فصل چهارم طراحی کنترل کننده ۵۲
۴-۱- مقدمه ۵۳
۴-۲- تعریف کنترل کننده ۵۳
۴-۳- کنترل مدرن ۵۴
۴-۳-۱- مقدمهای بر سیستمهای فازی ۵۵
۴-۳-۲- توابع تعلق، متغیرها و قیود زبانی ۵۸
۴-۳-۳- پایگاه قواعد فازی ۵۹
۴-۳-۴- موتور استنتاج فازی ۵۹
۴-۳-۵- فازیساز ۵۹
۴-۳-۶- غیرفازیساز ۶۰
۴-۴- کنترل کلاسیک ۶۰
۴-۵- کنترل مد داخلی (IMC) 63
۴-۶- کنترل پیشبین اسمیت ۶۵
۴-۷- تاریخچه کنترل هیدروژناسیون استیلن واحد الفین ۶۶
۴-۸- طراحی کنترل کننده PI ۶۸
۴-۸-۱- تایروس- لوئیبن _ PI ۶۹
۴-۸-۲- زیگلر- نیکولز _ PI ۷۱
۴-۸-۳- ITAE_ PI ۷۳
۴-۸-۴- ITSE_ PI ۷۵
۴-۸-۵- ISTE_ PI ۷۶
۴-۸-۶- خود تنظیم (Auto Tuning)_ PI ۷۷
۴-۹- طراحی کنترل کننده IMC ۷۹
۴-۱۰- طراحی کنترل کننده پیشبین اسمیت_ PI ۸۴
۴-۱۱- طراحی کنترل کننده فازی ۸۷
۴-۱۲- طراحی کنترل کنندهی فازی PI _Smith ۹۰
فصل پنجم نتیجهگیری و پیشنهادات ۹۹
۵-۱- مقدمه ۱۰۰
۵-۲- نتیجهگیری ۱۰۰
۵-۳- پیشنهاداتی برای انجام پژوهشهای آتی ۱۰۲
فهرست مراجع ۱۰۴
Abstract ۱۰۷
جدول ۳-۱- ضرایب نرخ معادلات هیدروژناسیون و انرژی فعالسازی آنها ۳۳
جدول ۳-۲- معادلات موازنه جرم و انرژی اجزای مختلف فرایند هیدروژناسیون استیلن ۳۶
جدول ۳-۳- مقادیر پارامترهای اولیهی مدل سیستم ۴۹
به روش تایروس- لوئیبن ۶۲
به روش زیگلر- نیکولز ۶۲
جدول ۴-۳- قوانین فازی مربوط به کنترل کنندهی فازی ۸۹
جدول ۴-۴- قوانین فازی نوشته شده برای خروجی ۹۳
جدول ۴-۵- قوانین فازی نوشته شده برای خروجی ۹۳
جدول ۵-۱- مقادیر معیار انتگرالی خطای بدست آمده در هر یک از روشهای طراحی کنترل کننده ۱۰۱
شکل۲-۱- راکتور پیوسته در یک حلقه صنعتی ۱۵
شکل ۲-۲- راکتور ناپیوسته در یک حلقه صنعتی ۱۶
شکل۲-۳- راکتور بسترسیال ۱۷
شکل۲-۴- راکتور بسترثابت ۱۸
شکل ۲-۵- راکتور پلاگ ۱۹
۲۰
شکل ۲-۷- فرایند آدیاباتیک ۲۲
۲۶
شکل ۳-۲- خروج مواد برش دوکربنه از بالای برج جداساز مرحلهی اول ۳۰
۳- کسانی که در ایران متولد شده و پدر و مادر آنها غیر معلوم باشد.
۴- کسانی که در ایران از پدر و مادر خارجی که یکی از آنها در ایران متولد شده به وجود آمده اند.
۵- کسانی که در ایران از پدری که تبعه خارجه است به وجود آمده و بلافاصله پس از رسیدن به سن ۱۸ سال تمام، یک سال دیگر در ایران اقامت کرده باشند والا قبول شدن آنها به تابعیت ایران، بر طبق مقرراتی خواهد بود که مطابق قانون، برای تحصیل تابعیت ایران مقرر است..
۶- هر زن تبعه خارجی که شوهر ایرانی اختیار کند.
۷- هر تبعه خارجی که تابعیت ایران را تحصیل کرده باشد.
تبصره: اطفال متولد از نمایندگان سیاسی و قنسولی خارجه مشمول فقره ۴ و۵ نخواهد بود.
این ماده در بندهای متعدد خود صور مختلف تابعیت (اصلی) را در قانون ایران ذکر کرده، قانون ایران در بعضی موارد روش خاک و در بعضی موارد روش خون را پذیرفته است. ماده ۹۷۶ قانون مدنی نسبت به هر دو روش خاک و خون احکامی بیان کرده است.
به طور کلی می توان گفت ماده ۹۷۶ قانون مدنی، ماده در هم و برهم و نامرتبی است.[۱۱۶] زیرا موارد مختلف اعمال روش خاک و روش خون و نیز دو موارد از تابعیت اکتسابی را در یک ماده آورده است. در حالی که می توانست موارد مختلفی را به این موضوعات اختصاص دهد.
در بند اول حکمی کلی، جهت اعمال روش خاک را در نظر گرفته است. در حالی که در بند۲، روش خون و در بند ۳و۴و۵ روش خاک را به صورت مشروط قابل اجرا دانسته است. ماده ۹۷۶ قانون مدنی با همه تفصیلی که دارد به علت اختلاط مطالب مختلف، موارد اعمال روش خاک را به طور کامل متذکر نگردیده است.
در بند ۶ تغییر تابعیت زن بیگانه در اثر ازدواج با مرد ایرانی را بیان کرده که همراه با بند ۷ که راجع به تحصیل تابعیت ایران است که مطلبی کاملاً جداگانه و مربوط به تابعیت اکتسابی است. حال به بررسی شقوق مختلف ماده ۹۷۶ قانون مدنی می پردازیم.
بند ۱ ماده ۹۷۶ قانونگذار در این بند یک اماره قانونی را بیان می کند که تمایل به سیستم خاک را نشان
می دهد و می گوید «کلیه ساکنین ایران به استثنایی اشخاص که تابعیت خارجی آنها مسلم باشد ایرانی محسوب می شوند» ظاهر عبارت فوق این است که افراد ساکن هر کشوری، تبعه آن کشور محسوب
می شوند مگر اینکه خلاف آن ثابت شود.[۱۱۷]
به همین جهت این ماده فقط اشخاص را که تابعیت خارجی آنها مسلم باشد، خارجی می داند و آن هم باید توسط مدارکی که مورد اعتراض دولت ایران نباشد، ثابت شود. البته لازم نیست که صحت این مدارک مورد تأیید دولت ایران واقع شود بلکه کافی است این مدارک مورد اعتراض دولت ایران نباشد؛ زیرا برای تأیید این گونه مدارک باید آنها را با قانون کشور خارجی تطبیق داد و این وظیفه از مقام رسیدگی کننده ایران به دور است. بنابراین هرگاه فردی در ایران یافت شود خواه به سن رشد رسیده یا نرسیده که تابعیت او معلوم نیست مانند کودک پیدا شده، تبعه ایران شناخته می شود مگر آنکه تبعیت خارجی او مسلم شود.[۱۱۸] ظاهر عبارت بند اول ماده ۹۷۶ قانون مدنی مذکور در بالا حاوی یک اماره قانونی است که ناشی از تمایل قانون مدنی به اصل سیستم خاک می باشد اما به نظر برخی از نویسندگان حقوق، تابعیتی که طبق این اماره تعیین می شود مبتنی بر سیستم خاک به معنای حقیقی خود نیست بلکه در حقیقت با قبول این اماره، قانونگذار ایران سیستم اقامتگاه را اعمال کرده است. [۱۱۹]
بند ۲ ماده ۹۷۶ قانون مدنی در این بند روش خون یا نسبی پذیرفته شده است. در این بند مقرر گردیده «کسانی که پدر آنها ایرانی است، اعم از این که در ایران یا در خارجه متولد شده باشند، تبعه ایران محسوب می شوند» بنابراین طبق این بند کافی است پدر ایرانی باشد تا فرزند او نیز ایرانی باشد، خواه در ایران متولد شده، خواه در خارج از ایران. در این بند مطلقاً به تابعیت مادر اشاره ای نشده است. صرفاً تابعیت ایرانی «پدر» را مورد توجه قرار می دهد، حال آنکه طرز تفکر جدید حقوقی، ضابطه ای را که برای تشخیص تابعیت در سیستم خون شناخته است عبارت از تابعیت والدین اطفال هنگام تولد آنها، به عبارت دیگر در تابعیت نسبی، تابعیتی به طفل تحمیل می شود که پدر و مادر او در هنگام تولد آن طفل داشته اند؛ چنانچه در موقع تولد او اختلاف تابعیتی بین پدر و مادر باشد طفل طبق سیستم خون دارای دو تابعیت می گردد.[۱۲۰] در سیستم خون در فرانسه امروزه، با همین مفهوم عمل می شود و طبق قانون جدید تابعیت فرانسه، طفل که در اثر ازدواج زن فرانسوی با مرد تبعه بیگانه متولد شده باشد فرانسوی محسوب می گردد.[۱۲۱] مگر اینکه در خارج از فرانسه متولد شده باشد در این صورت می تواند شش ماه قبل از رسیدن به سن رشد از تابعیت فرانسوی خود صرفنظر کند.
تابعیت ایرانی پدر اعم است از آنکه تابعیت اصلی باشد یا تابعیت اکتسابی،[۱۲۲] منظور از این تابعیت، تابعیت پدر در زمان تولد فرزند است. به نظر برخی نویسندگان عدم اشاره به مادر در بند ۲ ماده مذکور بر حسب ظاهر، آن است که قانونگذار ایران در تنظیم قاعده های تابعیت ایران درباره ی خانواده های ایران قائل به وحدت تابعیت بوده و ذکر نام مادر را زائد می دانسته است.
در نتیجه اگر کسی از مادر ایرانی و پدر بیگانه تولد یابد، تابعیت او از دایره ی شمول این بند خارج می ماند مگر آنکه وی در سرزمین ایران تولد یافته باشد که در این حالت تابعیت ایرانی او به اقتضای مورد، می تواند مشمول یکی از بندهای ۳و۴و۵ ماده ی ۹۷۶ تلقی گردد.
در موردی که ازدواج زن ایرانی با مرد بیگانه که تابعیت زن به شرط آنکه قانون کشور متبوع مرد مبتنی بر تحمیل تابعیت شوهر به زن نباشد تغییر نمی کند (همچنان تابعیت ایرانی حفظ می گردد) و یا در ترک تابعیت ایران از سوی شوهر که با ترک تابعیت زن موافقت نمی شود، مادر دارای تابعیت ایرانی و پدر دارای تابعیت بیگانه است در این حالت ها نیز در نظر گرفتن تابعیت ایرانی برای فرزند آنها تنها هنگامی میسر
می گردد که در ایران تولد یافته باشد. اعمال روش خاک طبق قانون ایران در بندهای ۳و۴و۵ ماده ۹۷۶ قانون مدنی ایران به روش خاک می باشد و در هر یک علاوه بر تولد در خاک ایران شرط دیگری نیز عنوان شده است. بنابراین می توان گفت روش خاک در ایران به صورت مشروط اعمال می شود نه به صورت مطلق.
تولد در ایران از پدر و مادر نامعلوم- بند ۳ ماده ۹۷۶ قانون مدنی می گوید: «کسانی که در ایران متولد شده و پدر و مادر آنها غیرمعلوم باشد، تبعه ایران محسوب می شوند» بنابراین هرگاه طفلی در ایران متولد شود و پدر و مادر مشخصی نداشته باشد، یعنی هر دو والدین او غیرمعلوم باشند، او را ایرانی خواهیم دانست. منظور قانونگذار از پیش بینی این بند جلوگیری از بی تابعیتی چنین اطفال بوده است. زیرا به علت نامعلوم بودن پدر و مادر، تعیین تابعیت این اطفال، از طریق نسب ممکن نیست و بنابراین با فرض این که اطفال در ایران متولد شده اند، روش خاک اعمال می شود. در کشور ایران با توجه به این که در قانون مدنی، با الهام از قوانین اسلامی، هیچ گونه حقی برای اطفال نامشروع شناخته نشده است و طبق ماده ۱۱۶۷ قانون مدنی طفل متولد از زنا ملحق به زانی نمی شود، بحثهای زیادی در این باره شده است، از جمله بعضی عقیده دارند که هرگاه در قانون ما صحبت از پدر و اولاد می شود منظور پدر و اولاد مشروع است پس اصلاً برای پدر و اولاد نامشروع هیچ گونه حقی، حتی حق تحصیل تابعیت را نمی توان قائل شد.
در حالی که قبول این امر که طفلی که به صورت نامشروع به دنیا می آید از ابتدا محکوم به بی تابعیتی گردد، با توجه به کوشش هایی که برای جلوگیری از بی تابعیتی انجام گرفته است، صحیح نیست.
بعلاوه در حال حاضر در ایران به موجب رویه قضایی صادره از دیوان کشور در سال ۱۳۷۶ اطفال نامشروع حق دارند نسبت به پدر احتمالی خود درخواست اثبات نسب کنند و پس از اثبات نسب مستحق گرفتن نفقه نیز می باشد اما در صورت فوت یکی از پدر و مادر، رابطه وراثت بین آنها برقرار نخواهد شد.
بنابراین با جمع بندهای۱ و۳ و ماده ۹۷۶ قانون مدنی ایران، که از یک طرف کلیه ساکنین را به استثنایی اشخاص که تبعیت خارجی آنها مسلم باشد ایرانی می داند و از طرف دیگر کسانی را که در ایران متولد شده و پدر و مادر آنها غیرمعلوم باشند، ایرانی می داند، می توان گفت[۱۲۳] اطفال نامشروعی نیز که پدر و مادرشان آنها را انکار می کنند، با توجه به غیرمعلوم بودن پدر و مادر در صورتی که در ایران بدنیا آمده باشند، جز آن دسته از ساکنین ایران هستند که تابعیت خارجی آنها مسلم نیست بنابراین ایرانی محسوب
می گردد اما در صورتی که مشخص باشد که در خارج از ایران به دنیا آمده اند بالطبع ایرانی شناخته
نمی شوند.
تولد در ایران از پدر و مادر خارجی که یکی از آن دو متولد در ایران است بند ۴ ماده ۹۷۶ اعلام
می دارد «کسانی که در ایران از پدر و مادر خارجی که یکی از آنها در ایران متولد شده بوجود آمده اند، تبعه ایران محسوب می شوند» بنابراین به صرف تولد طفل نمی توانستند تابعیت ایران را کسب نمایند بلکه باید یکی از ابوین نیز در ایران متولد شده باشد.
همانطور که مشاهده می شود در بند ۴ ماده مذکور بدون تفاوت بین پدر و مادر، تولد یکی از آنها در ایران شرط تحقق روش خاک در مورد طفل متولد از آنها در ایران قرار داده شده است. از این رو اگر پدر خارجی در ایران متولد شده باشد و طفل نیز در ایران متولد شود، طفل ایرانی است. هم چنین اگر مادر خارجی در ایران متولد شده باشد و طفل نیز در ایران متولد شود، در این صورت نیز طفل ایرانی محسوب می شود.
ایرادی که به این ماده وارد است در مقایسه با سایر بندهای ماده مذکور و حتی کلیه مواد مربوط به تابعیت موردی را بدست نمی آوریم، که طفل متولد از یک پدر خارجی و مادر ایرانی (متولد در ایران یا متولد در خارج از ایران) را، ایرانی بداند. در واقع ما، طفلی را که از مادری خارجی، در ایران به دنیا آمده است، ایرانی می دانیم، ولی طفلی که از مادر ایرانی در ایران بدنیا می آید را ایرانی نمی دانیم.
این مطلب بسیار غیرمنطقی به نظر میرسد و لازم است نسبت به بند ۴ ماده ۹۷۶ قانون مدنی تجدیدنظر شود[۱۲۴] زیرا طفلی که متولد در ایران که دارای پدر خارجی و مادر ایرانی است ایرانی تر از طفلی است که از پدر و مادر خارجی که یکی از آنها در ایران متولد شده باشد، بوجود آید.[۱۲۵] از آنجا که این نقص بسیار واضح می باشد، تاکنون چندین بار از اداره حقوقی وزارت دادگستری در این خصوص کسب نظر شده است. که نظریه اولیه اداره حقوقی وزارت دادگستری به شماره ۵۶۷۸ در این خصوص چنین بوده است «چنانچه مادر ایرانی بوده ولی در ایران متولد نشده باشد در این صورت نیز با توجه به وحدت ملاک و تلفیق اصل خاک و خون که مورد نظر قانون مدنی می باشد طفل مزبور ایرانی شناخته می شود» مطابق این نظریه اطفال متولد در ایران، از مادران ایرانی الاصل، ایرانی محسوب می شدند اما متعاقباً نظریه فوق در سال های ۶/۶/۱۳۵۳ به شماره ۳۸۰۷ و ۱۳/۱۰/۱۳۶۱ به شماره ۵۰۲۵/۷ به نحو زیر اصلاح گردید:
نظریه شماره ۵۰۲۵/۷ مورخه ۱۳/۱۰/۱۳۶۱ [۱۲۶]
عبارت (اشخاص ذیل تبعه ایران محسوب می شوند) در مقدمه ماده ۹۷۶ قانون مدنی می رساند که تابعیت ایران منحصر به کسانی است که در این ماده تصریح شده است. طفل متولد در ایران از پدر خارجی و مادر ایرانی متولد در خارج مشمول هیچ یک از شقوق ماده مزبور نیست و چنین طفلی تبعه ایران محسوب نمی شود ولی در موردی که مادر ایرانی در ایران متولد شده باشد از این جهت که علت و مناط بیان حکم بند ۴ ماده ۹۷۶ قانون مدنی تولد یکی از ابوین در ایران است طفل نیز تبعه ایران محسوب می شود. زیرا قید خارجی بودن ابوین در بند ۴ خصوصیتی ندارد و طفل فقط از جهت تولد یکی از ابوین در ایران تبعه ایران است، نه خارجی بودن آنها. بنابراین مادر ایرانی متولد در ایران علاوه بر شمول مناط حکم، تابعیت ایرانی را نیز دارد و بنا قیاس اولویت و تنقیح مناط حکم بند ۴ طفل متولد از او ایرانی است. اما درباره طفلی که مادر ایرانی او در خارج متولد شده مناط مذکور در ماده ۴ صادق نیست و چون وضع طفل با سایر شقوق ماده ۹۷۶ نیز تطبیق نمی کند و تبعه ایرانی به شمار نمی رود.
بنابراین طبق این نظریه فقط در صورتی که مادر ایرانی نیز در ایران متولد شده باشد طفل متولد در ایران را از چنین مادری ایرانی می داند: طفل متولد در ایران از پدر خارجی و مادر ایرانی متولد در خارج، تبعه ایران محسوب نمی شود در عمل اداره ثبت احوال جهت اجرای نظریه مشورتی و وزارت دادگستری دو شرط قائل شده بود: تولد زن ایرانی در ایران و صدور شناسنامه ایرانی برای وی و سکونت زن و شوهر (پدر و مادر طفل متولد در ایران) در ایران، اما سرانجام در آبان ۱۳۸۵ طرحی در این خصوص در مجلس شورای اسلامی به تصویب رسید که صدور شناسنامه ایرانی به بعد از ۱۸ سالگی و آن هم با احراز شرایطی موکول شد.[۱۲۷]
تولد در ایران و اقامت در ایران بند ۵ ماده ۹۷۶ قانون مدنی مقرر می دارد: « کسانی که در ایران از پدری که تبعه خارجه است به وجود آمده و بلافاصله پس از رسیدن به سن ۱۸ سال تمام لااقل یک سال دیگر در ایران اقامت کرده باشند، ایرانی محسوب می شوند. والا قبول شدن آنها به تابعیت ایران بر طبق مقرراتی خواهد بود که مطابق قانون برای تحصیل تابعیت ایران مقرر است».
در این بند فرض این است که پدر و مادر خارجی بوده و هیچ یک نیز در ایران متولد نشده باشند، در این صورت طفل باید پس از رسیدن به سن ۱۸ سال تمام لااقل یک سال دیگر در ایران اقامت کند تا ایرانی شناخته شود . در این بند مطلب مهمی که مطرح است اقامت شخص متولد در ایران، در این کشور است اما این مطلب مهم با ابهام بسیاری در این بند آمده است. زیرا اصلاً معلوم نیست که تا سن ۱۸ سالگی وضعیت اقامت شخص به چه صورتی است و آیا از نظر قانونگذار تا ۱۸ سالگی نیز لازم است شخص مقیم ایران باشد یا خیر. البته در صورت مثبت بودن پاسخ، لازم است پدر خارجی وی، مقیم ایران باشد چون تا قبل از ۱۸ سالگی، شخص هنوز اقامتگاه جداگانه ای نمی تواند داشته باشد، و معمولاً اقامتگاه وی از نوع اقامتگاهای تبعی و اجباری است و هر جا که ولی اقامت دارد او هم مقیم همان جا محسوب می شود. این مطلب بسیار شاق به نظر می رسد که قانونگذار، علاوه بر خود طفل لازم دانسته باشد پدر خارجی شخصی که در ایران متولد شده، مدت ۱۸ سال در ایران مقیم باشد، تا طفل حاصل از ازدواج وی را ایرانی بداند در صورت منفی بودن پاسخ یعنی در صورتی که فرض کنیم منظور قانونگذار حفظ اقامت یک ساله خود شخص، بلافاصله پس از رسیدن به سن ۱۸ سالگی بوده است، کلمه «دیگر» که پس از «یک سال» آمده
می رساند که این اقامت یک سال، سابقه ای نیز باید داشته باشد که به آن متصل باشد. نظریه مشورتی مورخ ۱۰/۱۱/۱۳۴۳ ادارۀ حقوقی وزارت دادگستری در این مورد مقیم بودن در ایران را مدنظر قرار داده و ترک خاک ایران قبل از۱۸ سالگی و مراجعت بعدی را مخل وصف اقامت و خروج از شمول ماده ۹۷۶ (بند۵) قانون مدنی نمی داند.[۱۲۸]
از این رو این سوال مطرح می شود که آیا لازم است شخص از زمان تولد تا اتمام ۱۹ سالگی در ایران مقیم باشد یا فقط کافی است یک سال پس از ۱۸ سالگی، یا مدت مشخصی قبل از ۱۸ سالگی به اضافه مدت یک سال پس از ۱۸ سالگی تمام در ایران مقیم باشد؟ موضوعی که مسلم این است که پس از رسیدن به سن مزبور حتماً باید خود شخص به مدت یکسال در ایران اقامت داشته باشد. اما این که آیا قبل از رسیدن به این سن نیز سابقه اقامتی لازم است یا خیر و مدت آن چقدر است، به هیچ عنوان مشخص نیست. در این خصوص کمیسیون مشورتی اداره حقوقی وزارت دادگستری مورخ ۱۳/۲/۱۳۴۶ در مورد شخصی که در ایران از پدر و مادر خارجی به وجود آمده و در سن ۱۸ سال و ۹ ماه برای مدت سه ماه از کشور خارج گردیده است و پس از سن ۱۹ سالگی تقاضای صدور شناسنامه ایران کرده، نظر داده است: چون شخص مورد بحث پس از رسیدن به ۱۸ سال تمام مدت ۹ ماه در ایران بوده و پس از ترک کشور ایران برای مدت سه ماه دوباره به ایران مراجعت کرده و تقاضای تابعیت نموده است و قصد ترک تابعیت او هم احراز نشده اقامت موقت وی در خارج خللی به شمول مورد با شق ۵ ماده ۹۷۶ قانون مدنی نمی رساند و قبول تقاضای او بلامانع است.[۱۲۹]
از طرف دیگر قانونگذار در بند ۵ ماده ۹۷۶ قانون مدنی در بیان موارد تابعیت مبداء بوده و قبلاً گفتیم تابعیت مبداء بدین معنا است که شخص از ابتدای تولد دارای تابعیت ایرانی است در حالی که در این جا تابعیت شخص در مدت ۱۹ سالی که از زمان تولد شخص تا یک سال پس از رسیدن به سن ۱۸ سال تمام است، از نظر قانون ایران اصلاً مشخص نیست. اما او را از ابتدای تولد ایرانی می دانیم، در حالی که شرط ایرانی بودن او را موکول به ۱۹ سال بعد می کنیم.[۱۳۰]
نکته ای که باید در این بند (۵ ماده ۹۷۶ قانون مدنی) توجه کنیم این است که هیچ گونه اشاره ای به تابعیت مادر نشده است، ایرانی بودن یا نبودن مادر تأثیری در تابعیت فرزند ندارد. در واقع اگر مادر خارجی باشد و در ایران متولد شده باشد، حکم بند قبلی ماده مذکور جاری خواهد بود و دیگر احتیاجی به اقامت ۱۸ سالگی برای طفل نیست. اما اگر مادر ایرانی باشد، ولی در ایران متولد نشده باشد، طفل او ایرانی محسوب نمی شود، مگر اینکه شرط اقامت مندرج در بند ۵ را دارا باشد که همان ایراد مذکور در بند ۴ ماده ۹۷۶ در این حالت نیز مصداق پیدا می کند. در هر حال در مورد این بند نیز چون پدر شخص خارجی است و به احتمال قوی، کشور متبوع پدر، وی را تبعه خود می داند، هرگاه شخصی بخواهد پس از رسیدن به سن ۱۸ سال تمام به تابعیت پدر خود باقی بماند باید ظرف یک سال (یعنی بین ۱۸ تا ۱۹ سالگی) درخواست کتبی تقدیم وزارت امور خارجه نماید[۱۳۱] و تصدیق دولت متبوع پدرش را دایر به این که او را تبعه خود خواهد شناخت ضمیمه نماید.
بند ۶ ماده ۹۷۶ قانون مدنی که مقرر می دارد: « هر زن تبعه خارجی که شوهر ایرانی اختیار کند که در مباحث قبلی همچنین در مبحث بعدی توضیح مفصل آن داده خواهد شد.
بند ۷- هر تبعه خارجی که تابعیت ایران را تحصیل کرده باشد این بند تابع شرایط عامه تحصیل تابعیت است که موضوع آن خارج از این مبحث است.
در خصوص تبصره ماده ۹۸۷ قانون مدنی اطفال متولد از نمایندگان سیاسی و کنسولی خارجه مشمول این ماده نخواهد بود. نظیر چنین استثنایی در قانون انگلیس نیز که به طور کلی روش خاک را اجرا می کند به چشم می خورد. این موضوع جزء امتیازات و معافیتهای است که قانونگذاران برای نمایندگان سیاسی و کنسولی قائل می شوند، تا بتوانند وظایف خود را به خوبی در کشورهای خارج انجام دهند. قانونگذار ایران چنین امتیازی را برای نمایندگان تجاری، نظامی و فرهنگی در نظر نگرفته است و آنها فقط به موجب عهدنامه ممکن است از شمول این بند مستثنی شوند.
خلاصه مطالب:
حال باید از خود بپرسیم آیا این کودکان متولد از زنان ایرانی با تبعه بیگانه کودکانی بی تابعیت هستند و یا کودکانی با تابعیتی مضاعف که بر اثر بد حادثه از داشتن حتی یک تابعیت بنابر مشکلاتی عملاً محروم
مانده اند؟
از آنجا که مادران این کودکان ایرانی هستند آیا طبق قوانین تابعیت ایران این دسته از کودکان نیز می توانند ایرانی محسوب شوند یا خیر؟ ایران جزء آن دسته از کشورهایی است که تابعیت از طریق مادر بر طفل منتقل نمی گردد و خود این مسئله بحث های زیادی را در میان حقوق دانان بوجود آورده است و این مسئله می تواند یک نقص قانونی محسوب گردد. این نقص زمانی وضوح بیشتری می یابد که به بند ۴ ماده ۹۷۶ قانون مدنی توجه نماییم. در این ماده چنین آمده است «کسانی که در ایران از پدر و مادر خارجی که یکی از آنها در ایران متولد شده بوجود آمده اند» همان طور که مشاهده می شود نبودن تفاوت بین پدر و مادر، تولد یکی از آن دو در ایران، شرط تحقق تابعیت براساس روش خاک در مورد طفل متولد از آن ها در ایران قرار داده شده است. [۱۳۲] از این رو اگر پدر خارجی در ایران متولد شده باشد و طفل نیز در ایران متولد شود طفل ایرانی است. همچنین اگر مادر خارجی در ایران متولد شده باشد و طفل نیز در ایران متولد شود در این صورت نیز طفل ایرانی محسوب می شود، ولی طفل متولد از یک پدر خارجی و مادر ایرانی که در ایران بدنیا آمده را ایرانی نمی دانیم در حالی که طفلی را که از مادر خارجی در ایران بدنیا آمده است، ایرانی
می دانیم. این علاوه بر غیرمنطقی بودن بسیار ناعادلانه و تبعیض آمیز است؛[۱۳۳] لازم است نسبت به بند ۴ ماده ۹۷۶ قانون مدنی تجدیدنظر شود. درباره تابعیت ایرانی کودکان متولد در ایران که پدرشان خارجی و مادرشان ایرانی و متولد ایران است، کوچکترین تردید روانیست. زیرا به موجب بند ۴ ماده ۹۷۶ قانون مدنی کسانی که در ایران از پدر و مادر خارجی که یکی از آنها در ایران متولد شده به وجود آمده اند ایرانی محسوب می شود. حال که طفل متولد در ایران از مادر خارجی متولد در ایران، ایرانی، محسوب می شود! آیا می توان طفل متولد از مادر ایرانی، متولد در ایران را خارجی دانست؟ از این جهت که علت مناط بیان حکم بند ۴ ماده ۹۷۶ قانون مدنی تولد یکی از ابوین در ایران است طفل نیز تبعه ایران محسوب می شود و قید خارجی بودن ابوین در بند ۴ قانون مذکور طبق نظر مشورتی که در این خصوص شده خصوصیتی ندارد و طفل فقط از جهت تولد یکی از ابوین در ایران، تبعه ایران است نه خارجی بودن آنها. بنابراین مادر ایرانی متولد در ایران علاوه بر مشمول مناط حکم، تابعیت ایرانی را نیز دارد و بنابر قیاس اولویت و تنقیح مناط حکم بند ۴ طفل متولد از او (مادر ایرانی) ایرانی است. اما درباره طفلی که مادر ایرانی او در خارج از کشور متولد شده مناط مذکور در ماده ۴ صادق نیست و چون وضع طفل با سایر شقوق ماده ۹۷۶ قانون مدنی تطبیق نمی کند تبعه ایران به شمار نمی رود.[۱۳۴] برخی از حقوقدانان معتقدند با آنکه در اسلوب تابعیت ایران، تابعیت مادر در تابعیت فرزند مؤثر شناخته نشده، در این بند برای تولد مادر در ایران ارزش حقوقی شناخته شده است[۱۳۵] این ارزش به لحاظ نقش مادر در تربیت فرزند است و چون تولد مادر، مانند تولد پدر، در ایران به طور طبیعی سبب گرایش فرزند به تمدن و فرهنگ این سرزمین و آشنایی و علاقه ی وی نسبت به این فرهنگ می گردد، قانونگذار آن را به انضمام شرط دیگر یعنی تولد خود شخص در ایران، برای تابعیت ایرانی او کافی دانسته است. به این ترتیب، در این بند اگر تولد شخص در ایران در اعطای تابعیت به او مؤثر بوده تولد پدر یا مادر او هم در ایران در اعطای آن تأثیر داشته و سبب گردیده این تابعیت درباره ی او از هنگام تولد تحقق یابد، خاصه آنکه تولد پدر و مادر هم در ایران نشان می دهد که پدر و مادر یا یکی از آن دو نیز پیش از آن در ایران مقیم بوده اند که فرزند آنها در این کشور بدنیا آمده است این مقدمات برای آنکه
دارنده ی این نوع تابعیت را بتوان از ابتدا دارای شرایط لازم برای بهره مند شدن از تابعیت ایران تلقی کرد به نظر قانونگذار کافی آمده است.
عوامل دیگر در نمای ساختمان بلند مرتبه وجود دارد که به آن مقیاس می دهد. جزییات نمای ساختمان های بلند مرتبه مانند پنجره، در، خطوط تزییناتی نما و غیره از این قبیلند؛ از جمله عواملی هستند که می توانند دارای مقیاس یا خارج از مقیاس انسانی باشند. ساختمان های بلند ماهیتاً دارای اجزا تکرار شونده ای مانند پنجره های بیشمار و یکنواخت در نماهای خود هستند. در چنین حالتی مقیاس انسانی از بین می رود، زیرا ارتباط انسان با ساختمان در توجه و درک اجزا آن قطع می گردد و در واقع درکی کلی از ساختمان به دست می آید. به عبارت دیگر ساختمان های بزرگی که دارای اجزای فراوان و مشابه هم می باشند نمی توانند توجه انسان را به یک جز از اجزا بیشمار خود جلب کند. در چنین حالتی فقط کل ساختمان دیده می شود و اجزا منفرد آن نمی تواند در تمرکز دید انسان قرار گیرد، این پدیده باعث می گردد ساختمان از مقیاس انسانی خارج گردد زیرا به توانایی انسان منطبق نبوده و خارج از قدرت دید انسان عمل می کند. برای کم کردن از ابعاد این پدیده و به مقیاس در آوردن رابطه انسان با ساختمان می توان از طرفی سود جست که بتوان در آن اجزا منفرد و متنوع را در گروه های کوچکتری دسته بندی نمود. در این حالت توجه بصری به جز منفرد یا اجزایی که در دسته کوچکتری گروه بندی شده اند جلب می گردد و ادراک بصری آن به مقیاس انسانی نزدیک تر می شود. (Tall buildings guidance, 2008) و (Tall Building Design Guidelines, 2013)
استقرار، همجواری، موقعیت
از مشکلات بزرگی که از نظر استقرار و همجواری این گونه بناها در بسیاری از شهرهای دنیا به چشم می خورد، قرار گرفتن ساختمان بلند در بین ساختمان های متعارف و کوتاه است که به واسطه این امر در بسیاری موارد ساختمان بلند به راحتی حقوق همسایگان خود را تضییع می کند. چه بسا در این میان بناهای کوچکی که دارای معماری با ارزشی هستند و به واسطه همجواری با بنای بلند تحت تاثیر شدید همسایه عظیم خود قرار گرفته و تهدید به نابودی می شوند. (عزیزی، محمد؛ ۱۳۹۱)
این گونه همجواری ها برای بناهای مجاور در ساختمان های بلند مشکلاتی از قبیل اشراف، محروم شدن از نور خورشید، کاهش روشنایی، سایه افکنی را به دنبال دارد. فاصله به وجود آمده در ایجاد فضای مناسب و زیباشناسانه ای از بنای بلند در دید ناظر نقش بسیار مثبتی را ایفا می کند. در این زمینه از ایجاد تغییرات تدریجی در مقیاس های میانی بین بناهای بلند و متعارف نیز می توان استفاده کرد(N. Rafizadeh, 2005). از طرفی استقرار بناهای بلند به صورت متراکم، علاوه بر وجود معایب ذکر شده تشدید جریان باد در بین بناهای بلند را به وجود می آورد که برای خود ساختمان های بلند نیز مشکل سازند.
ساختمان های بلند و پدیده اشراف
در عصر حاضر، شهرنشینی محدودیت بسیاری در زمینه طراحی و ایجاد فضاهای خصوصی به وجود آورده است. «اشراف» در این مبحث به معنی مشرف بودن و دید داشتن به فضای خصوصی خانه ها می باشد. واحدهای بلند مرتبه خود به تنهایی مشکلی در این رابطه ندارند اما زمانی که در جوار یکدیگر و یا همسایگی واحدهای کوتاه مرتبه واقع می گردند پدیده اشراف رخ می دهد. این پدیده مخصوصاً محرمیت را در فضای باز خصوصی از بین می برد. از جمله مباحث مهم در شهر مسئله اشراف و محرمیت است. با ارتفاع زیاد آپارتمان ها، امکان دید به ساختمان های اطراف ایجاد می شود و محرمیت آنها از بین می رود و آسایش و امنیت درونی خانواده ها بر هم می ریزد.
مشرف بودن بدان معنی است که توانایی مشاهده فضای خصوصی خانه های همسایه صورت بگیرد. در فرایند سلسله مراتبی فضای خصوصی، فضاهای خصوصی تر، کمتر احتمال مشرف بودن را داشته باشند؛ در روشی که احتمال مشرف بودن به فضاهای کاملاً خصوصی، نباید وجود داشته باشد. واحدها در ساختمان های بلند قرار می گیرند و مشکلی را برای ساختمان های کوتاه به وجود می آورد. این پدیده حریم خصوصی فضاهای باز را نابود می کند. (N. Rafizadeh, 2005)
بررسی مسئله اشراف و در نتیجه رعایت الزامی مسئله دید واحدها به یکدیگر و ایجاد فضای راحت برای زیستن، با توجه به فرهنگ هر جامعه بسیار مهم می باشد. چنانچه می دانیم رعایت فواصل منطقی بین بلوک های ساختمانی و باز نمودن چشم انداز به فضای اطراف تحت الشعاع حل مسئله اشراف است. با بر طرف شدن مشکل اشراف، فضای داخلی واحدهای مسکونی به گونه ای بدل می شود که ساکنین بدون نیاز به ایجاد مانع می توانند از دید طبیعی به بیرون برخوردار بوده و فضای داخلی از آزادی عمل بدون اضطراب از دیدهای مزاحم بیرون برخوردار باشد.
سازمان بصری (ساختمان های بلند و بهره مندی از مناظر محیطی) یکی از آثار بلند مرتبه سازی است که طرفداران آن همواره از آن به عنوان مزیتی قابل توجه یاد می کند، فراهم آوردن چشم اندازها و دیدهای مطلوب از داخل بلند مرتبه به مناظر گوناگون از موارد قابل توجه است (کیهان زاده، ۱۳۸۰). در ساختمان بلند مرتبه طبقات بالا دید مناسب دارند. ارتفاع بلند این ساختمان ها اگرچه در بافت کوتاه مرتبه، دید و منظر خود را تامین می کنند، اما دید ساختمان های کوتاه مرتبه را از بین می برند و باعث انسداد دید ساختمان های دیگر به مناظر اطراف نیز می شوند. (عزیزی، محمد؛ ۱۳۹۱)
ساختمان های بلند مرتبه اهمیت بصری و تاثیر قابل توجهی در چشم انداز وسیع تری از شهر دارند، و اغلب در نقش نشانه های مهم شهری می باشند. در این بافت، لازم و ضروری است که طراحی و ظاهر ساختمان های بلند مرتبه از کیفیت استثنایی برخوردار باشند. راهنمای انگلیسی میراث فرهنگی تاکید می کند که توسعه ساختمان های بلند با افزایش تعهدات برای بازگشت به مزایای مثبت به محیط های بلاواسطه و گسترده است (کیهان زاده، ۱۳۸۰).
جمع بندی
اکثر ساختمان های بلند به نظر می رسد که به شکلی تاریخی چون بیرون آمدگی های عمودی با یک پلان طبقاتی کارآمد (رویکرد تجاری)، یا به عنوان قطعه بلند مرتبه با هویتی مجسمه گونه (رویکرد نمادینی) شکل می گیرند.
ساختمان های بلند وقتی درست مکان یابی و طراحی شوند عناصر قابل قبولی در فرم های شهری هستند. طراحی و کیفیت معماری این گونه از توسعه ها باید به دنبال یک هویت منحصر به فرد با در نظر گرفتن زمینه طراحی صورت گیرد. طراحی ساختمان های بلند باید کمترین اثر منفی را بر همسایگی اطراف داشته باشد.
این اثرات منفی شامل سایه اندازی ها، ایجاد تونل باد، انسداد دید و منظر، کاهش حریم خصوصی در فضاهای داخلی ساختمان های مجاور و نفوذ در مناطق سبز را سبب می شود و همه این اثرات که عمدتاً در مناطقی با تراکم بالا اتفاق می افتد؛ باعث بی نظمی در فضاهای شهری می شود. می باشد. جلوه های بصری ذکر شده در بالا مربوط به برخی از عواملند که عبارتند از: ارتفاع و ارتفاع نسبی (مقیاس)، فرم ساختمان، حفظ حریم خصوصی، استقرار، همجواری و موقعیت.
از جمله ویژگی های که باید در این زمینه به آن توجه شود ساخت دهانه و گشودگی در میان ساختمان های بلند مرتبه، تغییر ارتفاع و عقب نشینی در طبقات بالایی و کاهش ارتفاع ساختمان در لفاف اصلی است. در ضمن ترکیب ساختمان های بلند در رابطه با محیط شهری باید به نیازهای عابرین و کاربران ساختمان در زمینه نوع سرپناه، بافت، غنای فرم، ریزه کاری های معماری در مقیاسی کوچک توجه کنند و نیز ایجاد سکو برای شکل گیری فرم ساختمان نیاز به بررسی الگوی خیابان، ایجاد مقیاسی انسانی و به حداقل رساندن تاثیرات مخرب باد و حداقل سایه اندازی را تحت تاثیر قرار می دهد.
کالبد ساختمان بلند مرتبه
فرم
بررسی ساختمان های بلند به لحاظ تاثیرات آشکار بصری آن، حایز اهمیت می باشد، زیرا ساختمان های بلند خود به تنهایی به لحاظ ارتفاعی که دارند بسیار جلب نظر می کنند. عامل «شکل» می تواند در افزایش این پدیده موثر باشد. (عزیزی، محمد؛ ۱۳۹۱)
در کوتاه مدت، شهرها و ساختمان های بلند نیاز به الهام گرفتن از خصوصیات و ویژگی های مکان خود به لحاظ فرهنگی، فیزیکی و زیست محیطی دارند. در زیر تلاشی برای یک نوع تیپولوژی ساختمان های بلند که مناسب برای چالش های مطرح در این گونه بناها در مقیاس محلی و جهانی است، مشاهده می شود.
طبق بررسی های صورت گرفته نوعی حرکت برای تیپولوژی ساختمان های بلند در قرن بیستم به دور از دغدغه های آن، در جهت دستیابی به فرمی پایدار شکل می گیرد. برای تقویت این امر و به عنوان نتیجه گیری از اصول زیر برای شکل گرفتن یک تیپولوژی جدید در ارتباط با ساختمان های بلند اصول و معیارهای زیر عنوان می گردد. (Antony Wood, 2011)
تنوع و تغییرات در فرم با ارتفاع: ساختمان های بلند نباید بیرون آمدگی های عمودی یکپارچه از یک پلان طبقات کارآمد باشد، اما باید فرم آن در ارتفاع تغییر کند. این مغایرت در فرم باید از برنامه داخلی ساختمان و یا ویژگی های مکان خارجی که سازگار با ویژگی های زیست محیطی و اجتماعی است الهام بگیرد. از آنجا که یک ساختمان بلند یک ارتباط بصری با بسیاری از مکان های دور و گسترده در شهر ایجاد می کند، گفتگوی تصویری با مکان های مجزا در شهر می تواند کمک به مغایرت در فرم برای اتصال بیشتر ساختمان به مکان و محل بنا کند. (Antony Wood, 2011)
تنوع در بافت و مقیاس: همچنین باید مغایرت در بافت در سراسر ساختمان وجود داشته باشد، که بستگی به جوابگوی های هر یک از افق های مختلف در داخل فرم دارد. مفهوم مقیاس باید در سراسر ساختمان معرفی شود؛ یک ساختمان بلند را می توان به عنوان تعدادی از ساختمان های کوچک در بالای یکدیگر در چارچوبی از ساختارها، سیستم ها و زیبایی شناسی و…؛ به جای ایجاد فرمی یکپارچه و اکسترود شده، الهام گرفته از یک طرح واحد قرار داد. پس هر افقی از ساختمان ها دارای پتانسیل ها و فرصت های مختلف می باشد. (Antony Wood, 2011)
عملکرد جدید: برنامه های سنتی برای ساختمان های بلند باید در جهت افزایش سودمندی تیپولوژی شهرهای پایدار آینده را به چالش بکشد؛ این چالش از برنامه ها باید در دو سطح اتفاق بیافتد. نوعی از عملکردها که به طور سنتی درون ساختمان های بلند جای می گیرد و تعدادی از عملکردها که تنها در یک ساختمان بلند جای می گیرد. ما می توانیم تلفیقی افراطی از عملکرد های چون ورزشی را ببینیم ( پوسته خارجی خورشیدی به عنوان دیوار سنگ نوردی ) یا کشاورزی ( گلخانه هیدروپونیک، مزارع پوسته ای ) و … . علاوه بر این، استفاده های ترکیبی در ساختمان های بلند باید تشویق شوند، تا فرصت هایی برای الگوهای زندگی پایدار بدهند (چند منظوره بودن پارکینگ، عملکردهای پشتیبانی، خدماتی و … ) و همچنین مغایرت در فرم ساختمان های بلند و بیان تنوعی در فرم شهری بدهد.
فضاهای عمومی: بیشتر فضاهای باز جمعی، عمومی، تفریحی (سخت یا باغ مانند، بزرگ و کوچک) نیاز به معرفی درون ساختمان های بلند دارد. چنین فضاهای اثبات می کند که به منظور بهبود کیفیت محیط های داخلی که تاثیر بر بهره وری کارکنان و رضایت ساکنین می شود، دارند. علاوه بر این، گنجاندن این فضاها ساختمان های بلند را مناسب برای گروه های اجتماعی و اقتصادی خواهد ساخت که اغلب در صورت فقدان چنین فضاهای حیاتی که در آن حس اجتماعی کمرنگ باشد این ساختمان ها به حاشیه رانده می شود (خانواده ها، جوانان و سالمندان). پایداری اجتماعی در مقیاس شهری یک چالش عمده برای شهرهای آینده است. (N. Rafizadeh, 2005)
لفاف کدر: ساختمان های بلند باید با لفافی کدر و نه به عنوان یک جعبه شیشه شفاف طراحی شوند، اگرچه تاثیر بر دو دیدگاه روشنایی طبیعی داخلی باید نوعی تعادل برقرار شود، در ضمن از افزایش انرژی خورشیدی بیش از حد (تابش خیره کننده) باید کاسته شود. علاوه بر این، بیشتر پوسته های کدر فرصت هایی برای افزایش جرم حرارتی را می دهد و اجازه می دهد تا لفافی عایق بندی شده از دمای خارجی و تغییرات آب و هوایی فراهم شود. کدری بیشتر همچنین فرصت هایی برای مغایرت و بیان پوسته های بزرگتر می دهد. (Antony Wood, 2011)
ماده اساسی: پوشش گیاهی باید تبدیل به بخش مهمی از پالت مواد و متریال ها برای ساختمان های بلند در هر دو قسمت داخلی و خارجی باشد. وجود پوشش گیاهی در هر دو مقیاس محلی سبب بهبود کیفیت محیط زیست می شود (به عبارت دیگر بخشی از سایه / سیستم خنک کننده هوا از خود ساختمان) و مقیاس شهری (کیفیت هوا، کاهش اثر جزیره حرارتی و غیره).
پل آسمانی: این پتانسیل را دارند که به غنی سازی ساختمان های بلند و شهرها کمک کند. ارتباطات اجتماعی و برنامه ریزی فیزیکی، جریان گردشی بیشتری مورد نیاز دارند، تا برای کمک به تشدید قلمروی عمودی و برای ساختن هر جز از ساختمان های بلند، به عنوان چارچوب کلی شهر در نظر گرفته شود. (Antony Wood, 2011)
رنگ: رنگ یکی دیگر از عوامل حیاتی در چشم انداز شهری است. رنگ های تمیز و تازه ساختمان فضا را جذاب تر می کند، و برخلاف نماهای قدیمی و آشفته، ظاهری خسته کننده، فضای سرد و بی روح دارند. بنابراین انتخاب رنگ بلوک های برج باید براساس جنبه های فرهنگی، اجتماعی و زیبایی شناختی صورت بگیرد. (N. Rafizadeh, 2005)
ما نیاز به آوردن تمام جنبه های شهر تا به آسمان داریم.
انواع اشکال بلند مرتبه ها
به طور کلی ساختمان های بلند به دو شکل زیر ساخته می شوند:
باریک و بلند به صورت برج (Tower): ساختمان های بلندی که بعد ارتفاع در آنها نسبت به ابعاد دیگر بسیار چشمگیر است.
حجیم به صورت نواری (slab): ساختمانی که بعد ارتفاع در آنها نسبت به سایر ابعاد تفاوت چشمگیری ندارد. (عزیزی، محمد؛ ۱۳۹۱)
هریک از دو شکل ساخت و ساز به سبب عوامل گوناگون اقلیمی، زیبایی شناسی و نحوه ساخت دارای تنوع بسیار است. انواع اشکال فوق هم به لحاظ ارتفاع همجواری با ساختمان های مجاور خود از دیدگاه صاحب نظران بررسی شده اند. در یک ارزیابی مختصر از انواع اشکال ساختمانی بلند مرتبه، ساختمان های بلند و باریک بسیار بیشتر از انواع ساختمان های بزرگ ترجیح دارند. علت ترجیح داشتن ساختمان های بلند و باریک نه تنها وجود تناسبات زیبا و مطلوب تر در ساختمان به صورت منفرد نسبت به دید انسانی می باشد، بلکه این ساختمان ها به لحاظ همجواری با بافت، خصوصاً هنگامی که بافت کوتاه مرتبه باشد، ارتباط مطلوب تری برقرار می کنند. ساختمان مرتفع و حجیم برای هر سیمای شهری مشکلات جدید طراحی به وجود می آوردند. برج مسطح که یک طرف باریک و از طرف دیگر بسیار عریض است، یک فرم ساختمانی بسیار ناهنجار در داخل شهر می باشد، هر چند سمت باریک ساختمان ممکن است به طرز زیبایی باریک و بلند باشد، سمت پهن چنان وسیع است که هیچ ساختمان با آن ارتباط مطلوب را پیدا نمی کند. این ساختمان ها به تنهایی مخرب و شکننده بوده و در کنار یکدیگر به صورت توده ای بد ترکیب در سیمای شهری دیده می شوند (ریچارد هرمن، آندرو بازوسکی، ص ۱۶۰).
پایه ساختمان: بخشی از ساختمان که اگر در مقیاس صحیحی ساخته شود می تواند به عنوان شناسایی و ارتباط ساختمان، خیابان ها، پارک ها و فضاهای باز اطراف عمل نموده، انسجام ساختمان را با ساختمان های اطراف حفظ نموده و میزان کاربری های پارکینگ در مقابل آن را به حداقل برساند.
تنه ساختمان: بخشی از ساختمان که قسمت عمده حجم آن را در بر می گیرد و می بایست ارتباطی مناسب و رضایت بخشی با پایه ساختمان چه از لحاظ مقیاس و چه از لحاظ فرم داشته باشد.
کلاهک ساختمان: بخش انتهایی ساختمان که طراحی مناسب برای آن می تواند نقش موثر در هویت خط آسمان آن محدوده داشته باشد ضمن آنکه می تواند بخش تاسیسات مکانیکی ساختمان را در درون خود جای دهد. (Antony Wood, 2011)
از ساخت برج های منفرد و آزاد بدون در نظر گرفتن بخش پایه ساختمان باید اجتناب و از مساحت ساختمان های بزرگ جعبه مانند با حجم توده مسلط جلوگیری می شود.
سکو، در طراحی ساختمان های بلند
در ساختمان های بلند باید به نیازهای عابران پیاده و نهایتاً کاربران ساختمان به سرپناه، بافت، غنای فرم و رنگ و نیز ریزه کاری های معماری در مقیاسی کوچک نیز توجه شود. ساختمان های بلند می توانند فرم های الهام بخشی باشند، بیانگر علاقه انسان به خارق العادگی و غافلگیر شدن، می توانند محلی باشند که انسان ها خود را با آن شناسایی می کنند، محل هایی که احساس تعلق به مکان هایی خاص را در آنها به وجود می آورند. ( Tall Buildings in Central Basingstoke, 2008)
جرم ساختمان نیز در ارزیابی توان بالقوه یک توسعه اهمیتی اساسی دارد. باید معلوم شود که ساختمان بلندی می خواهیم که تا مرزهای زمین ساخته شود یا سازه های سکو مانندی که با سیمای خیابان رابطه ای بهتر برقرار کنند و ساختمان بلند در فراز آنها جای گیرد. همه ما به خوبی با جدل مربوط به ایجاد نمای مستقل و سکوهای ساختمان در مقابل برج های بلندی که یکپارچه از دل فضای باز سر بر می آورند، آشناییم. معمولاً نظر سازنده این بوده که حداکثر فضا را در برج ببیند نه در سکو. به ازا هر برج تک ایستاده موفق متاسفانه شاهد تلاش های شکست خورده بسیاری برای خلق فضای شهری موفق بوده ایم. (Antony Wood, 2011)
مباحث طراحی شهری در زمینه جرم ساختمان در کاربرد فضاهای شهری تاثیری چشمگیر دارند. مباحث طراحی شهری مربوط به توسعه پارک پلازا در سیدنی، که در زمینی به مساحت تقریبی ۸۰۰۰ متر مربع ساختمان باید در تراز با ساختمان های دیگر تا ۴۵ متر ارتفاع داشته باشد، و برج به نحوی مستقر شود تاثیرش در محیط خیابان به حداقل برسد. در این وضعیت اگر این ساختمان فروشگاه بزرگ یا ساختمانی نباشد که به مساحت زیاد کف در همه طبقات نیاز داشته باشد. دشوار می توان فضاهایی را طراحی کرد که به اهداف مربوط به ابعاد درست فاصله هسته تا شیشه و رابطه با محیط های بیرونی دست یابند. (طاهری، ۱۳۷۵)
با ایجاد سکو، سطحی بالای سطح خیابان ایجاد می کنیم این سطح همکف جدید، باید به صورت امکانی رفاهی برای شهر ترویج شود. مثلا در توکیو با قیمت های سرسام آور زمین و توان محدود آن برای توسعه، فضای بام به ویژه بام فروشگاه های بزرگ و مراکز خرده فروشی، بسیار ارزشمند شده است و در حال حاضر برای ایجاد محیط های شهری جدید از آنها کمال استفاده را می برند.
ابتکار ایجاد سکو شامل بررسی جدی الگوی خیابان و ایجاد مقیاسی انسانی تر و به حداقل رساندن تاثیرات مخرب باد در سطح زمین می شود که همگی در انسانی کردن ساختمان های بلند تاثیر می گذارند. ایجاد برج های باریک که سایه اندازی ساختمان های بلند را به حداقل می رسانند، به دلیل توجه ما به خورشید مسئله ای عاطفی می باشد و بنابراین ملاحظه ای دیگر بر ملاحظات مربوط به انسانی کردن ساختمان های بلند می افزاید (E. emre Ilgin, 2007).
دانشکده هنر و ادیان
گروه هنر اسلامی
پایان نامه کارشناسی ارشد رشته هنر اسلامی خانم آمنه خلیقی
با عنوان:
بررسی دگرگونی نقوش در فرش ترکمن( مورد مطالعه: پس از پیروزی انقلاب در دو طایفه یموت و گوگلان در استان گلستان)
ارائه شده به مدیریت تحصیلات تکمیلی دانشگاه به عنوان بخشی از فعالیتهای تحصیلی لازم برای درجه کارشناسی ارشد که در تاریخ…………………… توسط هیأت داوران زیر بررسی و با نمره…………………….درجه ……….… به تصویب نهایی رسید
۱- استاد راهنمایاول پایان نامه آقای دکتر ………… با مرتبه علمی ………… امضا
۲- استاد راهنمایدوم پایان نامه آقای دکتر ………… با مرتبه علمی ………… امضا
۳- استاد مشاور اول پایان نامه آقای دکتر ……… با مرتبه علمی ………… امضا
۴- استاد مشاور دوم پایان نامه آقای دکتر ………… با مرتبه علمی ………… امضا
۵- استاد داور داخل گروه آقای دکتر ………… با مرتبه علمی ………… امضا
۶- استاد داور خارج از گروهآقای کتر ………… با مرتبه علمی ………… امضا
مهر و امضای مدیر گروه
با سپاس از خداوند منان که توفیق تدوین و نگارش این مجموعه را برایم میسر نمود، بر خود واجب می دانم:
از استاد راهنمای عزیزم سرکار خانم دکتر بهار مختاریان، استادی که وجودش، تذکار عشق به میهن و محبت خالصانه اش، در امر آموزش و تحقیق، بی بدیل و مانا است، صمیمانه تشکر کنم. همچنین برای استادان مشاور محترم، جناب آقایان دکتر خدامی و دکتر رحمانی، آرزوی موفقیت را دارم.
از خانواده محترم و مهربان جناب آقای مهندس بابا احمدی، که در طی دوران تحصیل، مرا چون عضوی از خانواده خود، پذیرا بودند، متواضعانه تشکر و قدردانی می نمایم.
از فرماندار گنبد و اداره میراث فرهنگی، فرماندار آق قلا جناب آقای مهندس کر، آخوند چرکزی و خانواده محترم ، خانم ها پوری، مریم آق آتابای، عادلی، خانجانی، سعادت نژاد ، آقایان مهندس تاج محمد ومهندس آنا محمد حسن قاسمی و خانواده محترمشان، آقای مهندس ابطحی و کارشناسان جهاد سازندگی استان مراتب قدردانی خود را مبذول می دارم.
با سپاس صادقانه مجموعه این تلاش را تقدیم می نمایم به:
پدر و مادران بزرگوارم، زهرا و محجوبه(خاله عزیزم)،
آنانکه تجسم مفاهیمی چون عشق و ایثار در سراسر زندگی ام هستند.
و مادربزرگ نازنینم، که وجودش، همواره موجب نزول خیرات وبرکات در زندگیمان است.
چکیده:
فرش با حیات مادی و معنوی ترکمن مأنوس است و معرف هویت و عامل وحدت طوایف مختلف بشمار می آید. نقوش در فرش اصیل ترکمن، دارای ساختاری مشخص و منسجم بوده و تا دهه های اخیر مادر ترکمن خود را ملزم به رعایت آن می دانست.آگاهی از همخوانی پدیده های اقتصادی و طبیعت زیستی، با نقوش سبک جدید، مسأله اساسی این تحقیق بوده است. هدف کلی تحقیق، شناخت دگرگونی نقوش فرش ترکمن پس از پیروزی انقلاب اسلامی و مقایسه آن، بین دو طایفه گوگلان و یموت در استان گلستان است. فرضیه اصلی این تحقیق، بیانگر آن است که پس از پیروزی انقلاب اسلامی، نشر آگاهی و گسترش ارتباطات در دگرگونی نقش مایه های سنتی فرش دستباف ترکمن مؤثر بوده است.
این تحقیق با روش انسان شناسی هنر و با عنایت به شیوه های مختلف زیست اجتماعی، طی دو دوره قبل و بعد از انقلاب، بدنبال آن است که کارکرد دست بافته های ترکمن را در زندگی اجتماعی- اقتصادی نمایان سازد. روش کار، بر اساس گردآوری اطلاعات بر پایه مطالعات کتابخانه ای، شرکت در همایش، مصاحبه مستقیم با سؤالات باز( بافندگان و کارشناسان)، مشاهده، استفاده از ابزارهای مردم نگارانه دیداری و شنیداری است. مهمترین دستاوردهای تحقیق عبارتند از:
پیش از انقلاب، دستبافته های ترکمن از نظر کارکرد فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی از انسجام و پیوستگی عقلایی برخوردار و در اقتصاد خانوار و رفاه زیستی- روانی بافندگان، نقش مثبت و در تداوم وحدت قوم ترکمن مؤثر بوده است.
پس از پیروزی انقلاب، جنگ، بحران های سیاسی- اقتصادی داخلی و خارجی، افزایش سطح سواد در مقاطع مختلف تحصیلی( دختران و پسران) و …زمینه را برای تحول نقش مایه ها مهیا نمود که به سبب عدم مطالعات بنیادین فرهنگی و انسان شناسانه، نتایج مطلوب حاصل نگردید.
کلید واژه:
نقش مایه – فرش ترکمن – سبک سنتی – سبک جدید - گول
فصل اول: کلیات
مقدمه……………………………………………………………………………….۱
۱- ۱ بیان مسئله…………………………………………………………………………….۱
۱-۲ اهمیت و ضرورت موضوع پژوهش…………………………………………………….۲
۱-۳ اهداف پژوهش ………………………………………………………………………۳
۱-۴ چارچوب نظری پژوهش ……………………………………………………………..۳
۱-۵ روش پژوهش ……………………………………………………………………….۳
۱-۶ قلمرو مکانی پژوهش ………………………………………………………………..۳
۱-۷ قلمرو زمانی پژوهش…………………………………………………………………۴
۱-۸ ابزارهای گردآوری داده ها…………………………………………………………..۴
۱-۹ محدودیت های پژوهش……………………………………………………………..۴
فصل دوم: تاریخ و ساختار اجتماعی ترکمن
مقدمه……………………………………………………………………………..۶
۲-۱ واژه شناسی کلمه ترکمن…………………………………………………………….۶
۲-۲ تاریخ …………………………………………………………………………….۷
۲-۲-۱ آسیای میانه…………………………………………………………………………۷
۲-۲-۲ تاریخ ترکمنان……………………………………………………………………..۹
۲-۲-۳ هخامنشیان………………………………………………………………………..۰۱
۲-۲-۴ دین ترکمنان………………………………………………………………………..۱۲
۲-۲-۵ مغولان……………………………………………………………………………..۱۲
۲-۲-۶ دوران اواخر قاجار و پهلوی ۱۵
بر اساس مطالعات پیاژه در قضاوت اخلاقی کودک ، مراحلی برای تحول آن تعیینشده است ، نخستین مرحله «نا پیروی» Anomy نام دارد که در آن دستورها و اوامر اخلاقی برای کودکان جایگاهی ندارد و او فقط از تمایلات و خوشی لذت خویش پیروی میکند. ( منصور ، ۸۵ :۱۷۸)
مرحله ناپیروی مربوط به دوران پیش از دبستان یعنی گروه سنی « الف »است .
دومین مرحله «دیگر پیروی» Heteronomy متقارن با مرحله عملیات منطقی عینی و همزمان با سنین دوره دبستان است و کودکان گروه سنی « ب » را شامل میشود . از مشخصه های این مرحله « واقعنگری اخلاقی» خاص کودک هست که باز برخاسته از خودمحوری این دوره است یعنی کودک میان فکر خویش و آنچه از دیگران میشنود تفاوتی قائل نمیشود او در ارادهی بزرگسالان ملاحظه ذهنی نمیکند و میداند که آنچه بزرگسالان گفتهاند و امر نمودهاند، معمولاً باید صحیح و قابلقبول باشد. در این نوع نگرش کودک از قواعد بزرگسالان فقط شکل ظاهری یا صورت آنها را دریافت میکند، آنچه کودک میگوید یا میکند همان است که از بزرگسالان دیده و شنیده است که مسلماً جنبه لفظی این قضیه شدیدتر است. (Piaget, 1972:104)
بر اساس تحقیقات متعدد ، پیاژه در رشد احساس درستی کودک ، سه مرحله قائل شده است « مرحله اول، که تا حدود هفت یا هشتسالگی ادامه دارد، درستی بر اساس اقتدار والدین میباشد، مرحله دوم، میان هشت تا یازدهسالگی است که در آن درستی بر اساس برابری قرار دارد، و در مرحله سوم که از یازدهسالگی به بعد شروع میشود، انصاف و عدالت اساس درستی را تشکیل میدهد. (پارسا، ۱۳۶۸ : ۱۱۰)
بنابراین اخلاق در کودکان گروه سنی « الف » مبتنی بر عادت و در کودکان گروه سنی « ب » مبتنی بر قائده است که بهکلی با یکدیگر تفاوت دارد ولی در راستای یکدیگر است.
بر اساس تحقیقات پیاژه فهم و درک اخلاقی کودکان نه فرایندی دفعی ، بلکه تدریجی است ، ازاینرو با پدیدههای رشد اخلاقی روبرو هستیم ، بدین معنا که درک کودکان از قواعد اخلاقی و نیز رفتارهای اخلاقی آنهابهتدریج پدیدار شده و رشد میکند . ( داوودی ، ۱۳۸۹ : ۳۷)
اخلاق و درک و فهم و رفتار اخلاقی اموری انتزاعی نیستند ، بلکه ضمن تعامل با دیگران و برای رسیدن به راهحلی عادلانه برای مشکلات جمعی به وجود میآیند .
پس بر اساس یافتههای موجود اگر کودکان در وضع قواعد و مقررات و حل عادلانه مسائل مشارکت داشته باشند مسائل و قواعد اخلاقی را کشف کرده و درک و فهم اخلاقی آنان و نیز التزام آنان به رفتارهای اخلاقی رشد میکند و افزایش مییابد .
از طرف دیگر پیاژه معتقد است رشد اخلاق بهموازات رشد شناختی کودک صورت میگیرد ، وی فاصله ۶ تا ۹ سالگی را در کودکان مرحله تابعیت اخلاقی مینامد و معتقد است کودک به اطاعت از اوامر بزرگسالانمیپردازد و تخلف از آن را غیراخلاقیمیداند .
قضاوت اخلاقی کودک درباره اعمال با توجه به اینکه ازنظر رشد ذهنی در مرحله عینیگرایی قرار دارد برحسب نتایج آنهاست نه برحسب نیاتی که در پشت آنها قرار دارد . سن متوسطی که برای این نوع قضاوت تعیینشده ، ۷سالگی است و در حدود ۹ سالگی این حالت کنار گذاشته میشود.
(پیاژه ،۱۹۷۲ :۱۲۰)
این امر نشان میدهد که درک کودک از درست و نادرست در این مرحله بسیار عینی است همچنین کودکان به وجود عدالت طبیعی معتقد هستند و تصور میکنند که عدم رعایت مقررات پاداش و کیفر طبیعی را به دنبال دارد و برای اعمال نادرست صرفاً تنبیه را پیشنهاد میدهند. ( کرباسی، ۱۳۸۸ : ۲۶۱)
۳-۳-۱- بررسی بعد اخلاقی در اشعار
یکی از مسائل اخلاقی که شاعران باید در اشعار خود آن را در نظر داشته باشند و آن را در اشعار خود بگنجانند ،راستگویی است که باید آن را به کودکان آموزش داد همینطور دروغ نگفتن و نهی از این کار است زیرا از گناهان بزرگ در دین ما بهحسابمیآید. شاعران زیادی در این مورد کار نکردهاند و از اشعاری که در دهه هشتاد در شورای کتاب کودک بررسی شده بود فقط در شعر دو شاعر این آموزهها به چشم میخورد که در اینجا به بررسی اشعار این دو شاعر میپردازیم .
مرتضی دانشمند
از این شاعر فقط یک مجموعه شعر در سال ۸۶ در شورای کتاب کودک بررسی شده بود که عنوان آن « رو برگ گل نوشته » بود که یکی از شعرهای این مجموعه در مورد راستگویی بود که در اینجا این شعر را بررسی میکنیم.
راستگویی
خانم به بچهها گفت / مدادهارو کی دیده
یا خبری از آنها / به گوش او رسیده
دست زری بالا رفت / خانم مدادها اینجاست
نفهمیدم ببخشید/ که آنها مال ساراست
خانم به بچهها گفت / راستگویی کار خوبیست
زری خانم آفرین / نمره اخلاقت بیست
(دانشمند ، ۱۳۸۶ : ۴ )
شاعر در این شعر نکاتی از راستگوییدانشآموزی در کلاس را بیان میکند که مورد تشویق معلم خود قرار گیرد . شاعر سعی کرده است به مخاطب خود بفهماند که راستگویی کار خوبی است و نباید از گفتن آن واهمهای داشت و به دلیل ترس از تنبیه و توبیخ شدن از گفتن آن امتناع کرد . شعر در قالب چهار پاره گفتهشده و به دلیل ساختار روایی که دارد از آرایه و کنایهای در آن استفاده نشده است و ارزش ادبی ندارد و فقط در قالب یک حکایت این آموزه را به کودکان آموزش میدهد .
به نظر میرسد شاعر با مطالعه بیشتر باید به جذابیتهای شعر خود بیفزاید تا حس عاطفی کودکان مخاطب خود را برانگیزد و با زیباتر کردن شعر خود بتواند تأثیر بیشتری روی این گروههای سنی بگذارد.
وجیهه عبد یزدان
یک کتاب شعر با عنوان « چرا کلاغه هیچوقت به خونش نرسید » از این شاعر در سال ۸۸ در شورای کتاب کودک بررسی شده است که داستانی طولانی در قالب شعر برای کودکان بیان میکند در قسمت آخر این کتاب دلیل به خانه نرسیدن کلاغ را دروغگویی او بیان میکند و این صفت را نکوهش میکند و عواقب این کار را بهطورغیرمستقیم به کودک گوشزد میکند . در این مجال قسمتهایی از این شعر را که در این مورد سروده شده است بررسی میکنیم .
آقا کلاغه ! آقا کلاغه ! / جنگل ما بی کلکه
بیدروغ و بیدردسر / واسه همینه که تکه
اینجا نخوای دروغ بگی / جنگ و جدل به پا بشه
بزار دمت رو رو کولت / پاشو برو حرف نباشه
کلاغ دوباره تنهایی / با خستگی با حال بد
بیکسوکار و بیخونه / بازم رسید اول خط
هر جامیرفت دروغ میگفت / عاقبت کارو ندید
اینطوری شد که کلاغه / هیچوقت به خونش نرسید
اگه یه روزی کلاغه / نشست روی درختتون
بهش بگید آقا کلاغه / به دوستاتم خبر بده
تو هرجایی ، تو هر کاری / دروغ بده دروغ بده
(عبد یزدان ، ۱۳۸۸ : ۸-۱ )
شعر در قالب چهار پاره سروده شده است ساختاری روایی و داستانی دارد اما بسیار طولانی است و برای کودک کسالتآور و خستهکننده است زیرا از ابیاتی حشو و اضافی در شعر استفاده شده است که باعث طولانی شدن شعر شده است در این شعر از آرایه و کنایه زیادی استفاده نشده است و ارزش ادبی زیادی ندارد همچنین به دلیل شکستن زبان و استفاده از زبان عامیانه به زبان شعر صدمه زده است و در بعضی قسمتها باعث به وجود آمدن مشکل در خوانش شعر برای کودکان شده است. اما بهطورکلی شاعر بهطور غیرمستقیم و در قالب یک داستان و با مخاطب قرار دادن کلاغ در شعر کودکان را از گفتن دروغ نهی کرده است که میتواند برای کودک آموزنده باشد.
به نظر میرسد شاعر با مراحل رشد ذهنی کودک مخاطب خود آشنا نیست اما میتواندبا توجه بیشتر به حوصله مخاطب و مطالعه در موردروانشناسی رشد آنان اشعار جذابتر و تأثیرگذارتری برای آنان بسراید.
مصطفی رحمان دوست
از آموزههای اخلاقی دیگری که باید به آن توجه شود اسراف نکردن است اما در اشعاری که در این دهه در شورای کتاب کودک بررسی شده بود این موضوع زیاد به چشم نمی خورد تنها شاعری که به این موضوع پرداخته است آقای مصطفی رحمان دوست بود که در کتاب «اون چیه که؟ اون کیه که؟» به این موضوع اشاره کرده بود.
این چیه سیب شیرین / چرا نشسته غمگین
یک موش چاق با خنده / تکهای از او کنده
گاز زده نیمه خورده / به جوی آب سپرده
طفلکی سیب زیبا / افتاده زخمی اینجا
ای موش دمبریده / خدا تو رو ندیده؟