را از آنان اعلام داشت: لاحاجه لنا فیمن لاحاجه له فینا. بر این اساس، امامعلیه السلام در پاسخ به ادعاى طلحه، به خوددارى قاعدین از بیعت اشاره کرده، فرمود: «اگر قرار بر اکراه بود، کسانى مانند سعدبن ابى وقاص، عبدالله بن عمر و محمدبن مسلمه را که از من کناره گرفتند، وادار به بیعت مىکردم. درباره زبیر نیز فرمود: پندارد که با دستش بیعت کرده است، نه با دلش؛ پس بدانچه به دستش کرده، اعتراف مىکند و به آنچه به دلش بوده ادعا. پس بر آنچه ادعا کند دلیلى روشن باید، یا در آنچه بود و از آن بیرون رفت، درآید.» ( ابن اعثم، ۱۳۷۲: ج۴، ۳۹۵ )
۲-۴-۴- پرهیز از خویشاوندسالارى
«عمربن خطاب در گفتوگو با عبداللهبن عباس، دلیل کنار گذاشته شدن بنىهاشم را از حکومت، کراهت قریش از اجتماع نبوت و خلافت در یک خاندان مىشمارد.» (الشیخ المفید، ۱۳۳۴: ج۵،۲۵) گویا آنان بر این باور بودند که این امر، زمینه فخرفروشى بنىهاشم را فراهم مىآورد. ( القرطبى، ۱۴۱۵: ج۱۳،۷۵ ) «ابنعباس این استدلال که اجتهاد در برابر نص است و خواه ناخواه، معیار گزینش پیامبر را نیز به زیر سؤال مىبرد، چنین پاسخ گفت: «در این صورت، آنان از حکم خدا روى برتافته و فرمان الهى را ناپسند شمردهاند.» حقیقت این است که منزلت والاى امام علىعلیه السلام چنان که خود نیز فرمودهاند،»( ابن الاثیر، ۱۴۰۴: ج۱،۶۶) «نه فقط به دلیل خویشاوندى با پیامبر، که براساس شایستگىهاى او نیز بوده است؛ شایستگىهایى که دوست و دشمن بدان معترفند. بعدها خلیفه دوم، به رغم دیدگاه قبلى خویش، امام علىعلیه السلام را یکى از شش نفرى مىشمرد که شایسته خلافتند و باید از میان خود، خلیفه بعدى را برگزینند. امامعلیه السلام، هر چند پیشاپیش از نتیجه تصمیمات شورا آگاه بود، براى نشان دادن تناقض گفتار با کردار خلیفه دوم، » (ابن حجر العسقلانی،۱۳۲۸:۳۰۳) «از ورود در آن خوددارى نفرمود.»( ابوالفرج الاصفهانى،۱۹۶۱: ۴۵ )
۵-۴-۲- جلوگیرى از بحران
«نقشآفرینان سقیفه با وجود اعتقاد به شایستگى امام علىعلیه السلام، انتخاب وى را زمینهساز فتنه و آشوب شمرده، دستیابى امام را به خلافت به مصلحت جامعه اسلامى ندانستند.» ( الشیخ الطوسى، ۱۴۱۴ ج۲: ۵۶) دشمنى دیرینه اعراب با امیر مؤمنان، یکى از دلایلى است که به گمان اینان، مدعاى پیشگفته را موجه مىسازد. (الشیخ المفید، ۱۳۳۴: ج ۵،۶۴)«ابن عباس که همدم خلیفه دوم و روایتگر بسیارى از سخنان او است ـ در پاسخ به عمر که دشمنى قریش را با امامعلیه السلام یکى از دلایل کنار گذاشتن وى مىشمرد، مىگوید: با این سخن، از چه کسى عیبجویى مىکنى؟ از خدایى که پیامبر را بر آنان برانگیخت؟ یا از پیامبر(ص) که حق رسالت را به جا آورد؟ یا از علىعلیه السلام که در راه خدا با آنان به جهاد پرداخت؟» ( عباس على الموسوى، ۱۴۰۳: ۵۲)
بهراستى، کسانى که خود را خلیفه و جانشین رسول خداصلى الله علیه وآله مىدانند، چگونه مىتوانند جهاد را با مشرکان، ارزشى منفى به شمار آورده، به ترویج کینههاى جاهلى بپردازند ! آیا مىتوان به رهاورد بعثت رسول خداصلى الله علیه وآله پایبند بود و همچنان سخنانى از این دست بر زبان جارى ساخت: «چه کنم که قریش تو را دوست نمىدارد؛ زیرا [تنها] در بدر هفتاد نفر از آنان را به هلاکت رساندى».( ابن ابىالحدید، ۱۴۰۴: ج ۷،۲۳)
۲-۴-۶- سختگیرى امام در اجراى عدالت
«امام علىعلیه السلام بارها در زمان رسول خداصلى الله علیه وآله نشان داده بود که در اجراى عدالت اهل تساهل و مداهنه نیست و در این راه از هیچ کوششى دریغ نمىورزد. سختگیرى امام در مصرف اموال عمومى تا آن جا بود که گروهى از مردم از آن حضرت به پیشگاه رسول خداصلى الله علیه وآله شکایت برده، و از تندى و خشنونت ایشان گله کردند. اما پاسخ رسول خداصلى الله علیه وآله سند افتخارى دیگر براى امیر المؤمنان بود و حقمحورى وى را در یادها زنده کرد»: لاتشکوا علیا فوالله انه لختی فى ذات الله؛» ( المجلسى،۱۳۶۲: ج۵۵،۱۱۶)؛ ( ابن شهر آشوب،۱۳۷۹: ج۲،۳۷۷ )
«از على شکایت نکنید؛ زیرا او در امور الهى سختگیر و سازشناپذیر است.» با این حال، پس از رحلت پیامبر گرامى اسلام، این ویژگى امام علىعلیه السلام یکى از عواملى بود که وى را از دستیابى به خلافت بازداشت، چنان که خلیفه دوم مىگوید: على،… سزاوارترین مردم براى حکومت است، ولى قریش تاب عدالت او را ندارد؛ زیرا اگر حکومت را بر عهده گیرد، راهى براى گریز از حق باقى نمىگذارد، و در آن صورت، مردم بیعت خود را مىشکنند و در برابر او مىایستند.» (المجلسى، ۱۳۶۲: ج ۵۵،۲۶۵ )
۲-۴-۷- جوانى و کمتجربگى
«یکى از نکاتى که آشنایان با فرهنگ و تاریخ اسلامى را به شگفتى وامىدارد، این است که در سقیفه و پس از آن، بارها شایستگى افراد را با معیارهایى همچون کهنسالى و ریشسفیدى سنجیدهاند.» (الاصفهانى، ۱۹۶۱: ۴۶۴ )؛ (ابن ابىالحدید، ۱۴۰۴: ج ۷، ۸۲) همچنین سیره و سخنان رسول خداصلى الله علیه وآله را در این باره نادیده گرفتهاند. پیامبر گرامى اسلامصلى الله علیه وآله در واپسین روزهاى زندگى خویش، اسامه بن زید، نوجوان ۱۸ ساله را به فرماندهى سپاه مسلمانان گماشت و پیرمردان شصت ساله را به اطاعت از او خواند. پیش از آن نیز رسول خداصلى الله علیه وآله بارها چنین گزینشهایى کرده و حقجویان را با ارزشهاى اسلامى آشنا ساخته بود.« ابوعبیده جراح یکى از کسانى است که بر جوانى و کمتجربگى امیر مؤمنان تأکید مىورزد! و با لحنى دلسوزانه، وى را به بیعت با ابابکر فرا مىخواند، و سپس به سخنان خویش این نوید را مىافزاید که اگر على پس از ابابکر زنده بماند و عمر طولانى بیابد، مردم شایستگىهاى علمى و دینى وى را نادیده نمىگیرند و به حکومتش مىگمارند.»(الذهبى، ۱۴۱۷: ج ۱،۹۸ )« عمر نیز بارها این نکته را خاطر نشان مىکرد و سالخوردگى ابابکر را دلیل بر شایستگى وى براى خلافت مىشمارد. اما بر اساس منابع تاریخى، از پاسخ به این سؤالها در مىماند که چرا رسول خداصلى الله علیه وآله آن هنگام که على را در پى ابابکر فرستاد تا پیام برائت را از او بستاند و خود بر مشرکان بخواند، سن آن حضرت را کوچک نشمرد؟» (السیوطى، ۱۴۰۴: ج ۱، ۳۶ ) چرا خداوند از میان مسلمانان، على علیه السلام را به برادرى رسول خویش برگزید؟ چرا پیامبر اکرمصلى الله علیه وآله بارها با گفتار و کردار خود بر برترى وى تأکید ورزید؟ و… .
۲-۴-۸- شوخطبعى
«خلیفه دوم که در عیبجویى از امام علىعلیه السلام به زمامداران پیش و پس از خود یارى فراوان رسانده، شوخطبعى آن حضرت را بهانه کرده، هیبت و صلابت خلافت را با طبع شوخ آن گرامى ناسازگار مىخواند.» ( البخارى، ۱۴۰۷: ۶۴ )این در حالى بود که همگان شوخىهاى لطیف و موقرانه رسول خداصلى الله علیه وآله را به یاد مىآوردند، و کسانى نیز جرأت کرده، با استناد به سیره پیامبر اکرمصلى الله علیه وآله دستاویز عمر را سست مىنمودند. سستى این بهانه آن گاه روشنتر مىگردد که شوخطبعى امام را با عیوبى که عمر براى دیگران بر شمرده است، بسنجیم. خلیفه دوم آن گاه که به تعیین جانشینى براى خود مىاندیشید، شش نفر را شایستهتر از دیگران خواند و با این حال، عیبهایى نیز براى آنان برشمرد: عبدالرحمن در سست رأیى چنان است که انگشتر حکومت را به دست زنش خواهد کرد؛ سعدبن ابىوقاص مرد جنگ است، نه مرد حکومت؛ عثمان اگر به حکومت دست یابد، خویشاوندانش را بر گرده مردم سوار مىکند و… در این میان، براى کسى چون علىبن ابىطالب، چه عیبى مىتوان یافت جز آن که امرؤ فیه دعابه! گفتنى است که عمروبن عاص یکى از کسانى است که بعدها از این عیبتراشى سود مىجوید و تلاش مىکند تا براى شامیان ناآگاه، از امام علىعلیه السلام فردى یاوه گو و خوشگذران ترسیم کند. در خطبهاى از نهجالبلاغه در این باره چنین آمده است: «شگفتا از پسر نابغه ! شامیان را گفته است من مردى بیهودهگویم با لعب بسیار؛ عبث کارم و کوشا در این کار. همانا آنچه گفته نادرست بوده و به گناه دهان گشوده… به خدا سوگند، یاد مرگ مرا از بیهودهگویى باز مىدارد و فراموشى آخرت او را نگذارد که سخن حق بر زبان آرد.» (عمر فروخ، ۱۹۸۶: ۱۳۵)
۲-۴-۹- نامزد شدن براى خلافت افزون بر دلایل پیشین که بیشتر از سوى نخبگان و سیاستبازان مطرح شده است، بسیارى از مردمان عادى با برداشتى نادرست از مسأله بیعت، تنها گذاشتن امیر مؤمنان را با این دلیل ساده، موجه مىساختند که پیش از آن که على به سراغ ما بیاید، با ابوبکر بیعت نمودهایم. و سر در گرو فرمانبردارى از وى نهادهایم. براى نمونه، پس از رویداد سقیفه، امامعلیه السلام در برابر کسانى که از او بیعت با خلیفه را مىخواستند، فضایل خویش را برشمرد و از مردم خواست تا خلافت را به مسیر واقعىاش برگردانند. در این هنگام، بیشتر ابنسعد انصارى به سخنان امامعلیه السلام این گونه پاسخ داد: «به خدا قسم اگر مردم پیش از بیعت با ابابکر این سخنان را مىشنیدند، همه با تو بیعت مىکردند و راه اختلاف را نمىپیمودند؛ اما تو در خانه نشستى و در سقیفه حاضر نبودى. مردم گمان کردند که به حکومت تمایلى ندارى. اکنون دیگر کار از کار گذشته است و بیعت ما با دیگرى صورت گرفته است» (الشیخ الصدوق، بىتا: ج ۳،۲۳۶) امام علىعلیه السلام در رد استدلال آنان به بیان این نکته بسنده کرد که سزاوار نبود جنازه پیامبر را در خانه واگذارد و بر سر جانشینى وى با مردم به نزاع برخیزد.
۲-۴-۱۰- بىاعتنایى به سیره خلفا
«پس از آن که خلیفه دوم، تعیین جانشینى خود را برعهده شوراى ششنفره نهاد، و به رأى عبدالرحمنبن عوف امتیازى ویژه بخشید،»( الشیخ الطوسى، ۱۴۱۴ : ج ۲،۶۷ )«عبدالرحمن تدبیرى اندیشید که بر اساس آن، از یک سو همچنان امام علىعلیه السلام را از دستیابى به حکومت باز دارد، و از سوى دیگر، افکار عمومى را نیز قانع سازد. از این رو، این شرط تازه را مطرح ساخت که خلیفه آینده باید تعهد کند که افزون بر عمل به کتاب خدا و سنت پیامبر، سیره ابوبکر و عمر را نیز در پیش گیرد.»( الشریف الرضی، ۱۴۰۶:۶۳ ) چنان که انتظار مىرفت، امام از پذیرش این شرط خوددارى کرد، و سرانجام خلافت به عثمان رسید. به حتم اگر امامعلیه السلام شرط عبدالرحمن را هم مىپذیرفت، همچنان با بهانههایى واهى، وى را از دستیابى به خلافت باز مىداشتند و تنها نتیجهاى که بهدست مىآمد، تأیید عملکرد دو خلیفه پیشین بود. «به هر حال، توده مردم بدون آن که به فریبکارى عبدالرحمن واکنشى نشان دهند، براى بیعت با خلیفه جدید ازدحام کردند و امامعلیه السلام در حالى که صف مردم را مىشکافت و از روى ناچارى براى بیعت به سوى خلیفه مىشتافت مىفرمود: «نیرنگ؛ چه نیرنگى!» (السیوطى،۱۴۰۴: ج ۱،۱۱۶ ) شگفتا از سخن نویسنده بزرگ اهل سنت که گفته است: «ترس امامعلیه السلام از آن بود که مبادا شرایط به گونهاى باشد که از پیروى سیره ابوبکر و عمر باز ماند و طاقت و توان آن دو را در خود نیابد؛ هر چند حوادث آینده نشان داد که توانایى علىعلیه السلام همسان توانایى ابوبکر و عمر و بلکه بیش از آنان است.» (التمیمی المغربی،بی تا:۲۵) «تحلیل با سخنانى که از امامعلیه السلام گزارش شده، سازگار نیست؛ چنان که در برخى از منابع، پاسخ امام به عبدالرحمن چنین نقل شده است: با وجود کتاب خدا و سنت پیامبر، نیاز به سیره کسى نیست. مقصود تو از این شرط آن است که خلافت را از من دور گردانى.»(الواقدى، ۱۴۱۱: ج ۱،۵۴ )
۲-۵- شیوه ی امام در ابراز مخالفت
کنارهگیرى و خانهنشینى امیر مؤمنانعلیه السلام به معناى آن نبود که آن حضرت لب از سخن فرو بندند و در برابر عملکرد خلفا جز تسلیم و سرسپارى، راهى دیگر پیش نگیرند؛ بلکه امام علیه السلام با شیوههاى گوناگون، مخالفت خود را اعلام مىداشتند و بدون آن که به وحدت و انسجام جامعه خدشهاى برسانند، همواره معترض سیاسى شناخته مىشدند. در این جا برخى از شگردهاى امام را در ابراز مخالفت، از نظر مىگذرانیم:
۲-۵-۱- خوددارى از بیعت داوطلبانه
«براساس عرف سیاسى زمان خلفا، تمامى کسانى که حکومت را به رسمیت مىشناختند، وفادارى خود را با انجام بیعت، نشان مىدادند و خوددارى از این کار، به ویژه از سوى افراد سرشناس و نامآور، گناهى نابخشودنى به شمار مىآمد. امیر مؤمنانعلیه السلام با هیچ کدام از خلفا از سر شوق و رغبت بیعت نکرد و جز بر اثر تهدید و شمشیر، دست بیعت نداد. هر چند وقایع نگار مغرض و دروغ پردازى چون سیف بن عمر بیعت امام را با خلیفه اول به گونهاى به تصویر مىکشد که گویا ایشان براى این کار سر از پا نمىشناخته و تأخیر را در آن روا نمىدانستهاند؛» (احمد بن حنبل،۱۴۱۱: ج۲،۶۷) اما این روایت جز در گوشهاى از کتابهاى تاریخى جایگاهى نیافته و همچون دیگر حکایات این راوى، بر بىاعتبارى وى افزوده است. بیشتر اندیشمندان سنى بر این باورند که بیعت امام، یقیناً پس از شهادت همسرش روى داده است و برخى از اینان تاریخ تقریبى آن را شش ماه پس از آغاز خلافت ابابکر دانستهاند. امیر مؤمنان خود در پاسخ به نامهاى از معاویه، به چگونگى این بیعت اشاره کرده و پیشاپیش تلاش برخى از نویسندگان را براى اختیارى انگاشتن آن ناکام گذاشته است: «گفتى مرا چون شترى بینىمهار کرده مىراندند تا بیعت کنم. به خدا که خواستى نکوهش کنى، ستودى، و رسوا سازى و خود را رسوا نمودى. مسلمان را چه نقصان که مظلوم باشد و در دین خود بىگمان؟ یقینش استوار و از دودلى بر کنار؟» ( ابن هلال الثقفى، ۱۴۱۱: ۱۶) «بیعت امام با دو خلیفه دیگر نیز، پس از تهدید و اکراه بود. به تعبیر دقیق، اساساَ بیعت وفادارى نبوده است؛ چنان که پس از انتخاب عثمان، عبد الرحمنبن عوف شمشیر از نیام بیرون کشید و همراه با چند تن دیگر امام را ـ که با حالتى خشمگین نشست شورا را ترک مىگفت ـ از نیمه راه باز گرداند و به بیعت با عثمان فرا خواند.» (قزوینی،۱۳۴۹:۴۲ ) امام علیه السلام ـ که همچون گذشته راهى جز بیعت پیش روى خود نمىدید ـ بر ناخشنودى خود با این سخن تأکید ورزید: «این، اولین بار نیست که علیه ما بسیج مىشوید.» (ابن حجر العسقلانى، ۱۳۲۸: ۱۳۹)
۲-۵-۲- انتقاد از عملکرد خلفا
امام علىعلیه السلام در دوره بیست و پنج ساله خانهنشینى، در نقد عملکرد خلفا کوتاهى نکرد و تکلیف شرعى خود را در این باره نیز ادا فرمود. چنان که وقتى خلیفه دوم اموال برخى از کارگزاران متخلف را مصادره مىکرد و سپس با باز گرداندن نیمى از اموال به آنان، در مسئولیتهاى پیشینشان باقى گذاشت، با این اعتراض امام روبهرو شد که اگر آنان با خلافکارى به این ثروت دست یافتهاند، چگونه همچنان نیمى از آن را در اختیار مىگیرند و به کار پیشین خود باز مىگردند؟
«این انتقادها در زمان عثمان که کج روى را از حد گذرانده و زمینه آشوب عمومى را فراهم ساخته بود به اوج خود رسید و در قالبهاى گوناگونى رخ مىنمود. بارها امام علىعلیه السلام صداى اعتراض مردم را به گوش عثمان مىرسانید و عزل والیان خطاکار را از وى مىطلبید،» ( طه حسین، ۱۹۶۶:ج ۲، ۲۶۷ ) «و در این راستا خشم خود را از عملکرد خلیفه این چنین آشکار مىساخت: حق سنگین و تلخ است و باطل سبک و دلپسند. تو کسى هستى که از سخن راست به خشم مىآیى و از سخن دروغ خشنود مىشوى… از خدا بترس و از اعمالى که مردم را به ستوه آورده است، توبه نما.» (الکلینى، ۱۳۶۳:ج ۵، ۳۶۶ )
«چرا دست سفیهان بنىامیه را از ناموس مسلمانان و اموال آنان کوتاه نمىگردانى؟ به خدا قسم، اگر در غرب عالم یکى از کارگزاران تو ستمى نماید، تو نیز در گناه او سهیمى.» ( ابن الاثیر، ۱۴۰۴: ج ۱،۵۲ ) «بذل و بخشش بىحساب بیت المال، خودداری از اجرای حدود الهی، گرایش به خویشاوند سالاری و انتخاب مروان بن حکم برای مشاورت و رایزنی، از دیگر کج روی های عثمان بود که اعتراض شدید امام را برانگیخت.» (هلالی، ۱۳۷۱: ۲۳۶ )
«مروان کسى بود که در زمان پیامبر اکرم صلى الله علیه وآله و دو خلیفه نخست به همراه پدرش در تبعید به سر مىبرد؛» ( ابن حزم الاندلسى،۱۴۰۸/ ۱۹۸۸: ج ۲،۱۹ ) اما هم او در دربار خلیفه سوم چنان منزلتى یافت که با کارشکنىهاى خود تلاشهاى اصلاح گرایانه امیر مؤمنان را بىثمر مىساخت و به فرموده امام، جز به تباه ساختن عقل و دین خلیفه خرسند نبود. مروان آن گاه از تو راضى مىگردد که دین و عقلت را برباید و همچون شتر کجاوهکش هر جا که خواهدت بکشاند. به خدا قسم، مروان دین و اندیشه درستى ندارد و در نیمه راه تنهایت مىگذارد.» (ابن واصل، ۱۳۹۹: ۱۶۴) «معاویه در یکى از نامههاى خود به امام علىعلیه السلام رفتار آن حضرت را با خلفا بهشدت نکوهش مىکند و به ویژه بر عیبجویى امام از دین و عقل عثمان تأکید مىورزد. تلاش معاویه بر آن است که از خلفا چهرهاى نقدناپذیر ترسیم کند و رفتار امام رابا آنان از سر انگیزههاى نفسانى بشمارد. امیر مؤمنانعلیه السلام در پاسخ، با اشاره به این که معاویه شایستگى آن را ندارد که از امام بازخواست نماید، بر حقانیت راه خویش و به جا بودن انتقادها تأکید مىورزد. و پنداشتى که من، بد همه خلیفهها را خواستم و به کین آنان برخاستم. اگر چنین است ـ و سخنت راست است ـ تو را چه جاى بازخواست است؟ جنایتى بر تو نیاید تا از تو پوزش خواستن باید… و از این که بر عثمان به خاطر برخى بدعتها خرده مىگرفتم، پوزش نمىخواهم. اگر ارشاد و هدایتى که او را کردم، گناه است، بسا کسا که سرزنش شود و او را گناهى نیست.» ( النیشابورى،۱۳۳۴: ۹۹ )
۲-۵-۳- حمایت از منتقدان سیاسى
امیرمؤمنان، علىعلیه السلام هم خود به کجروىهاى خلفا اعتراض مىکرد و هم منتقدان سیاسى را در چتر حمایتى خویش قرار مىداد و هر چه را در توان داشت براى یارى آنان به کار مىگرفت. خلیفه سوم از این شیوه امام چنین به مردم شکایت مىبرد: «او نه تنها خود از من خرده مىگیرد، بلکه از عیبجویان دیگر نیز پشتیبانى مىکند.
«یکى از این منتقدان، ابوذر غفارى است که عملکرد دستگاه خلافت را بر نمىتابد و بىمهابا خلیفه و کارگزارانش را به فساد مالى متهم مىسازد و در این باره، این حدیث را از پیامبر اکرمصلى الله علیه وآله روایت مىکند: هر گاه فرزندان ابوالعاص به سى نفر برسند، اموال الهى را دست به دست مىگردانند و بندگان خدا را غلامان خود مىسازند و از دین، تنها، براى فریب مردم بهره مىگیرند.» (احمدبن حنبل، ۱۴۱۴:ج ۲، ۱۴۶ )«عثمان درباره این حدیث نظر امیر مؤمنانعلیه السلام را جویا شد و ناباورانه این پاسخ را دریافت کرد: من این حدیث را از پیامبر نشنیدهام؛ با این حال، اباذر درست مىگوید؛ زیرا از رسول خدا(ص) شنیدم که مىفرمود: آسمان بر راستگوتر از اباذر سایه نیفکنده و زمین صریحگوتر از وى به خود ندیده است. به هر حال، افشاگرىهاى اباذر عرصه را بر خلیفه تنگ ساخت و راهى جز تبعید وى پیش رویش نگذاشت. امام علىعلیه السلام به همراه گروهى از فرزندان و یاران خویش، اباذر را در آخرین لحظههاى جدایى همراهى کرد و فرمان خلیفه را در این باره نادیده گرفت. مروانبن حکم که از سوى عثمان مأموریت داشت تا مردم را از بدرقه اباذر باز دارد، با تازیانه و نهیب امام روبهرو گردید و از ترس پا پس کشید. تندى امیر مؤمنانعلیه السلام با خلیفه، آخرین بدرقه راه ابوذر بود. عثمان گفت: «باید قصاص مروان را بدهى.» امام فرمود: «چه قصاصى؟» گفت: پیشانى مرکبش را با تازیانه نواخته و ناسزایش گفتهاى….» علىعلیه السلام فرمود: این مرکب من است، اگر بخواهد مىتواند قصاصش نماید. اما اگر به من ناسزا گوید، به خدا قسم من نیز نظیر آن را به تو باز خواهم گرداند و البته جز سخن راست و حقیقت بر زبان نخواهم راند». عثمان گفت: وقتى تو او را ناسزا گفتهاى، چرا او نگوید؟ به خدا قسم، جایگاه تو نزد من برتر از مروان نیست. در این هنگام علىعلیه السلام به خشم آمد و فرمود: آیا با من چنین سخن مىگویى و مرا با مروان برابر مىانگارى! به خدا قسم، من از تو برترم و پدر و مادرم از پدر و مادر تو گرامىترند.» (الشیخ المفید، ۱۳۳۴:ج ۵، ۸۹ )
«رحلت غریبانه و جانگداز اباذر، عثمان را از ادامه کارش باز نداشت و همچنان اندیشه تبعید کسان دیگرى چون عماربن یاسر را در سر مىپرورید.»( الشیخ المفید،۱۳۳۴:ج ۵، ۴۹ )« امام علىعلیه السلام که در پى افزایش آگاهى مردم، افکار عمومى را با خود همراه مىدید ـ بر حمایت خود از منتقدان سیاسى افزود و از تبعید عمار جلوگیرى کرد. البته این کار، پس از آن بود که گفت و گوهاى تندى میان امام و عثمان رخ داد. عثمان: تو خود براى تبعید سزاوارترى؛ زیرا عمار و دیگران را کسى جز تو بر من نشورانده است. علىعلیه السلام: به خدا قسم تو توانایى این کار را ندارى و هرگز بر عمار دست نمىیابى… اما این که مردم بر تو مىشورند، چیزى جز اعمال ناشایست تو آنان را به این کار وا نمىدارد.» (شافعی، ۱۹۷۸/ ۱۳۹۸ ق : ۱۸۷)«جندببن کعب، ابا ربیعه، و عبداللهبن مسعود ، نیز از شمار کسانىاند که از حمایت امام برخوردار شدند و با میانجىگرى ایشان از شکنجه و زندان رهیدند؛ هر چند پیش از آن که امامعلیه السلام به یارى ابنمسعود، قارى بزرگ قرآن و صحابى جلیلالقدر پیامبر اسلام، بشتابد، هواداران خلیفه او را از مسجد بیرون رانده، بهشدت بر زمین کوبیدند و دندههاى پهلویش را خرد کردند.»( ابن شهر آشوب، ۱۳۷۹: ج۲،۳۵۲)
۲-۵-۴- نادیده گرفتن فرمان خلفا
«یکى دیگر از جلوههاى مخالفت امام علىعلیه السلام با خلفا، نادیده گرفتن فرمان آنان بود. امامعلیهالسلام جز در مواردى که به مصلحت جامعه اسلامى بود، از همکارى با خلفا خوددارى مىورزید و نه تنها امر و نهىهاى خلاف شریعت،» (الکوفى، ۱۳۷۲:ج ۴، ۲۳۴ )
«بلکه هر فرمانى را که سودش تنها به دستگاه خلافت مىرسید، نادیده مىانگاشت. ابابکر تمایل فراوانى داشت که از دلاورى و نامآورى على علیه السلام بهره گیرد و در جنگها فرماندهى سپاهش را به وى سپارد؛ اما مشاورانى چون عمروعاص با این استدلال که علىعلیه السلام از تو فرمان نمىبرد،»( الشیخ الصدوق، بی تا:ج۳، ۲۲۱ )خلیفه را از طرح پیشنهادش باز مىداشتند. در همین باره گفت و گوى میان ابابکر و عمر را از نظر مىگذرانیم. [ابابکر] گفت: «در خاطر من مىآید که علىبن ابىطالب را به حرب اشعثبن قیس و اتباع او فرستم که او به رأى و رأفت و فضل و شجاعت و علم و فراست و هدایت معین و ممتاز است. این قفل او گشاید و این کار از دست او برآید.» فاروق گفت: «راست فرمایى. على بدین صفات متجلى است. اما من از یک چیز ترسانم و چاره آن نمىدانم. و آن این است که دانم على در این کار احتیاط تمام واجب دارد و اگر عیاذ بالله او به جنگ آن جماعت رغبت ننماید… هیچ آفریده رغبت مخاصمت ایشان نکند و به حرب ایشان مبادرت ننماید.»( الهاشمى الخوئى، ۱۳۸۶ق: ۲۵۳)
«خلیفه دوم نیز از سرپیچى امام از فرمان وى گلهمند بود و چه بسا کسانى را واسطه مىساخت تا امام را به همکارى با حکومت وادارند؛ اما امیر مؤمنان جز به مصلحت اسلام نمىاندیشید و در صورت نیاز، از ارائه نظرهاى کارشناسانه دریغ نمىورزید؛ ولى همچنان درخواست خلفا را براى همکارى همه جانبه با آنان، نادیده مىگرفت.» (سلبى، ۱۹۸۸: ج ۴، ۲۵۲ ) این شیوه امام در دوران خلیفه سوم نیز ادامه یافت و حتى شدت بیشترى نیز گرفت؛ چنان که در ماجراى تبعید ابوذر، امیر مؤمنان در پاسخ به این سخن عتابآلود عثمان که «مگر نمىدانستى من همگان را از همراهى و مشایعت اباذر باز داشتهام» فرمود: گمان مىکنى هر فرمانى که دهى، هرچند با حکم الهى و راه حق ناسازگار باشد، ما از آن پیروى مىکنیم ! به خدا چنین نخواهیم کرد. (ابن الاثیر، ۱۴۰۴:ج ۱، ۱۶۵ )
۲-۶- شیوۀ امام علىعلیه السلام در مواجهه با مخالفان
«این بخش از سیره امام علىعلیه السلام از درسآموزترین فرازهاى تاریخ سیاسى زندگى آن بزرگوار است. امیر مؤمنان در دوران کوتاه حکومت خویش با سه نبرد ویرانگر داخلى روبهرو شد و در برخورد با جنگافروزان، آداب اخلاقى را فرو نگذاشت و به همه احکام فقهى مربوط به جنگ با اهل قبله پایبند بود.» (الشیخ المفید،۱۳۳۴: ج ۵،۹۵ ) امام علىعلیه السلام در برخورد با مخالفان خویش سه راهبرد اساسى داشت: گفتوگو؛ مدارا؛ برخورد قاطع. تلاش اولیه امیر مؤمنان، پاسخگویى به شبهات مخالفان بود و مىکوشید راهى براى پایانبخشیدن مسالمتآمیز به نزاع و دشمنى بیابد. اگر از این راه نتیجه دلخواه به دست نمىآمد، با مخالفان خود، تا جایى که به امنیت و وحدت جامعه اسلامى آسیبى نمىرسید، مدارا، و از شدت و خشونت پرهیز مىکرد. سرانجام اگر مخالفان دست به قیام مسلحانه مىزدند و امنیت شهرها و راهها را به خطر مىانداختند، نوبت به برخورد قاطعانه مىرسید. البته امامعلیهالسلام در این مرحله نیز هیچ گاه از ارشاد و راهنمایى دشمنان غفلت نمىکرد و در عمل نیز نشان مىداد که همواره این سخن پیامبر اکرمصلى الله علیه وآله را پیش چشمان خود دارد که در غزوه خیبر، خطاب به ایشان فرمود: «اگر خداوند یک تن را به دست تو هدایت کند، بهتر از هر چیزى است که خورشید بر آن مىتابد.»( ابن ابىالحدید، ۱۴۰۴: ج ۷،۱۴ )
۲-۶-۱- گفت و گو
امیر مؤمنان با همه گروههاى مخالف خود به گفتوگو مىنشست و با بردبارى و فروتنى دلایل آنان را مىشنید. در روزهاى آغاز خلافت، با برخى از کسانى که از بیعت با وى خوددارى مىکردند، جداگانه گفتوگو کرد. اما آنان منطق روشن امام را با سخنانى اینچنین پاسخ مىگفتند: «به من شمشیرى بده تا کافر را از مؤمن باز شناسد، زیرا «اگر با تو بیعت کنم و در جنگها همراه تو باشم مىترسم مؤمنى را بکشم و به آتش دوزخ بسوزم.» (ابن مزاحم،۱۳۸۲:ج۲،۵۵۱ ـ۵۵۲ )«امامعلیه السلام با طلحه و زبیر بارها به گفتوگو نشست و براى هدایت آنان از هیچ کوششى دریغ نورزید؛ به گونهاى که حتى به آنان پیشنهاد کرد بخشى از دارایى شخصى امام را از آن حضرت بگیرند و از زیادهخواهى و تصرف در اموال عمومى در گذرند. امّا آنان همچنان برخواسته خود پاى مىفشردند و سهم بیشترى را از بیتالمال مىخواستند. طلحه و زبیر عدالت امام را تاب نیاوردند و سپاهى عظیم براى مبارزه با آن حضرت آراستند؛ وامیر مؤمنان همچون گذشته به روشنگرى خویش ادامه داد و با فرستادن نامهها و سفیران خود، از آنان خواست که دست از هواهاى نفسانى خود بردارند و به عهد و پیمان نخستین خویش باز گردند.»(«ابن قتیبه،۱۳۶۳:۷۰ )«در گیر و دار جنگ جمل نیز امام علىعلیه السلام از ارشاد و راهنمایى دشمنان خویش دست نکشید و سرانجام با یادآورى حدیثى از رسول خداصلى الله علیه وآله زبیر را از ادامه جنگ منصرف کرد. امامعلیه السلام در برخورد با معاویه نیز همین شیوه را در پیش گرفت و در چندین نامه، فضایل خویش را برشمرد و معاویه را به تقواى الهى و پرهیز از دنیاطلبى فرا خواند و از دنبال کردن چیزى که شایستگى آن را ندارد، بر حذر داشت.»( المجلسى،۱۳۶۲: ج ۵۵،۱۰۰)
«معاویه در برابر منطق روشن و استوار امام به رجزخوانى پرداخت و براى تحقیر جایگاه امام از هیچ تلاشى خوددارى نکرد. گستاخى معاویه در این نامهها به جایى رسیده بود که ابن ابى الحدید، آرزو مىکند کاش کار امام على بدانجا نمىکشید که معاویه خود را همسان او بپندارد و چنین نامههاى وقیحانهاى را بنویسد. اما امیر مؤمنان، که جز به خشنودى خداوند نمىاندیشد، یاوهگویى معاویه را با موعظههاى حکیمانه پاسخ مىگوید و حتى تا اندکى پیش از آغاز نبرد نیز از ارشاد و هدایت معاویه ناامید نشد.» (ابن ابی الحدید،۱۴۰۴:ج ۷،۹۹) امامعلیه السلام با خوارج نیز بارها گفتوگو کرد و همه همت خود را براى به راه آوردن آنان به کار گرفت. گاه کسانى همچون عبداللهبن عباس و براءبن عازب را به سوى آنان مىفرستاد و گاه خود با آنان سخن مىگفت ؛ چنان که درباره شعار اصلى خوارج (لاحکم الا لله) فرمود: «سخنى است حق که بدان باطلى را خواهند. آرى حکم جز از آن خدا نیست، لیکن اینان مىگویند فرمانروایى را جز خدا روا نیست؛ حالى که مردم را حاکمى باید نیکوکردار یا تبهکار، تا در حکومت او مرد با ایمان کار خویش کند، و کافر بهره خود برد. تا آن گاه که وعده حق سر رسد و مدت هر دو در رسد.»( نهجالبلاغه، ۱۳۸۷: خ۴۰ ) امام علىعلیه السلام در سخنان خود ضمن تشریح ماجراى حکمیت و خطاى خوارج در این مسئله، از آنان خواست که از تفرقه و جدایى بپرهیزند؛ زیرا «آن که از جمع مسلمانان به یک سو شود، بهره شیطان است؛ چنان که گوسفند چون از گله دور ماند، نصیب گرگ بیابان است. این سخنان سرانجام در گروهى از خوارج اثر کرد و آنان را به کنارهگیرى از جماعت نهروانیان واداشت.( همان: خ۱۲۷ )
۲-۶-۲- مدارا
چنان که گذشت، امام علىعلیه السلام نخست مخالفان سیاسى خود را از راه مذاکره، نصیحت مىکرد و اگر این شیوه کارگر نمىافتاد، راه مدارا و بردبارى را پیشه مىگرفت برخى از یاران امام از وى مىخواستند تا با کسانى که از بیعت با او روتافتهاند، با خشونت رفتار کند و دستکم آنان را زندانى کند؛ اما امام این نظر را نمىپسندید و بهصراحت اعلام مىداشت که هر کس تا زمانى که به رویارویى مسلحانه علیه حکومت اسلامى برنخیزد، در امان خواهد بود.
«امام علىعلیه السلام با آن که از انگیزه طلحه و زبیر براى رفتن به مکه آگاه بود و مىدانست جز جنگافروزى مقصود دیگرى ندارند، با آنان مدارا کرد و در پاسخ به پیشنهاد ابنعباس که از وى مىخواست تا آن دو را زندانى کند و از رفتن به مکه باز دارد، فرمود: آیا از من مىخواهى که آغازگر ستم باشم… و براساس ظن و گمان به مجازات افراد بپردازم و پیش از انجام کار، مؤاخذه نمایم؟ هرگز! به خدا قسم از رفتار عادلانه… که خدا مرا بدان امر فرموده، روى نمىگردانم.» (الشیخ المفید، ۱۳۳۴: ج۵، ۱۶۶)آنگاه که خبر پیمانشکنى و سرکشى اصحاب جمل را شنید، فرمود: «تا زمانى که براى جامعه خطرساز نباشند، صبر خواهم کرد و اگر از دشمنى دست بردارند، از آنان در مىگذرم.»( ابن الاثیر، ۱۴۰۴: ج ۱،۳۱۲ ) امیرمؤمنان در برخورد با خوارج نیز به مدارا رفتار کرد و حلم و بردبارى را به نهایت رساند. بارها هنگام ایراد خطبه با سخنان اعتراضآمیزى از این دست که «به حکمیت تن دادى و پستى را پذیرفتى، حکم جز خدا را نیست» (همان: ۴۰۶) روبهرو مىگشت؛ اما پاسخ وى این بود که شما را از نماز گزاردن در مساجد باز نمىداریم و سهمیه بیت المالتان را قطع نمىکنیم و تا زمانى که دست به شمشیر نبردهاید، با شما نمىجنگیم. گاه در حالى که امامعلیه السلام مشغول نماز بود، یکى از خوارج، این آیه از قرآن را مىخواند: «به تو و به پیامبران پیش از تو وحى فرستادیم که اگر شرکورزى، اعمالت تباه خواهد شد و از زیانکاران خواهى بود.»( زمر: آیه ۶۵) مقصود این بود که علىعلیه السلام به دلیل پذیرش حکمیت کافر گردیده و از خواندن نماز بهرهاى نمىبرد. امیر مؤمنان همه این آزارها را به جان مىخرید و تا وقتى که کیان اسلام را در خطر نمىدید، شمشیر از نیام بیرون نمىکشید. روزى یکى از خوارج سخن حکیمانهاى را از امام شنید و در حضور آن حضرت و یارانش گستاخانه گفت: خدا این کافر را بکشد، چه دانش گسترده و عمیقى دارد! اصحاب قصد جان او را کردند، اما امام فرمود: «آرام باشید، دشنام را دشنامى باید و یا بخشودن گناه شاید.» ( نهجالبلاغه،۱۳۸۷: خ۴۲۰ )
۲-۶-۳- شدت و قاطعیت
«هنگامى که مذاکره با مخالفان به جایى نرسید و برخورد مسالمتآمیز به سوء استفاده آن انجامید، امامعلیه السلام دست به شمشیر برد و با همان قاطعیتى که در نبردهاى صدر اسلام از خود به نمایش گذاشته بود، به رویارویى با جنگافروزان پرداخت. نمونهاى از این قاطعیت و دلیرى در پاسخ امیر مؤمنان به معاویه آشکار است: گفتى که من و یارانم را پاسخى جز شمشیر نیست؛ راستى که خنداندى از پس آن که اشک ریزاندى. کى پسران عبدالمطلب را دیدى که از پیش دشمنان پس روند و از شمشیر ترسانده شوند!… زودا کسى را که مىجویى تو را جوید، و آن را که دور مىپندارى به نزد تو راه پوید. من با لشکرى از مهاجران و انصار و تابعین آنان که راهشان را به نیکویى پیمودند، به سوى تو مىآیم؛ لشکرى بسیار ـ و آراسته ـ و گرد آن به آسمان برخاسته. جامههاى مرگ بر تن ایشان، و خوشترین دیدار براى آنان دیدار پروردگارشان. همراهشان فرزندان «بدریان»اند و شمشیرهاى «هاشمیان» که مىدانى در آن نبرد تیغ آن «رزم آوران» با برادر و دایى و جد و خاندان تو چه کرد و [ضرب دست آنان] از ستمکاران دور نیست [و امروزشان با دیروز یکى است].» (همان: ن ۲۸ )
۲-۷- جایگاه امام در حکومت خلفا
در دوران زمامدارى خلفاى سهگانه، امام علىعلیه السلام به مقتضاى مصلحت جامعه اسلامى، نقشهاى گوناگونى را بر عهده مىگرفت: گاه گره از مشکلات علمى خلفا مىگشود و زمانى به بهترین تدبیر ره مىنمود. در کنار این همکارى، در دفاع از حدود الهى و سنت نبوى تلاشى فراوان داشت و در برابر آشوبهاى داخلى، پرچم صلح و وحدت برمىافراشت. در اینجا به برخى از این نقشها اشاره مىکنیم:
۲-۷-۱- بالاترین مرجع علمى
سیره پیامبر اکرمصلى الله علیه وآله آمیختگى دین و سیاست را به مردم آموخته و این توقع را پدید آورده بود که خلیفه پیامبر نیز باید افزون بر اجراى برنامههاى اقتصادى، سیاسى و نظامى، مشکلات دینى آنان را پاسخ گوید و درباره خطاکاران براساس عدالت و با میزان شرع داورى کند. خلفاى سهگانه به اعتراف خود، بارها در این مسائل در مىماندند و چارهاى جز پناه بردن به امام علىعلیه السلام نداشتند. قضاوتهاى شگفتانگیز امیر مؤمنان، نمونهاى از امداد علمى آن امام گرامى به خلفا است که بارها سخنانى از این دست را بر زبان خلیفه دوم جارى مىساخت: لولا على لهلک عمر؛ (المحمودى، ۱۳۷۶: ج ۱،۱۸۷ )«اگر على نبود، نابودى عمر قطعى بود.» و اعوذ بالله من معضله لیس لها ابوالحسن؛( العاملى، ۱۴۰۳: ج ۵،۵۰ ) «به خدا پناه مىبرم از مشکلى که ابوالحسن آن را نگشاید.»
نمونهاى دیگر از کمکهاى علمى امام به خلفا، تعیین مبدأ تاریخ است. خلیفه دوم در سال شانزدهم هجرى، درباره مبدأ تاریخ اسلامى به رایزنى پرداخت. گروهى میلاد پیامبر اکرم صلى الله علیه وآله و پارهاى دیگر مبعث آن حضرت را پیشنهاد نمودند؛ اما امام علىعلیه السلام گزینه سومى را پیش نهاد؛ هجرت. خلیفه این پیشنهاد را پسندید و هجرت پیامبر را مبدأ تاریخ اسلامى کرد.( ابن مزاحم، ۱۳۸۲:ج ۲، ۱۲۶)
۲-۷-۲- مدافع سنت نبوى
امیر مؤمنانعلیه السلام بارها با یادآورى سنت پیامبر گرامى اسلامصلى الله علیه وآله، خلفا را از کج روى باز مىداشت؛ چنان که وقتى در زمان خلیفه دوم اموال فراوانى به سوى خزانه مسلمین سرازیر شد، از عمر خواست تا این اموال را پیش خود نگه ندارد و میان مسلمانان تقسیم کند؛ زیرا پیامبرصلى الله علیه وآله تا زمانى که دینارى در بیتالمال بود، آرامش و آسودگى نداشت. چگونگى بهره بردارى از زر و زیورهاى آویخته به کعبه، از دیگر امورى بود که اگر درباره آنها به راهنمایى امامعلیه السلام عمل نمىشد، به مخالفت با سنت پیامبر مىانجامید و به تعبیر خلیفه، به افتضاح و رسوایى مىکشید: لولاک لافتضحنا. در این باره در نهجالبلاغه چنین آمده است: و گفتهاند که در روزگار خلافت عمربن خطاب از زیور کعبه و فراوانى آن نزد وى سخن رفت. گروهى گفتند: «اگر آن را به فروش رسانى و به بهایش سپاه مسلمانان را آماده گردانى، ثوابش بیشتر است. کعبه را چه نیاز به زیور است؟» عمر قصد چنین کار کرد و از امیرالمؤمنین پرسید، فرمود: «قرآن بر پیامبر(ص) نازل گردید و… در آن روز، کعبه زیور داشت و خدا آن را بدان حال که بود گذاشت. آن را از روى فراموشى رها ننمود و جایش بر خدا پوشیده نبود. تو نیز آن را در جایى بنه که خدا و پیامبر او مقرر فرمود.»( نهجالبلاغه،۱۳۸۷:خ ۲۷۰ )با این حال، درباره برخى از بدعتها، مخالفت امام علىعلیه السلام سودى نبخشید و مصلحتسنجىهاى سطحىنگرانه سنت پیامبر را زیر پا نهاد. عمره تمتع یکى از کارهایى بود که عمر ـ با اعتراف به این که در زمان پیامبرصلى الله علیه وآله روا بوده است ـ فتوا به حرمتش داد و مردم را از آنجا بازداشت. چنین فرمانهایى توده مردم را از سنت پیامبر دور مىساخت، اما اعمال کسانى چون امیر مؤمنان همواره نمایانگر اسلام راستین بود و حقجویان را به سوى سنت نبوى ره مىنمود. در همین مسئله، امامعلیه السلام در پاسخ به عثمان که بدعت خلیفه دوم را بر سنت نبوى مقدم مىداشت، فرمود: «من سنت رسول خداصلى الله علیه وآله را براى خشنودى خاطر هیچ کس رها نمىکنم.»( السیوطى،۱۴۰۴: ج ۱،۲۱۶) «سنت پیامبر در زمان عثمان، چنان نحیف شده بود که خلیفه سوم خطبه نماز عید را ـ برخلاف سنت پیامبر و سیره دو خلیفه پیشین ـ بر نماز مقدم داشت؛ در سفر به منى، به جاى دو رکعت، چهار رکعت نماز به جا آورد؛ در حال احرام، خوردن گوشت صید را براى خودحلال شمرد و..»(همان:۲۱۸ )اعتراض امام علىعلیه السلام به این بدعتها، پاسخهایى این چنین را به دنبال داشت: رأى رأیته؛( ابن الاثیر،۱۹۸۹: ج۱،۲۴۴) «این، نظرى بود که من به آن رسیدم.» وانک لکثیر الخلاف علینا؛ «تو همواره بر آنى که با ما مخالفت ورزى» (همان: ۲۱۵ )
شکل۲-۳ :معادلات ریاضی مربوط به رهایش دارو از سیستمهای مخزندار(غلظت اولیه دارو< غلظت انحلالپذیری دارو)]۲۴[.
شکل۲-۴ :معادلات ریاضی مربوط به رهایش دارو از سیستمهای مخزندار(غلظت اولیه دارو>غلظت انحلالپذیری دارو)]۲۴[.
شکل۲-۵ :معادلات ریاضی مربوط به رهایش دارو از سیستمهای محلول یکپارچه (غلظت اولیه دارو< غلظت انحلالپذیری دارو)]۲۴[.
شکل۲-۶ :معادلات ریاضی مربوط به رهایش دارو از سیستمهای محلول یکپارچه (غلظت اولیه دارو> غلظت انحلالپذیری دارو)]۲۴[.
۲-۲-۲٫ تئوریهای مربوط به تورم پلیمر
دو نتیجه بسیارمهم برای تورم پلیمر در یک سیستم ماتریس با رهایش کنترلشده وجود دارد:
افزایش طول معبر نفوذ، منجربه کاهش گرادیانهای غلظت دارو (نیروهای محرک موجودند برای نفوذ) و بنابراین، نرخ رهایی دارو بالقوه کاهش مییابد.
رشد قابلتوجه تحرک ماکرومولکولها منجر به افزایش تحرک دارو میشود، بنابراین نرخ رهایی دارو بالقوه افزایش مییابد.
وابسته به نوعپلیمر و نوعسیستم رهایش دارو یکی از این تأثیرات بهطور بالقوه چیره میشود و منجربه کاهش یا افزایش نرخهای رهایی دارو میشود. شکل (۲-۷) بهطور خلاصه پدیده فیزیکی که میتواند درگیر در کنترل رهایی دارو ازیک سیستم رهایش قابل تورم شود را نمایش میدهد.
شکل۲-۷: شماتیک یک سیستم رهایش داروی تورم کنترلشده شامل داروی حلشده (ستاره) و داروی پراکنده (دایرههای سیاه) مطابق حرکت مرزها داریم : ۱) جبهه فرسایش که توده سیال را از سیستم رهایش مجزا میکند. ۲)جبهه نفوذ که ماتریس متورم شده شامل تنها داروی حل شده و ماتریس متورم شده شامل داروی حل شده وپراکنده شده را مجزا میکند. ۳) جبهه تورم که ماتریس متورم شده را از نشده مجزا میکند]۱۴[.
اگر غلظت اولیه دارو در سیستم رهایش از انحلالپذیری دارو متجاوز باشد، داروی حلشده و حلنشده باهم درون ماتریس وجود دارد. بعلت گرادیانهای غلظت و افزایش تحرک بهطور قابلتوجهی، مولکولهای داروی حل شده نفوذ میکند به بیرون از ماتریس متورم درون محیط رهایش بشرطی که یک داروی اضافی حل نشده وجود داشته باشد. غلظت داروی انحلالیافته در این بخش از سیستم ثابت است. معادلات در مقاله مربوطه آورده شده است]۱۴[.
۲-۳٫ مدلهای ریاضی تجربی و نیمهتجربی
این مدلها همچون یک آنالیز ریاضی توصیفی، میتوانند برای مقایسه پروفایلهای مختلف رهایی دارو ( برای مثال: برای طراحی مطالعات آزمایشی) استفاده شوند.
۲-۳-۱٫ معادلات Peppas
مدلی که خیلی اوقات استفاده میشود برای بهکار بستن و توصیف رهایی دارو معادلات peppas یا پاورلا نامیده میشود ]۲۵[ :
(۱-۱۰)
n : تعیینکننده رهایش که ممکن حاکی از مکانیسم رهایی دارو باشد.
برای همۀ هندسههای وسیله و کنترل نفوذ داروی خالص، مقادیر نمایی رهایی مختلف منتج شده است (جدول۲-۱).
جدول ۲-۱: مقادیر نمایی رهایی برای هندسههای مختلف ]۱۴[.
۲-۳-۲٫ مدل Hopfenberg
یک مدل نیمهتجربی جالبتوجه، برای توصیف کمی رهایی دارو از سیستمهای رهایش دارو تخریبپذیر میباشد.
همۀ فرایندهای انتقال جرم درگیر در کنترل رهایی دارو، فرضی هستند برای اضافهکردن به فرایند تنها مرتبه صفر (توصیفشده توسط یک نرخ ثابت k0) که محبوس شده برای مساحت سطح سیستم، این فرایند مرتبه صفر باید با پدیدۀ فیزیکی یا شیمیایی رابطه داشته باشد، اما این ممکن همچنین از انطباق چندین فرایند همچون انحلال، تورم و یا تقسیم زنجیر پلیمر ناشی شود. مدل فوق میتواند بهعنوان مثال کاربردی باشد برای ماتریسهای پلیمری سطحفرسایش و معادله عمومی آن بصورت زیر است]۲۶[:
(۲-۱۱)
a : شعاع سیلندر یا کره یا نصف ضخامت میله
n : فاکتور شکل ( کروی =۳، استوانه ای =۲، قطعه =۱) ، مدل از اثرات انتهایی و لبه صرفنظر کردهاست.
۲-۳-۳٫ مدل Cooney
جزئیات بیشتر آنالیز برای کرهها و سیلندرها با فرسایش سطحی را پیشکش نموده و همچنین مدل آنها بر اساس این فرض که، یک فرایند مرتبه صفر و محبوس شده در سطح سیستم رهایش دارو میباشد. در مدل فوق نرخ رهایی فرض شده متناسب با مساحت سطح دستگاه که وابسته به زمان است. برای سیلندری با طول اولیه L0 و ضریب نفوذ D0 معادله زیر مشتق شده بود برای تعیین کمیت نرخ رهایی دارو f بهعنوان یک تابع از زمان]۲۷[:
(۲-۱۲)
۲-۳-۴٫ شبکههای عصبی مصنوعی
شبکههای عصبیمصنوعی (ANNS[23]) نیز میتوانند برای مدل رهایش دارو استفاده شوند ]۲۸[.
۲-۴٫ روشهای مدلسازی برای فرسایش و تخریب پلیمر
این مدلها به ۳ روش اصلی طبقه بندی میشوند که در جدول (۲-۲) بهطور خلاصه با توصیف فیزیکی آورده شدهاند.
روشهای مدلسازی ریاضی برای سیستمهای رهایش دارو فرسایشپذیر به دو دسته تقسیم میشوند:
مدلهای تجربی که معمولاً فرض میکنند یک تک فرایند کنترلشده مرتبه صفر]۲۶،۲۷[.
نظریه مدلهای پدیدههای فیزیکی – شیمیایی ویژه، مانند انتقال جرم نفوذی و یا واکنشهای شیمیایی ]۳۰،۲۹[.
جدول ۲-۲ : خلاصه ای از کاربردها و مدلهای فیزیکی فرسایش پلیمر]۷[.
هم تخریب پلیمر (شبیهسازی شده توسط تکنیکهای مونت- کارلو)]۳۱[. و فرآیندهای انتقال جرم نفوذی (توصیف شده با قانون دوم نفوذ فیک) به حساب میآیند درون مدلهای رشدیافته توسط گافریچ[۲۴]]۳۲[.
۲-۴-۱٫ مدلهای وابسته به پدیدهشناسی[۲۵]
بیشتر مدلهایی که فرسایش پلیمر را بهحساب میآورند، بر اساس پدیدۀ ماشینینگری و بر اساس مطالعات بدستآمده از انواع واکنش نفوذ و انحلال هستند. از آنجاییکه این نوع مدل براساس معادلات حاکمه است، روش های وسیعی برای نوعهای متنوع، پلیمر، هندسههای وسیله و شرایط موجود میباشد که بهقدر کافی عمومی و میتوانند براحتی بکاربردنی باشند یا بهطور وسیع توسعه یابند.
در حالت عمومی روش ([۲۶]RD) (واکنش نفوذ) استفاده میشود برای سیستمهای حجم فرسایش که رفتار واکنش بسیار پیچیدهتر را نشان میدهند. این مدلها به سیستمهای حجم فرسایش محدود نمیشوند و برای مدل اثرهای ریزساختار روی فرسایش سطحی کوپلیمرهای پلیانیدرید نیز بهکار میروند.
یک مدل توسط بورکرسرودیت[۲۷] ]۳۱[ پیشنهاد شد برای عرضهکردن یک پارامتر بدونبعد که شرح میدهد تمایل پلیمر را به تحملکردن فرسودگیهای سطحی و حجمی تحت شرایط بحرانی :
(۲-۱۳)
Deff : ضریب پخش مؤثر آب
φ: چگالی
λ: ثابت نرخ تخریب بر اساس عاملیت استقامت
Mn: متوسط عددی وزن مولکولی
NA: عدد آووگادرو
N: متوسط درجه پلیمریزاسیون
<X>: میانگین حرکت آب
۲-۴-۲٫ مدلهای احتمالی[۲۸]
توزیعهای احتمالی میتوانند استفادهشوند برای تغییرات نظریه ماشینینگری دریک سیستم، بدون یک معادله که بهطور دقیق آن پدیده را توصیف میکند و بهنظر میرسد مخصوصاً مناسب باشد در مورد فرسایش پلیمر زیرا پلیمرها ترکیب شدهاند در یک توزیع وزنهای مولکولی و از هم پاشیدگی خطی آنها درون مونومرها که میتوانند مدل شوند.
تقسیم سود
۰.۲۲
-۰.۰۲
-۰.۲۵
۰.۸۰
اندازه شرکت
۰.۰۳
-۰.۱۸
-۲.۴۴
۰.۰۲
ارزش دفتری به بازار سهام
۰.۰۴
-۰.۱۰
-۱.۳۳
۰.۱۸
طبق جدول شماره (۶-۴) ضریب همبستگی پیرسون بین دو متغیر سیاستهای تقسیم سود نسبت نقد شوندگی آمیوست ۰.۲۱۴۹است. این عدد در سطح خطای ۵% رابطه معنی داری را بین دو متغیر سیاستهای تقسیم سود با نسبت نقد شوندگی آمیوست نشان نمی دهد. با توجه به خروجی های نرم افزار SPSS؛ جداول نشان می دهد، از آن جا که sig بیشتر از پنج درصد است، فرض H0 در سطح خطای پنج درصد رد نمی شود و وجود همبستگی بین این دو متغیر تایید نمی شود. یکی از مفروضات رگرسیون استقلال خطاهاست؛ در صورتی که فرضیه استقلال خطاها رد شود و خطاها با یکدیگر همبستگی داشته باشند، امکان استفاده از رگرسیون وجود ندارد.آماره دوربین- واتسون به منظور بررسی استقلال خطاها از یکدیگر استفاده می شود که اگر مقدار آماره دوربین – واتسون در فاصله ۵/۱ تا ۵/۲ باشد فرض همبستگی بین خطاها رد می شود و می توان از رگرسیون استفاده کرد. مقدار آماره دوربین- واتسون طبق جدول (۶-۴) ۲.۰۶۴۰ می باشد و این عدد نشان می دهد که خطاها از یکدیگر مستقل هستند و بین خطاها خود همبستگی وجود ندارد و فرض همبستگی بین خطاها رد می شود و می توان از رگرسیون استفاده کرد.
طبق خروجی جدول شماره (۸-۴)، بقیه ستون های این جدول شامل معیار ضرایب ستون B ، آماره t و sig است که جهت آزمون فرض تساوی هر یک از ضرایب ستون B با عدد صفر به کار می رود. حال اگرβ و α به ترتیب مقدار ثابت و شیب خط رگرسیون جامعه باشد، آزمون فرض ها را برای این دو مقدار می توان به صورت زیر نوشت :
,
از آنجا که در این خروجی، سطح معنی داری در نسبت نقد شوندگی آمیوست بیشتر از ۵% است فرضیه دوم رد میشود .
۳-۵-۴ تجزیه و تحلیل و آزمون فرضیه سوم:
سیاستهای تقسیم سود با نقد شوندگی شرکتها به روش نرخ گردش رابطه دارد.
آزمون فرضیه اول :اگر فرضیه اصلی یک را به صورت آماری بیان کنیم، به حالت زیر در خواهد آمد:
همبستگی معنا داری سیاستهای تقسیم سود با نقد شوندگی شرکتها به روش نرخ گردش.، وجود ندارد.
همبستگی معنا داری بین سیاستهای تقسیم سود با نقد شوندگی شرکتها به روش نرخ گردش. ، وجود دارد.
و با جدول های آماری ذیل نمایش داده میشود:
جدول (۹-۴) : ضریب همبستگی، ضریب تعیین، ضریب تعیین تعدیل شده و آزمون دوربین- واتسون بین سیاستهای تقسیم سود با نقد شوندگی شرکتها به روش نرخ گردش
مدل
ضریب همبستگی
ضریب تعیین
ضریب تعیین تعدیل شده
خطای معیار تخمین
دوربین- واتسون
۱
۰.۱۵۲۲
۰.۰۲۳۲
۰.۰۰۷۰
صادقی، خیرالله؛ صابری، مهدی و عصاره، مرضیه (۱۳۷۹). بررسی همهگیرشناسی اختلالهای روانی در جمعیت شهری کرمانشاه. مجله روانپزشکی و روانشناسی بالینی ایران، ۶، ۲، ۱۶-۲۵٫
طاولی، آزاده؛ اللهیاری، عباسعلی؛ آزاد فلاح، پرویز؛ فتحی آشتیانی، علی؛ ملیانی، مهدیه و صحراگرد، مهدی (۱۳۹۱). روایی و پایایی نسخه فارسی مقیاس اضطراب در تعاملات اجتماعی (SIAS). مجله روانپزشکی و روانشناسی بالینی ایران، ۱۸، ۳، ۲۲۷-۲۳۲٫
عسگری، پرویز؛ پاشا، غلامرضا و امینیان، مریم (۱۳۸۸). رابطه تنظیم هیجانی، فشارزاهای زندگی و تصویر از بدن با اختلالات خوردن در زنان. مجله روانپزشکی و روانشناسی بالینی ایران. ۱۳، ۴، ۷۸-۶۵٫
فتی، لادن؛ بیرشک، بهروز؛ عاطف وحید، محمدکاظم و دابسون، کیتاستفان (۱۳۸۴). ساختارهای معناگذار طرحوارهها، حالتهای هیجانی و پردازش شناختی اطلاعات هیجانی: مقایسه دو چارچوب مفهومی. مجله روانپزشکی و روانشناسی بالینی ایران، ۱۱، ۳، ۳۱۲-۳۲۶ .
فرد، کیومرث و احسان منش، مجتبی (۱۳۸۴). فراوانی تشخیصهای روانپزشکی در بیماران ارجاعی برای مشاوره روانپزشکی در یک بیمارستان عمومی. مجله روانپزشکی و روانشناسی بالینی ایران، ۱۱، ۱، ۱۴-۶٫
کاویانی، حسین؛ احمدی ابهری، سیدعلی؛ دهقان، محمد؛ منصورنیا، محمدعلی؛ خرمشاهی، مازیار؛ قدیری، محمدرضا؛ دادپی، علیرضا و چهاردهی، امیر (۱۳۸۱) شیوع اختلالهای اضطراب در شهر تهران. مجله روانپزشکی و روانشناسی بالینی ایران، ۸، ۳، ۱۱-۴
محمدی، ابوالفضل (۱۳۹۰). مقایسه رفتاردرمانی شناختی گروهی فراتشخیصی با شناخت درمانی گروهی کلاسیک در پیشگیری مشخص از علایم اضطراب و افسردگی. پایان نامه دکترای تخصصی روانشناسی بالینی، دانشگاه علوم پزشکی و خدمات بهداشتی درمانی تهران.
محمدی، محمدرضا؛ رهگذر، مهدی؛ باقری یزدی، سیدعباس؛ تقوی، حمیدرضا؛ پوراعتماد، حمیدرضا؛ امینی، همایون؛ رستمی، محمدرضا؛ فراهانی، فریده و مسگرپور، بیتا (۱۳۸۲). همهگیرشناسی اختلالهای روانپزشکی در استان تهران. مجله روانپزشکی و روانشناسی بالینی ایران، ۹، ۲، ۱۳-۴٫
محمدی، محمدرضا؛ باقرییزدی، سیدعباس؛ رهگذر، مهدی؛ مسگرپور، بیتا؛ حسینیفخر، غلامرضا، زامیاد، عباس و افشار، حمید (۱۳۸۴). بررسی همهگیرشناسی اختلالهای روانی در استان کرمان. مجله دانشگاه علوم پزشکی رفسنجان. ۴، ۳، ۱۳۶- ۱۴۵٫
یعقوبی، نورالله؛ نصر، مهدی و شاهمحمدی، داوود (۱۳۷۴). بررسی همهگیرشناسی اختلالات روانی مناطق شهری و روستایی شهرستان صومعه سرای گیلان. مجله روانپزشکی و روانشناسی بالینی ایران، ۱، ۴، ۵۵-۶۵٫
Abbott, M. J., & Rapee, R. M. (2004). Post–event rumination and negative self–appraisal in social phobia before and after treatment. Journal of Abnormal Psychology, 113, 136–۱۴۴٫
Abramowitz, J. S., Whiteside, S., Kalsy, S. A., & Tolin, D. F. (2003). Thought control strategies in obsessive–compulsive disorder: A replication and extension. Behaviour Research and Therapy, 41, 529–۵۴۰٫
Agras, W. S., Leitenberg, H., & Barlow, D. H. (1968). Social reinforcement in the modification of agoraphobia. Archives of General Psychiatry, 19, 423-427.
Aldao, M., Nolen-Hoeksema, S., & Schweizer, S. (2010). Emotion-regulation strategies across psychopathology: A meta-analytic review. Clinical Psychology Review, 30, 217–۲۳۷٫
Allen, B. A., McHugh, R. K., & Barlow. D. H. (2008). Emotional Disorders: A unified approach. In D. H. Barlow (Ed.), Clinical handbook of psychological disorders: A step-by-step treatment manuals (pp. 216-249). New York: Guilford Press.
Allen, L. B., White, K. S., Barlow, D. H., Shear, K. M., Gorman, J. M., & Woods, S. W. (2010). Cognitive-behavior therapy (CBT) for panic disorder: Relationship of anxiety and depression comorbidity with treatment outcome. Journal of Psychopathology and Behavioral Assessment 32(2), ۱۸۵-۱۹۲٫
American Psychiatric Association (1994). Diagnostic and statistical manual of mental disorders (۴th ed.). Washington, DC: Author.
American Psychiatric Association (2013). Diagnostic and Statistical Manual of Mental Disorders (DSM-5). Washington, DC: Author.
American Psychological Association. (2002). Ethical principles of psychologists and code of conduct. American Psychologist, 57, ۱۰۶۰-۱۰۷۳٫
Amir, N., Cashman, L., & Foa, E. B. (1997). Strategies of thought control in obsessive–compulsive disorder. Behaviour Research and Therapy, 35, 775–۷۷۷٫
Angst, J., Vollrath, M., Merikangas, K., et al. (1990). Comorbidity of anxiety and depression in the Zurich Cohort Study of Young Adults. In: Maser JD, Cloninger CR, editors. Comorbidity of mood and anxiety disorders (p 123-37). Washington, DC: American Psychiatric Press.
Antony, M. M., Bieling, P. J., Cox, B. J., Enns, M. W., & Swinson, R. P. (1998). Psychometric properties of the 42-item and 21-item versions of the Depression Anxiety and Stress scales in clinical groups and community sample. Psychological Assessment, 10, 179-181.
Baer, L. (1991). Getting control: Overcoming your obsessions and compulsions. Boston: Little, Brown.
Baer, R.A. (2003). Mindfulness training as a clinical intervention: A conceptual and empirical review. Clinical Psychology: Science and Practice, 10, 125-143.
Barker, C., Pisttrang, N.,& Elliot, R.(1998). Research methods in clinical and counseling psychology. New York: John Wiley.
Barlow, D. H. (1988). Anxiety and its disorders: The nature and treatment of anxiety and panic. New York: Guilford Press.
Barlow, D. H. (1991). Disorders of emotion. Psychological Inquiry, ۲, ۵۸–۷۱٫
Barlow, D. H. (2000). Unraveling the mysteries of anxiety and its disorders from the perspective of emotion theory. American Psychologist, ۵۵, ۱۲۴۷–۱۲۶۳٫
Barlow, D. H. (2002). Anxiety and its disorders: The nature and treatment of anxiety and panic (۲nd ed.). New York: Guilford Press.
Barlow, D. H. (2004). Psychological treatments. American Psychologist, 59 (۹), ۸۶۹–۸۷۸٫
Barlow, D. H., & Cerny, J. A. (1988). Psychological treatment of panic. New York: The Guilford Press.
Barlow, D. H., & Craske, M. G. (2000). Mastery of your anxiety and panic (MAP3): Client workbook for anxiety and panic (۳rd ed.). San Antonio, TX: Graywind/Psychological Corporation.
Barlow, D. H., & Hersen, M. (1984). Single case experimental designs: Strategies for studying behavior change (۲nd ed.). New York: Pergamon Press.
Barlow, D. H., & Hofmann, S. G. (1997). efficacy and dissemination of psychological treatments. In D. M. Clark & CH.C.Fairburn (Eds). Science and practice of cognitive behaviour therapy.(PP:970117). Oxford: oxford press.
Barlow, D. H., Allen, L. B., & Choate, M. L. (2004). Toward a unified treatment for emotional disorders. Behavior Therapy, 35, ۲۰۵–۲۳۰٫
Barlow, D. H., Boisseau, C. L., Ellard, K. K., Fairholme, C. P., & Farchione, T. J. (2008). Unified protocol for the treatment of emotional disorders. Unpublished treatment manual.
Barlow, D. H., Ellard, K. K., Fairholme, C. P., Farchione, T. J., Boisseau, C. L., Allen, L. B., & Ehrenreich-May, J. (2011). The unified protocol for transdiagnostic treatment of emotional disorders: Client workbook.New York: Oxford University Press.
Barlow, D. H., Farchione, T. J., Fairholme, C. P., Ellard, K. K., Boisseau, C. L., Allen, L. B., & Ehrenreich-May, J. (2011). The unified protocol for transdiagnostic treatment of emotional disorders: Therapist guide.New York: Oxford University Press.
Barlow, D. H.,& Lehman, C. L. (1996). Advances in the psychosocial treatment of anxiety disorders: Implications for national health care. Archives of General Psychiatry, 53,727–۷۳۵٫
Barlow,D. H., Chorpita, B. R, & lurovsky, J. (1996). Fear, panic, anxiety, and the disorders of emotion. In D. A. Hope (Ed.), Nebraska Symposium on Motivation: Perspectives on anxiety, panic, and fear (Vol. 43, pp. 251-328). Lincoln: University of Nebraska Press.
Beck, A. T. (1972). Depression: Causes and treatment. Philadelphia: University of Pennsylvania Press.
Beck, A. T., & Emery, G., with Greenberg, R. L. (1985). Anxiety disorders and phobias: A cognitive perspective. New York: Basic Books.
Beck, A. T., Epstein, N., Brown, G., & Steer, R. A. (1988). An inventory for measuring clinical anxiety: Psychometric properties.Journal of Consulting and Clinical Psychology, 56, 893–۸۹۷٫
Beck, A. T., Rush, A. J., Shaw, B. F., & Emery, G. (1987). Cognitive therapy of depression. New York: Guilford Press.
Beck, A. T., Steer, R. A., & Brown, G. K. (1996). Manual for the Beck Depression Inventory–II. San Antonio, TX: Psychological Corporation.
Berman, N. C., Wheaton, M. G., McGrath, P., & Abramowitz, J. S. (2010). Predicting anxiety: The role of experiential avoidance and anxiety sensitivity. Journal of Anxiety Disorders, ۲۴(۱), ۱۰۹-۱۱۳٫
Bishop, S. R. (2002). What do we really know about mindfulness-based stress reduction? Psychosomatic Medicine, 64, 71–۸۳٫
Bohlmeijer, E. T., Fledderus, M., Rokx, T., & Pieterse, M. E. (2011). Efficacy of an early intervention based on acceptance and commitment therapy for adults with depressive symptomatology: Evaluation in a randomized controlled trial. Behaviour Research and Therapy, 49(1), 62-67.
Boisseau, C. L., Farchione, T., Fairholme, C. P., Ellard, K. E., & Barlow, D. H. (2010). The development of the Unified protocol for the transdiagnostic treatment of emotional disorders: A case study. Cognitive and Behavioral Practice, ۱۷(۱), ۱۰۲-۱۱۳٫
۱۴
محرومیت هیجانی
۵۲/۷
۶۰/۳
۵
۲۵
۱۵
آسیبپذیری نسبت به بیماری/ضرر
۴۳/۷
۰۳/۳
۵
۲۲
۱۶
شکست
۳۶/۷
۷۲/۲
۵
۲۱
۱۷
وابستگی/بیکفایتی
۰۸/۷
۶۴/۲
۵
۲۲
۱۸
شرم/نقص
۰۳/۷
۶۸/۲
۵
۲۵
چنانکه از جدول ۴-۱۴ برمیآید، هیچ یک از طرحوارههای موجود در گروه بهنجار از نقطه برش (۱۷) عبور نکردهاند؛ طرحواره معیارهای سختگیرانه که بیشترین مقدار را به خود اختصاص داده است (میانگین=۷۲/۱۴ و انحراف معیار ۵۳/۵) با نقطه برش، بیش از ۲ نمره اختلاف دارد. به این ترتیب فرضیه سوم پژوهش، آزمودنیهای بهنجار فاقد طرحواره فعال هستند، تأیید میشود.
۴-۳- تحلیل رگرسیون خطی گام به گام
۴-۳-۱- پیشبینی طرحوارههای اثرگذار بر افسردگی
هدف رگرسیون اندازه گیری واقعی تاثیر هر کدام از متغیرهای مستقل بر متغیر وابسته و پیش بینی تغییرات متغیر وابسته و تعیین سهم هر کدام از متغیرهای مستقل در تبیین واریانس متغیر وابسته میباشد. جهت بررسی عوامل موثر بر متغیر وابسته یک سری از عوامل را در مدل رگرسیونی گام به گام قرار داده و مرحله به مرحله مراحل آن توضیح داده میشود. در واقع رگرسیون چندگانه، روشی برای مطالعه تاثیر چند متغیر مستقل در پیش بینی متغیر وابسته است. لازم به ذکر است که متغیرهای مستقلی وارد رگرسیون شدند که در بخش آنالیز همبستگی با متغیر وابسته رابطه معنیداری داشته و همچنین مقدار همبستگی بین متغیرهای مستقلی که کمتر از ۸/۰ بوده وارد معادله رگرسیون شد تا اثر همخطی بین متغیرهای مستقل جلوگیری شود.
روش گام به گام روشی است که در آن قویترین متغیرها یک به یک وارد معادله میشوند و این کار تا زمانی ادامه مییابد که خطای آزمون معنیداری به پنج درصد برسد. برای تعیین تاثیر هر یک از متغیرهای مستقل در واریانس میزان افسردگی دانشجویان از تحلیل رگرسیون چند گانه با روش گام به گام استفاده شد. نتایج رگرسیون طی هفت گام نشان داد که هفت طرحواره آسیب پذیری نسبت به ضرر یا بیماری (VU)، شکست (FA)، محرومیت هیجانی (ED)، خویشتن داری/خود انضباطی ناکافی (IS)، اطاعت (SB)، ایثارگری (SS) و انزوای اجتماعی/بیگانگی (SI) با افسردگی، دارای همبستگی چند گانه بودند. در گام پایانی میزان ضریب همبستگی چندگانه ® به ۷۴۶/۰، ضریب تعیین (R2) به ۵۵۶/۰ و ضریب تعیین تعدیل شده (Adjusted R2) به ۵۵۰/۰ بود (جدول ۴-۱۵).
مقدار دوربین واتسون (Durbin-Watson) استقلال بین خطاها را نشان میدهد. منظور از خطا، تفاوت بین مقادیر واقعی و مقادیر پیشبینی شده توسط معادله رگرسیون میباشد و در صورتی که خطاها با یکدیگر همبستگی داشته باشند استفاده از رگرسیون امکان پذیر نیست. مقدار دوربین واتسون بین صفر تا چهار متغیر میباشد و دوربین واتسون بین ۵/۱ تا ۵/۲ نشان دهنده عدم همبستگی بین خطاها میباشد. مقدار دوربین واتسون در این تحقیق برابر ۶۸۵/۱ بود که نشان دهنده عدم همبستگی بین خطاها بوده و استفاده از رگرسیون امکان پذیر میباشد (جدول ۴-۱۵).