت تاثیر نفس اماره واقع نشوید . این جور نباشد که همهاش هى عیب بگوئید .
اگر یک وقتى اقتضا بکند مصلحت اسلام یک وقت انسان ببیند که مىخواهد یک کسى اسلام را تضعیف کند ولو نمىفهمد خودش یا خداى نخواسته از روى فهم … آن وقتیک وضع دیگرى پیش مىآید توجه بکنند که یک وقتى خداى نخواسته یک ورق دیگر پیش نیاید وقتى انسان تکلیف بفهمد دیگر نمىتواند که بگوید این دوست من است، این رفیق من است، این برادر من است . (۲۰ص۳۵)
اگر خداى نخواسته یک وقت ما ببینیم که مىخواهد یک همچو چیزى واقع بشود تکلیف شرعىمان این است که با هر ترتیبى که مىشود جلویش را بگیریم ولو به افشا کردن . ولو به این که یک نفرى را قرب انى کنیم براى یک ملتیک دستهاى را قربانى کنیم براى یک ملت(۲۰ص۷۲)
گاهى نویسندهها چون خوب مىنویسند فکر این نیستند که چه چیز مىنویسند . نویسندهاند خوب چیز مىنویسند لکن چیز خوب نمىنویسند یک مساله مضر به مملکت را خیلى قشنگ و آب و تاب دار و طورى که پسند مثلا بعضى جوانها باشد مىنویسند، لکن محتوایش مضر به مملکت . (۱۰ص۶۶)
بیدار بشوند ملت و بیدار بشوند جوانهاى ما توجه داشته باشند به این که آمریکا با سرنیزه نمىآید به میدان شما با قلم مىآید به میدان شما . (۱۰ص۱۵۶)
برادرهاى عزیز من، برادرهاى روشنفکر، برادران نویسنده و صاحب قلم، برادران دانشگاهى، دانشجویان محترم، روحانیون معظم، بازاریان محترم، کارگران عزیز، کارمندان محترم بیایید به هم بپیوندید، بیایید تمام قلمها و تمام قدمها و تمام گفتار ما بر منافع این قشر مستضعف باشد … اى قشرهاى روشنفکر و اى قشرهاى نویسنده قلمها و گفتار خودتان را در راه این مستضعفین صرف چشمهاى ناپاک مردها آن وضع را درست کنند . این نحو آزادى مىخواهند که همه خواهرهاى ما را به فساد و تباهى بکشند و همه جوانهاى ما مردهاى ما را به تباهى بکشند اینها مىخواهند که همه فحشا آزاد باشد . (۹ص۲۳۱)
تمام چیزهایى که در رشد انسان در رشد خواهرها و برادرها و این کودکهاى عزیز دخالت دارد اینها همه آزاد هستند آنى که اسلام جلویش را گرفته آزاد نیست (۹ ص۲۳۲)
اینها سعى کرده بودند که همه چیزى که از غرب وارد مىشود یک نوع خاصى باشد فرهنگ استعمارى وارد کنند به ایران و آن را با تبلیغات دامنهدارى که همه شما مىدانید عاشق آن بکنند . به اسم حقیقت و دموکراسى خاص به ممالک استعمارى و نیمه استعمارى وارد کنند و به اسم دموکراسى غربى به خورد ما بدهند همه چیزهایى که اینها به اسم ترقى و تعالى و آزادى و دموکراسى و فرهنگ وارد کردهاند همه چیز اینها به طرز خاصى وارد شده است … آزادى که براى ایران و براى ممالک شرقى آنها تحویل آنها دادند عبارت از آزادى در امورى است که موجب تباهى ملت ما و جوانهاى ما شده است … آزادى که وارد کردند دموکراسى که وارد مىکنند نه آن است که واقعیتى داشته باشد که واقعا اینها بخواهند مملکت ما آزاد باشد و بخواهد یک نفر حکومت کند، حکومت مردم بر مردم باشد اصل این مسائل پیش آنها مطرح نیست . مع الاسف نویسندههاى ما بعضى از روشنفکرهاى ما بعضى از نویسندههاى ما بعضى از اشخاص که تحصیل کرده هستند اینها هم یا این است که واقعا از حرفها و تبلیغاتى که در ظرف پنجاه سال اخیر یاد شده است گول خوردهاند و غفلت دارند از مطلب و یا بعضى از آنها با علم و اطلاع به اینکه مساله اینطورى است دامن به آن مىزنند یعنى اجیر آنها هستند …
اینطور نیست که یک چیزى که در غرب است از مسائل از علوم از اینها عینش هم در اینجاست، اینها دانشگاه را مىخواهند تا یک حدود معینى جلو ببرند آن هم محتواى اخلاقى در آن درست نباشد و محتواى دینى در آن نباشد، محتوایش علمى هم ، علمى به آن معنایى که پیش خودشان هست نباشد . (۹ ص۲۵۵)
۲-۱۱: اسلام منادى آزادى از دیدگاه امام
مـا مـعـتقدیم که خالق و آفریننده جهان و همه عوالم وجود و انسان ، تنها ذات مقدس خداى تعالى اسـت کـه از هـمـه حـقـایـق مـطـلع اسـت و قـادر بـر هـمـه چـیـز اسـت و مـالک هـمـه چـیـز. ایـن اصـل بـه مـا مـى آمـوزد کـه انـسـان ، تنها در برابر ذات اقدس حق باید تسلیم باشد و از هیچ انسانى نباید اطاعت کند مگر این که اطاعت او اطاعت خدا باشد.
براین اساس هیچ انسانى هم حق ندارد انسان هاى دیگر را به تسلیم در برابر خود مجبور کند.
و مـا از ایـن اصـل اعـتـقـادى ، اصـل آزادى بشر را مى آموزیم که هیچ فردى حق ندارد انسانى و یا جـامـعه و ملتى را از آزادى محروم کند، براى او قانون وضع کند، رفتار و روابط او را بنا به درک و شـنـاخـت خـود کـه بـسـیـار نـاقـص اسـت و یـا بـنـا بـه خـواسـتـه هـا و امیال خود تنظیم نماید و از این اصل ما نیز معتقدیم که قانونگزارى براى پیشرفت ها در اختیار خـداى تـعـالى است ، همچنان که قوانین هستى و خلقت را نیز خداوند مقرر فرموده است و سعادت و کـمـال انسان و جوامع ، تنها در گرو اطاعت از قوانین الهى است که توسط انبیا به بشر ابلاغ شده است و انحطاط و سقوط بشر به علت سلب آزادى او و تسلیم در برابر سایر انسان هاست . بـنـابـرایـن انـسـان بـایـد علیه این بندها و زنجیرهاى اسارت و در برابر دیگرانى که به اسـارت دعـوت مـى کـنـنـد قـیـام کـند و خود و جامعه خود را آزاد سازد تا همگى تسلیم و بنده خدا بـاشـنـد و از ایـن جـهت است که مقررات اجتماعى ما علیه قدرت هاى استبدادى و استعمارى آغاز مى شـود و نـیـز از هـمـیـن اصل اعتقادى توحید ما الهام مى گیریم که همه انسان ها در پیشگاه خداوند یـکـسـانـنـد، او خـالق هـمـه اسـت و هـمـه مـخـلوق و بـنـده او هـسـتـنـد، اصل برابرى انسان ها و این که تنها امتیاز فردى نسبت به فرد دیگر بر معیار و قاعده تقوا و پاکى از انحراف و خطاست .
الف: اسلام و آزادى دو مفهوم مشترک
… بـراى خـدا و اسـلام داد زدیـد گـفـتـیـد مـا اسـلام را مـى خـواهـیـم ، آزادى مـى خـواهـیـم ، اسـتـقـلال مـى خـواهـیـم . حـکـومـت اسـلام ، حـکـومـت اسـلامـى هـمـیـن آزادى و اسـتـقـلال را بـه شـما مى دهد منتها شما تشریح کردید مطلب را والا حکومت اسلامى یعنى آزادى ، یعنى استقلال. [۱۳۲]
۵-۱
انتقال نزدیک
۴
۹-۶
انتقال دور
۴
۱۳-۱۰
انتقال استراتژیک
۴
۱۷-۱۴
انتقال خبره
۴
۲۱-۱۸
۳-۶- روشها و ابزار تجزیه و تحلیل دادهها
در این پژوهش، به منظور تجزیه و تحلیل داده ها، از آمار توصیفی و آمار استنباطی استفاده گردید.
۳-۶-۱- تحلیل های توصیفی
روش هایی که در آمار توصیفی این تحقیق به کار برده شده است به سه گروه عمده به شرح زیر تقسیم می شود :
الف) تهیه و تنظیم جدول توزیع فرآوانی و ترسیم نمودار
ب) شاخص های مرکزی
ج) شاخص های پراکندگی
۳-۶-۲- تحلیل های استنباطی
از جمله آزمون های استنباطی که در این پژوهش مورد استفاده قرار گرفته است، شامل همبستگی پیرسون و رگرسیون چندگانه می باشد.
۳-۶-۲-۱- تحلیل همبستگی
محقق در این تحقیق از روش تحلیل همبستگی استفاده کرده است زیرا به وسیلۀ آن می تواند درجه ای را که یک متغیر به متغیر دیگر، از نظر خطی مرتبط است اندازه گیری کند(آذر و مؤمنی، ١٣٨۹).آزمون همبستگی پیرسون برای بررسی رابطه بین دو متغیر، وقتی که نحوه پراکندگی دو متغیر دارای توزیع نرمال باشد بکار می رود. این ضریب معیاری جهت اندازه گیری جهت و بزرگی رابطه بین دو متغیر است . مقدار این ضریب همواره بین ١- و ١ است. مقدار بزرگ عددی آن (منفی یا مثبت) نشان دهنده همبستگی قوی بین دو متغیر است. مثبت با منفی بودن این ضریب نیز نشان دهنده وجود رابطه مستقیم یا عکس دو متغیر است. در واقع همبستگی به عنوان یک معیار برای تعیین میزان ارتباط بین پنج شیوه تسهیم دانش و یادگیری سازمانی، به صورت دو به دو استفاده گردیده است.
۳-۶-۲-۲-رگرسیون چند گانه
رگرسیون چندگانه به محقق کمک می کند تا بداند چقدر از واریانس متغیر وابسته به وسیله یک مجموعه از پیش بینی کننده ها، تبیین شده است. در واقع محقق از طریق رگرسیون چند گانه می خواهد بداند، از میان پیش بینی کنندگان(تسهیم دانش و خلاقیت سازمانی )، کدام یک بیشترین پیش بینی را در متغیر یادگیری سازمانی دارند(آذر و مومنی، ۱۳۸۹).
فصل چهارم:
یافته های تحقیق
مقدمه
این فصل شامل دو قسمت عمده توصیف دادهها و تحلیل دادهها است. در قسمت توصیف دادهها به توصیف ویژگیهای دموگرافیک و همچنین توصیف متغیرهای پژوهش توسط توزیع فراوانی و آمارههای توصیفی پرداخته شد. در قسمت تحلیل دادهها به بررسی فرضیههای تحقیق پرداخته شد. قبل از آزمون فرضیهها، نرمال بودن (توزیع طبیعی داشتن) متغیرهای مورد مطالعه توسط آزمون کولموگوروف- اسمیرنوف یک نمونهای بررسی شد و سپس از آزمون های آماری مناسب استفاده به عمل آمد. برای تجزیه و تحلیل دادهها از نرم افزار spss ویراست ۱۸ استفاده شد و سطح معنی داری ۰۵/۰ در نظر گرفته شد. لازم به ذکر است که تمام بررسیها در این فصل بر اساس ۱۸۱ پرسشنامه جمع آوری شده صورت گرفته است.
۴-۱ توصیف دادهها
۴-۱-۱ توصیف ویژگیهای دموگرافیک
الف- بررسی توزیع فراوانی افراد مورد بررسی بر اساس جنسیت
از ۱۸۱ فرد مورد بررسی ۱۱۸ نفر (۲/۶۵ درصد) مرد و ۶۳ نفر (۹/۳۴ درصد) زن بودند. در جدول ۴-۱ توزیع فراوانی بر حسب جنسیت آورده شده است. همچنین نمودار میلهای توزیع فراوانی بر حسب جنسیت در نمودار ۴-۱ آورده شده است.
جدول ۴-۱ توزیع فراوانی افراد مورد بررسی بر اساس جنسیت