مطالعات ماتیو
در پژوهشی که توسط ماتیو در سال ۱۹۹۱ صورت گرفت، پیش شرطهای تعهد سازمانی و رضایت شغلی به چهار دسته به شرح ذیل تقسیم گردیدهاند
۱- ویژگیهای شغل.
۲- وضعیت نقش : شامل مواردی همچون ابهام نقش، تضاد نقش و حجم کاری نقش فرد میباشد.
۳- متغیرهای فردی : شامل دو متغییر انگیزه موفقیت و موقعیت کارآزمودگی میباشد.
۴- تأثیرات جمع : شامل دو متغییر استاندارد عملکرد و انسجام میباشد(فتحی ، ۱۳۹۱).
مطالعه کوهن
بیشتر پژوهشهایی که در زمینه تعهد سازمانی و پیش شرطهای آن صورت گرفته، به روابط خطی ساده بین تعهد سازمانی و پیش شرطهای آن پرداختهاند. تحقیقات اندکی، به نقش متغیرهای میانجی و تعدیل کننده ارتباط بین تعهد و پیش شرطهای آن توجه کردهاند.
امروزه اندیشمندان سازمان و مدیریت بیان می کنند که مهمترین و ارزشمندترین سرمایه سازمان، سرمایه انسانی آن است و توجه به این سرمایه گرانبها بر روند شکست یا کامیابی سازمان ها تأثیر مستقیم دارد. لذا تلاش برای توسعه تعهد در کارکنان، امر مهمی است که مدیران باید به آن توجه داشته باشند. افراد متعهدتر، به ارزش ها و اهداف سازمان پایبندترند و فعالانه تر در سازمان نقش آفرینی خواهند کرد و کمتر به ترک سازمان و یافتن فرصتهای شغلی جدید اقدام می کنند.
همانطور که در مقاله حاضر اشاره شد، مفهوم تعهد سازمانی، بر نگرشی مثبتی دلالت دارد که از احساس وفاداری کارکنان به سازمان حاصل می شود و با مشارکت افراد در تصمیمات سازمانی، توجه به افراد سازمان و موفقیت و رفاه آنان تجلی می یابد. مطالعات انجام شده در این زمینه نشان می دهند که تعهد کارکنان به سازمان نتایج بسیار ارزشمندی برای سازمان ها را در پی خواهد داشت که مدیران نیروی انتظامی جمهوری اسلامی ایران نیز می توانند با به کارگیری عوامل موثر بر این موضوع از نتایج آن بهره مند گردند. مهمترین نتایج تعهد کارکنان به سازمان که بر روی عملکرد سازمان نیز موثرند عبارتند از: افزایش خلاقیت و نوآوری کارکنان، افزایش ماندگاری کارکنان در سازمان، احساس رضایت، تعلق، وابستگی و دلبستگی کارکنان به سازمان، عملکرد شغلی مطلوبترآنها، کاهش خروج کارکنان از سازمان، رفتار اجتماعی فعال، عدم غیبت از کار، نوعدوستی و کمک به همکاران و کاهش استرس شغلی و همچنین موفقیتهای مالی سازمانی و افزایش اثربخشی و بهره وری سازمان که این نتایج در نهایت موجب تعالی و کسب اهداف سازمانی شده و جامعه را از منفعت سازمان و تلاش کارکنان بهره مند می نماید(فتحی، ۱۳۹۱).
۲-۲-۱۰- دو دیدگاه تازه درباره تعهد سازمانی
تعهد سازمانی در دنیای امروز
بعضی از نویسندگان جدید معتقدند که تعهدسازمانی موضوع بی ربطی است و نیازی به تحقیق و بررسی ندارد. باروچ[۵۹] یکی از این افراد است. به اعتقاد باروچ باتوجه به روندهای اخیر درمورد کوچک سازی سازمانها مثل فرایند مهندسی مجدد، ماهیت روابط کار در سه دهه اخیر به نحو چشمگیری تغییر کرده است به طوری که تعهدکارمند به سازمان موضوع بی ربطی شده است. او می گوید که اهمیت تعهد سازمانی به عنوان یک مفهوم عمده در مدیریت و رفتار سازمانی درحال کاهش است و این روند همچنان ادامه دارد. اساس بحث باروچ این است که تعهدسازمانی برای کارکنان یک پیش شرط مهم است، اما مهمترین نیست. سازمانها باتوجه به فعالیتهای کوچک سازی در سالهای اخیر نسبت به استخدام کارکنان با تعهد یکسان نسبت به سازمان یا ناتوان و یا بی میل بوده اند. حتی دراکر[۶۰] برجسته ترین نویسنده مدیریت نیز نسبت به شرکتهایی که می گویند، برای کارکنانشان ارزش قائلند، بدبین است چرا که آنها خلاف آن را ثابت کرده اند. دراکر می گوید، همه سازمانها هر روزه اذعان می کنند که کارکنان بزرگترین دارایی آنها هستند، ولی باوجــود این به آنچه که می گویند کمتر عمل می کنند چه رسد به آنکه واقعاً معتقد به آن باشند. اکثر سازمانها معتقدند همان طور که تعهد سازمان به کارمند، کاهش یافته این انتظار وجود دارد که تعهد کارمند هم نسبت به سازمان کاهش یافته باشد.
به طورکلی نمی توان به منطق باروچ ایراد گرفت. تحقیقات نشان می دهند که حمایت سازمانی از کارمند با تعهد کارمند به سازمان به وضوح مرتبط است. همچنین شواهد زیادی وجود دارد مبنی بر اینکه بسیاری از سازمانها کارکنانشان را بازخرید می کنند تا هزینه ها را کاهش دهند و از این طریق توانایی رقابت در بازارهای جهانی را به طور فزاینده ای افزایش دهند. امشوف[۶۱] تخمین می زند که بالغ بر ۹۰ درصد شرکتهای بزرگ، کوچک شده اند. درباره تغییرات در محیطهای کاری در روزنامه نیویورک تایمز تخمین زده شده است که ۴۳ میلیون شغل در آمریکا بین سالهای ۱۹۷۹ تا ۱۹۹۵ از بین رفته است.
اکثر شغلهایی کــــه در این دوره به وجود آمده اند از بین رفته اند. این رقم ترک شغل کارکنان را آشکار می کند و این بی نظمی ممکن است، اثر منفی را بر تعهد سازمانی تشدید کند. همچنین مشخص شده است که شرکتها نه تنها در زمان ورشکستگی یا رکود کارکنانشان را بازخرید می کنند، بلکه آنها در زمان سودآوری و رونق نیز دست به این عمل می زنند.
آنها با انجام این کار علامت مثبتی را برای تحلیل های مالی ارائه و بنابراین، از این به عنوان حربه ای برای افزایش سهامداری در کوتاه مدت استفاده می کنند. برای مثال به گفته ریچهیلد[۶۲] شـرکت زیراکس در دوران سودآوری، برنامه هایی را برای کاهش کارکنانش اعلام کرد به طوری که تعداد آنها را به ۱۰ هزار کارمند در سال ۱۹۹۳ کاهش داد و این کار به افزایش ۷ درصدی سهام این شرکت در روز بعد منجر شد. تعجب آور خواهدبود اگر تعهد کارکنان به شرکت زیراکس درنتیجه چنین عملی کاهش نیابد. تعدادی از ادغام شرکتها و به مالکیت درآوردن شرکتی توسط شرکت دیگر نیز توسط باروچ ذکر شده اند که همچنین تعهد سازمانی کارکنان را کاهش داده اند. همان طور که سازمانهای بــزرگ مالکیت سازمانهای دیگر را به دست آورده یا دارائیهای خود را می فروشند آنچه که به طور فزاینده ای به شکل غالب ظاهر می شــــود موضوع کانون تعهد است. کاملاً به آسانی می توان دریافت که برای کارکنان در این شرایط درک اینکه چه چیزی و کدام سازمانشان است، مشکل است. در نتیجه ایجاد و شکل گیری تعهد در این شرایط برای آنها مشکل خواهدبود. برای مثال آیا کارمندی که متعهد به شرکت مک دونل داگلاس[۶۳] است می تواند به آسانی تعهدش را به شرکت بوئینگ منتقل کند(ربکا[۶۴]، ۲۰۰۷).
۲-۲-۱۱- تعهد سازمانی واقعاً مهم است؟
چطور می توان بحث باروچ را که معتقد است تعهد سازمانی یک مفهوم مدیریتی بی ربطی است را ارزیابی کرد. شواهدی وجود دارد که بسیاری از سازمانها استراتژی های کوچک سازی و کاهش هزینه ها را دنبال می کنند. برای این شرکتها ایجاد سطح بالایی از تعهد کارمند ظاهراً به عنوان یک استراتژی نه چندان مهم برای کسب موفقیت اقتصادی نسبت به شرکتهایی که به این استراتژی متوسل می شوند درک می شود.ربکا(۲۰۰۷) اعتقاد دارد که، براساس تجربه واقعی مدیریت، ممکن است، صاحبنظری استدلال کند که تعهد کارمند چیز بی ربطی است، به خاطر اینکه سازمانهای کمتری استراتژی هایی را برای افزایش تعهد کارکنان ادامه می دهند. در این دیدگاه باروچ ممکن است تاحدودی درست بگوید. با این حال، از طرف دیگر شواهدی دال بر این وجود دارد که سازمانها درپی عملکرد بالا و استراتژی های منابع انسانی بـــــرای افزایش تعهد کارکنانشان هستند که می تواند سود اقتصادی بیشتری را برای آنها فراهم کند. از این دیدگاه تعهد کارمند نه تنها بی ربط نیست، بلکه به عنوان یک مفهوم مدیریتی به خاطر اینکه می تواند به مزیت رقابتی و موفقیت مالی منجر شود، خیلی مهم است. درحقیقت تعهد از این دیدگاه ممکن است، به عنوان کلیدی برای مزیت رقابتی محسوب شود. در این دیدگاه تعهد کارمند به عنوان یک استراتژی رقابتی،کاملاً برخلاف آنچه که باروچ می گوید، چیز بی ربطی نیست(ربکا،۲۰۰۷)
۲-۲- ۱۲- عوامل مؤثر بر تعهد سازمانی
دانشمندان و محققان رفتار سازمانی ، در طی چندین سال همواره در تلاش بوده اند که بدانند چه عواملی بر تعهد سازمانی افراد تأثیر مثبت و یا منفی دارد و پیامدهای وجود و یا عدم وجود تعهد در سازمانها چه بوده است.
مدنی و زاهدی (۱۳۸۴) در پژوهشی تحت عنوان اولویت عوامل مؤثر بر تعهد سازمانی کارکنان ، با بررسی منابع و مآخذ و پیشینه ی پژوهش ها ، مشخص کردند که در مجموع ۷۳ متغیر به عنوان متغیر مستقل و ۶ متغیر به عنوان متغیر وابسته ( نتایج تعهد سازمانی ) در پژوهش ها مورد استفاده قرار گرفته است که این متغیرها را در ۵ گروه به شرح زیر تقسیم بندی نموده اند :
۱- متغیرهای زمینه ای مانند سن ، جنس ، تحصیلات و … .
۲- متغیرهای شغلی مانند رضایت شغلی ، چالشی بودن ، تعارض و … .
۳- متغیرهای سازمانی مانند حمایت سازمانی ، عدالت سازمانی و … .
۴- متغیرهای محیطی مانند فرصت های شغلی خارج از سازمان ، عدالت اجتماعی و … .
۵- متغیرهایی که از نتایج تعهد سازمانی محسوب می شوند مانند عملکرد شغلی ، تمایل به ماندن در سازمان و ….
البته قبل از این افراد نیز محققان دیگر از باب نظری عوامل موثر بر تعهد سازمانی را دسته بندی نموده اند که به برخی از آنها اشاره می شود .
پورتر ( ۱۹۷۴ ) شاید اولین فردی باشد که به مطالعه عوامل مرتبط با تعهد سازمانی پرداخته است و روابط این متغیر را با متغیرهای ملاک در سطح فردی مثل غیبت ، ترک شغل و عملکرد شغلی نشان داده است (ناظم و قائد محمدی ، ۱۳۸۷ ) .
دیوید اونس عوامل مؤثر بر تعهد سازمانی را به چهار گروه :
۱- رضایت شغلی
۲- نظام ترفیع مناسب
۳- قدردانی و سپاس از خدمات
۴-خدمات اجتماعی
تقسیم کرده است . مودی و همکاران نیز عواملی را که به تعهد سازمانی بیشتر منجر می شود به سه دسته اصلی تقسیم بندی کرده اند :
۱- عوامل شخصی
۲- عوامل سازمانی
۳-عوامل غیر سازمانی ( انصاری و همکاران ، ۱۳۸۹ )
مایر و هرسکویچ [۶۵](۲۰۰۱) با بررسی عوامل متعددی که بر تعهد سازمانی تأثیرگذار بودند ، اعتقاد دارند که همه این متغیرها را می توان در سه مقوله، ویژگیهای شخصی،ویژگیهای سازمانی و تجارب کاری تقسیمبندی نمود. البته آلن و مایر معتقدند که عوامل سه گانه فوق عمدتاً بر تعهد عاطفی تأثیرگذار هستند و برای تعهد هنجاری و مستمر عوامل دیگری را شناسایی کردند . آنها عوامل مرتبط با تعهد مستمر را ، ۱- سرمایه گذاریهای فرد ؛ ۲- فرصت های شغلی جایگزین؛ و عوامل مؤثر بر تعهد هنجاری را ، ۱- اثرپذیری یا اجتماعی شدن ؛ ۲- سرمایه گذاری های سازمان ( حمایت ها)؛ ۳- جبران متقابل یعنی ، جبران کردن خدمات و امکاناتی که سازمان برای فرد فراهم نموده است ، شناسایی کردند. در مقایسه با تعهد عاطفی و مستمر ، عوامل بسیار کمی به عنوان متغیرهای تأثیرگذار بر تعهد هنجاری شناسایی شده اند . طبق نظر آلن و مایر تعهد هنجاری ، براساس یک قرارداد روان شناختی بین فرد و سازمان به وجود می آید ؛ یک قرارداد روان شناختی که به تعهدات متقابل مربوط می شود .
برخی از تعاملات را می توان در قالب قراردادهای مذاکره ای مانند قرارداد کار تقسیم بندی کرد و برخی دیگر از تعاملات را می توان در قالب قرارداد رابطه ای گنجاند . قراردادهای مذاکره ای واقعی تر بوده و بر مبنای اصول اقتصادی استوار است ؛ در حالی که قراردادهای رابطه ای ، بیشتر انتزاعی و بر مبنای اصول مبادله اجتماعی قرار دارد . در حالی که قراردادهایمذاکره ای بر تعهد مستمر تأثیر بیشتری دارند ، قراردادهای رابطه ای بیشتر بر تعهد هنجاری مربوط می شود ( انصاری و همکاران ، ۱۳۸۹)
عوامل مؤثربرتعهد سازمانی از دیدگاه بارون[۶۶]وگرین برگ
۱- خود شغل
۲-فرصت های استخدامی دیگر
۳- خصوصیات فردی
۴-محیط کار
کری [۶۷] و همکاران نیز در سال ۱۹۸۶ مطالعه ای انجام دادند و چهارده متغیر اثرگذار بر تعهد سازمانی را در سه دسته طبقه بندی کرده اند :
دسته اول متغیرهای مربوط به ادراک افراد از ساختار سازمانی ؛
دسته دوم متغیرهایی که مربوط به ویژگی های فردی می باشند ؛
دسته سوم شامل متغیرهایی مربوط به ویژگی محیطی(زارع متین، ۱۳۹۰).
همچنین در مطالعه ای که توسط مایر و اسکورمن [۶۸] پیرامون عوامل اثرگذار بر تعهد سازمانی کارکنان انجام گرفت ، تعهد سازمانی در دو بعد ، تعهد مستمر و تعهد ارزشی مورد بررسی قرار گرفت و میزان اثرگذاری عوامل بر روی این دو بعد مورد سنجش قرار گرفت . در این تحقیق ، پیش شرطهایی همچون ، سابقه خدمت ، مزایای بازنشستگی ، تحصیلات و سن همبستگی نسبتاً قوی با تعهد مستمر نشان دادند ، در حالی که عواملی مانند ، مشارکت ، موقعیت اجتماعی ، وابستگی شغلی و ابهام در نقش با تعهد ارزشی همبستگی قوی تری داشته اند (صمدی و مهدوی خو ، ۱۳۸۸ ).
علاوه بر عواملی که ذکر شد ، یکی دیگر از عوامل تأثیرگذار در تعهد سازمانی که در دهه ۱۹۹۰ و بعد از آن بیشتر مورد توجه قرار گرفت سیاست های مدیریت منابع انسانی است ( انصاری و همکاران ، ۱۳۸۹) .
ارائه و تجزیه و تحلیل
دادهها
۴-۱ مقدمه:
در فصل قبل به روش پژوهش، جامعهی آماری، نمونه، حجم نمونه و روشهای جمع آوری و شیوهی اجرا و نیز روشهای تجزیه و تحلیل داده ها پرداخته و اشاره کردیم. در این فصل، ابتدا با بهره گرفتن از روشهای آمار توصیفی به توصیف وضعیت عملکرد گروه های مورد مطالعه در متغیرهای وابسته در دو بخش پیش آزمون و پس آزمون می پردازیم. در ادامه نتایج حاصل از اجرای پیش آزمون ها را در هر پنج متغیر وابسته در قالب آزمون آماری تحلیل واریانس چند متغیره[۳۱] به منظور تحلیل همزمان مورد بررسی قرار می گیرند تا وضعیت همگنی یا غیر همگنی گروه های آزمودنی در پیش آزمون ها مشخص گردد. در ادامه ضمن بیان هر فرض داده ها مربوط به هر فرض در قالب آزمون آماری تحلیل کوواریانس مورد بررسی قرار می گیرد تا وضعیت هر فرض از جهت تأیید یا عدم تأیید معین گردد.
۴-۲ الف) توصیف داده ها:
با توجه به اینکه طرح پژوهش حاضر از نوع پیش آزمون – پس آزمون با گروه کنترل است، در این پژوهش تفاوت بین گروه ها را از لحاظ چند متغیر به طور همزمان مورد بررسی قرار داده، و بنابراین ممکن است هر متغیر به طور جداگانه تفاوت بین گروه ها را نشان ندهد. در حالی که ممکن است متغیرهای وابسته با هم همبستگی داشته باشند و ترکیب مناسبی از آن ها این تفاوت را نشان دهد. لذا برای پیدا کردن این ترکیب یک تحلیل واریانس چند متغیری که توان بیشتری از دیگر آزمون ها دارد، ضرورت پیدا می کند. اصل کلی که در تحلیل هایی که ماهیت چند متغیری دارند این است که مجموع موزونی از متغیرهای وابسته استخراج می شوند به نحوی که تفاوت بین میانگین گروه ها از لحاظ این متغیر جدید حداکثر می گردد. این متغیر جدید متغیر متعارف نامیده می شود. نتایج جدول ۱-۴ با توجه به میانگین های ارائه شده، نشان می دهد که وضعیت دو گروه در متغیرهای مورد مطالعه تقریباً مساوی و اختلاف اندکی در برخی از موارد بین عملکرد دو گروه دیده می شود.
جدول ۱-۴: میانگین و انحراف معیار نمرات پیش آزمون و پس آزمون برای هر متغیر وابسته | ||||||
متغیرهای وابسته | گروه | میانگین | انحراف معیار | حجم نمونه | ||
پیش آزمون-پس آزمون | پیش آزمون-پس آزمون | |||||
مهارت گوش دادن | آزمایش کنترل کل |
۴۸/۹ ۷۷/۱۰ ۱۲/۱۰ |
۲۶/۱۸ ۰۱/۱۷ ۶۴/۱۷ |
۲۵/۳ ۱۶/۳ ۲۳/۳ |
۹۶/۱ ۴۲/۱ ۸/۱ |
۲۲ ۲۲ ۴۴ |
مهارت بیان کردن | آزمایش کنترل کل |
۳۴/۴ ۸۶/۴ ۶/۴ |
۵/۱۷ ۰۴/۱۴ ۷۷/۱۵ |
۷۳/۲ ۸۴/۳ |
عنوان…………………………………………………………………………………………………………………………………………………………….صفحه
جدول۳-۱٫ابزارهای پژوهش وکاربردآنها در فرایندمطالعه…………………………………………………………………………………………۳۸
جدول۳-۲٫مقیاس آمادگی برای تغییرواشتیاق برای درمانSOCRATES-19……………………………………………………………….39
جدول۴-۱٫فراوانی درصدی وفراوانی تجمعی نمونه مورد بررسی(n=388) برحسب متغیر جنسیت……………………………..۴۱
جدول۴-۲٫فراوانی درصدی وفراوانی تجمعی نمونه مورد بررسی بر حسب متغیروضعیت تحصیلی……………………………..۴۲
جدول۴-۳٫فراوانی درصدی وفراوانی تجمعی نمونه موردبررسی برحسب متغیروضعیت تاهل ………………………………………۴۳
جدول۴-۴٫ فراوانی درصدی وفراوانی تجمعی نمونه مورد بررسی بر حسب متغیروضعیت شغلی…………………………………۴۳
جدول۴-۵٫ فراوانی درصدی وفراوانی تجمعی نمونه مورد بررسی بر حسب متغیرمنبع درآمد………………………………………..۴۴
جدول۴-۶٫ فراوانی درصدی وفراوانی تجمعی نمونه مورد بررسی بر حسب متغیرعلل گرایش به مصرف مواد……………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………۴۵
جدول۴-۷٫ فراوانی درصدی وفراوانی تجمعی نمونه مورد بررسی بر حسب نوع موادمصرفی…………………………………….۴۶
جدول۴-۸٫ فراوانی درصدی وفراوانی تجمعی نمونه مورد بررسی بر حسب تعداد موادمصرفی…………………………………..۴۶
جدول ۴-۹٫ فراوانی درصدی وفراوانی تجمعی نمونه مورد بررسی بر حسب شیوه مصرف مواد………………………………..۴۷
جدول۴-۱۰٫ فراوانی درصدی وفراوانی تجمعی نمونه مورد بررسی بر حسب سابقه اقدام ترک……………………………………۴۷
جدول۴-۱۱٫ فراوانی درصدی وفراوانی تجمعی نمونه مورد بررسی برحسب انگیزه اقدام به ترک…………………………………..۴۸
جدول۴-۱۲٫ ضریب پایایی پرسش نامه SOCRATES درنمونه مورد بررسی…………………………………………………………….۴۹
جدول۴-۱۳٫مجموع نمرات داده شده به آیتم های مقیاس SOCRATES توسط دو ارزیاب…………………………………………..۵۰
جدول۴-۱۴٫نتایج تحلیل عاملی مقیاس SOCRATES وعوامل تشکیل دهنده آن در نمونه مورد بررسی…………………………۵۱
جدول ۴-۱۵٫ نتایج عامل های استخراج شده مقیاس SOCRATES وعوامل تشکیل دهنده آن درنمونه موردبررسی
…………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………۵۳
جدول۴-۱۶٫مقایسه نتایج عامل های استخراج شده مقیاس SOCRATES در پژوهش حاضر با مقیاس اصلی
…………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………….۵۴
جدول۴-۱۷٫نتایج تعیین نقطه ی برش مقیاس SOCRATES در نمونه مورد بررسی ………………………………………………..۵۵
فهرست نمودارها
نمودار۲-۱٫ نمودار چرخه تغییر………………………………………………………………………………………………………………….۲۰
نمودار۳-۱٫فرایند مراحل اجرای پژوهش……………………………………………………………………………………………………..۳۶
نمودار۴-۱ نمودار سنگ ریزه حاصل از تحلیل عوامل سوال های مقیاس SOCRATES……………………………………52
چکیده
تعیین ویژگیهای روانسنجی مقیاس مراحل آمادگی تغییر رفتار وانگیزه برای درمان در معتادان خودمعرف مراجعه کننده به مراکزدرمانی شهرستان کرمانشاه.
پیشینه وهدف: سنجش مراحل آمادگی برای تغییر رفتاروانگیزه برای درمان یکی از مولفه های اصلی موفقیت درمان سوء مصرف کنندگان مواد در مراکز درمانی می باشد. هدف پژوهش حاضر، تعیین ویژگی های روان سنجی مقیاس مراحل آمادگی تغییررفتاروانگیزه برای درمان SOCRATES-19)) درنمونه ای از مراجعه کنندگان سوء مصرف مواد به مراکز درمان(MMT) شهرستان کرمانشاه بود.
مواد و روش ها: این پژوهش یک مطالعه توصیفی – تحلیلی و در حوزه ی ابزارسازی و روانسنجی می باشد. روش کار به این صورت بود که ابتدا مقیاس اصلی SOCRATES به فارسی ترجمه و سپس به انگلیسی برگردانده شد ودوباره اصلاح و ویرایش گردید.در این مطالعه مقیاس اصلی SOCRATES روی تعداد ۳۸۸نفراز مراجعه کنندگان سوء مصرف مواد به مراکز درمانی شهرستان کرمانشاه که با روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شده بودند طی دو مرحله اجرا گردید. ابزار گردآوری داده ها مصاحبه بالینی غیرساختار یافته، پرسش نامه ویژگی های جمعیت شناختی و مقیاس آمادگی برای تغییر و اشتیاق برای درمان( (SOCARTES بود.داده هابا استفاده ازروش آماری توصیفی،ضریب همبستگی،تحلیل عاملی،آلفای کرونباخ،ضریب دونیمه سازی گاتمن،منحنی راک وبا استفاده از نرم افزارSPSS نگارش ۲۱تحلیل شد.
یافته ها: نتایج نشان داد ضریب پایایی نسخه ی ابرانی مقیاس SOCRATES به روش آلفای کرونباخ ۰٫۹۱ به روش آزمون – بازآزمون ۰٫۸۸ وبه روش دونیمه سازی ۰٫۸۷ می باشد.ضریب همبستگی این مقیاس در دو مرحله برابربا۰٫۷۹ بدست آمد.تحلیل عاملی نیزنشان داد سه عامل در مجموع۲۵۳/۵۸از واریانس مقیاس آمادگی برای تغییر و اشتیاق برای درمان( (SOCARTES را تبیین نمودند. نتایج پژوهش نشان داد که بهترین نقطه برش کل نمرات نسخه ی ایرانی مقیاس SOCARTES در نمونه مورد بررسی به ترتیب با میانگین ۹۱۸ /۲۲ و انحراف معیار۸۱۱/۵می باشد.
نتیجه گیری: نسخه ی ایرانی مقیاس آمادگی برای تغییر و اشتیاق برای درمان(۱۹-(SOCARTESازهمسانی درونی،پایایی وروایی بالا ومناسبی برخورداست.
کلیدواژه : سوء مصرف مواد، تئوری مراحل تغییر،ویژگی های روان سنجی،مقیاس آمادگی برای تغییر و انگیزه برای درمان(۱۹-(SOCARTES،
فصل یکم: کلیات
۱-۱-مقدمه:
در این فصل ابتدا به طور مختصراطلاعاتی درباره ی اختلالات مصرف مواد و پی آمد های آن در جهان و ایران و نیز مدل های مختلف درمانی اختلالات وابسته به مواد ارائه می گردد. در ادامه ی بحث، با توجه به موضوع پژوهش به ترتیب درباره ی بیان مسئله ، اهمیت وضرورت پژوهش، اهداف کلی واختصاصی، سوالات پژوهش ، و همچنین تعریف مفهومی و عملیاتی متغیرهای پژوهش توضیح داده می شود.
مصرف موادیکی ازجدی ترین معظلات بشری درسالهای اخیرویکی از پیچیده ترین پدیده های انسانی است که پایه هاوبنیان های جامعه ی انسانی را به تحلیل می برد وپیشگیری ازآن نیازمند کاربرد تئوریهای متعدددررشته های علمی مختلف وتکنیک های متنوع است (یونسکو[۱]،۱۹۹۴;به نقل از صرامی،۱۳۹۲). دامنه ی تاثیرات اعتیاد از آن رو حایز اهمیت است که علاوه بر فرد معتاد ،خانواده ودوستان نیز در معرض آثارویرانگر آن قرارخواهند گرفت (چیریلو[۲]،۱۳۷۸;به نقل از صرامی،۱۳۹۲). سوء مصرف مواد در ایران یکی از مهم ترین مسایل بهداشتی ،درمانی ،اجتماعی وفرهنگی به شمار می رود، به گونه ای که بیش از ٩٠درصدمردم نسبت به مصرف مواد در جامعه، ابراز نگرانی جدی کرده اند.آمارها بیانگر آن است که نرخ شیوع مصرف مواد مخدردر جمعیت سنی ١۵ تا۶۴ ساله کشور ایران معادل۶۵ /٢ درصد بوده به طوری که تعداد تقریبی معتادان یک میلیون و٣٢۵ هزار نفربرآورد شده است( صرامی،۱۳۹۲). این فراوانی بوِیژه هنگامی اهمیت بیشتری می یابد که به عوارض جسمی ،روانی واجتماعی اعتیاد توجه کنیم .درمان سوء مصرف مواد نیزپرهزینه،دشوار وطاقت فرسا است. ادبیات پژوهش نشان می دهد که تاکنون شش مدل مختلف برای درمان اختلالات وابسته به مواد مطرح شده است. هیچ یک از این مدل ها کاملا در درمان این اختلالات موفق نبوده اند وهر کدام محاسن ومعایب خاص خود را دارند.هر یک از این مدلهای مختلف درمانی ،بر حسب پیش فرض هایی که در خصوص سبب شناسی وابستگی مواد مطرح می سازند،اهداف وراهبردهایی را برای درمان این اختلالات ارائه می دهند. اولین مدل درمانی ، مدل اخلاقی است ، که گرچه توسط اغلب متخصصان درمانی مورد انتقاد واقع شده است ، اما در حقیقت بنیان الکلی های بی نام با تجلی این مدل شکل گرفت . دومین مدل ، مدل یادگیری ، اگرچه در مورد مرکز کنترل کننده سوء مصرف مواد اختلاف نظر وجود دارد ، با این وجود این مدل به وسیله اکثر برنامه های درمانی مبتنی بر خویشتنداری مورد استفاده قرار می گیرد. سومین مدل ، مدل بیماری ،که هم اکنون از اهمیت خاصی
برخوردار است ، گاهی اوقات اختلالات “همزیست” را نادیده می گیرد .چهارمین مدل ، مدل خود درمانی که گرایش دارد وابستگی مواد را به عنوان یک” نشانه مرضی” تلقی نماید می تواند توجه لازم را به سوی اختلالات"همزیست ” بیمار جلب نماید . پنجمین مدل ، مدل اجتماعی بر اهمیت تاثیرات محیطی ومیان فردی در درمان تاکید می کند، هر چند که سوء مصرف کنندگان مواد ممکن است از آن به عنوان توجیهی برای پذیرفتن نقش یک قربانی استفاده نمایند. مدل ششم ، مدل تشخیص دوگانه به عنوان نمونه ای از اینکه چگونه دو مدل بنیادی می تواند جهت گسترش کانون درمانی وافزایش سطح درمان یکپارچه شود ارائه شد (پرویزی فردوهمکاران،۱۳۸۰). بنابراین،پیشگیری ازسوء مصرف مواد می تواند در جلوگیری از تحمیل هزینه های سنگین به اجتماع جلوگیری کند.یکی از شیوه های مهم پیشگیری از اعتیاد، آگاه کردن اقشار مختلف مردم از خطرات ومضرات سوء مصرف مواد وارایه آموزش مهارت های زندگی است. اگر هر فرد از تاثیر نامطلوب مصرف مواد برسلامت جسمی ، روحی ،روانی واجتماعی خود وخانواده اش مطلع باشد وآن راباور کند، کمتر به آن دست می زند(طارمیان ،١٣٨٠).
۱-۲-بیان مسئله
مصرف مواد مخدرواختلالات ناشی ازآن یک مشکل جدی بهداشت عمومی درسراسر جهان است. (مارلت[۳]،۲۰۰۵).براساس آمارهای موجودوابستگی وسوءمصرف مواد در بین جوانان برای کارگزاران بهداشتی درمانی تبدیل به یک مشکل بهداشتی واجتماعی اساسی درسطح کشور شده است. آمارها نشان می دهدکه هم مقدارمصرف موادوهم تعدادمعتادان به موادمخدردرکشورسیر صعودی نشان می دهد( مکری[۴]، ۲۰۰۲). مطالعات قبلی نشان داده است اکثرمعتادان به موادمخدر (۴۶٪) بین سنین ۱۷ و۲۲شروع به مصرف می کنند (مدنی[۵] ورزاقی،[۶]۲۰۰۴؛مکری، ۲۰۰۲،رهبر[۷]، ۲۰۰۳).ازآنجاکه اکثریت جمعیت ایران دراین محدوده سنی می باشد، بنابراین یکی ازاولویتهای اساسی ونگرانی عمده برای دولت این است که روش های مناسبی برای پیشگیری ودرمان سوء مصرف موادمخدردرمیان جوانان پیدا کند. درمان ضعیف معتادان به موادمخدردرمراکزتوان بخشی ایران باعث ایجادعود دوباره اعتیاد می شود(مدنی ورزاقی، ۲۰۰۴). ﻣﺘﺄﺳﻔﺎﻧﻪ ﻋﻮد اﻋﺘﯿﺎد ﺗﺄﺛﯿﺮات زﯾﺎدی ﺑﺮ ﻓﺮد و ﺟﺎﻣﻌﻪ وﺧﺎﻧﻮاده دارد، ﻓﺮدی ﮐﻪ ﺑﻌﺪ از ﺗﺮک دوﺑﺎره ﺑﻪ ﺳﻮی ﻣﻮاد ﺑﺮ ﻣﯽ ﮔﺮدد اﺣﺴﺎس ﮔﻨﺎه ،ﻧﺎاﻣﯿﺪی ،ﺧﺠﺎﻟﺖ وﻋﺼﺒﺎﻧﯿﺖ گریبان گیر او ﻣﯽ ﺷﻮد.ﻋﻮد ﻣﮑﺮراز ﻓﻌﺎﻟﯿﺖ ﻫﺎی روزﻣﺮه ﻓﺮد ﺟﻠﻮﮔﯿﺮی ﻣﯽ ﮐﻨﺪ،اﻋﺘﻤﺎد ﺑﻪ ﻧﻔﺲ ،ﻣﺴﺌﻮﻟﯿﺖ ﭘﺬﯾﺮی وﮐﺎرآﻣﺪی ﻓﺮد ﮐﺎﻫﺶﻣﯽ ﯾﺎﺑﺪوﺑﻪﺗﺒﻊ ﺗﺄﺛﯿﺮات زﯾﺎدی ﻧﯿﺰ ﺑﺮﺧﺎﻧﻮاده ﻣﯽ ﮔﺬارد،ﻣﺸﮑﻼت ﺧﺎﻧﻮادﮔﯽ از ﺳﺮ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﻣﯽ ﺷﻮد،ﺑﯽ اﻋﺘﻤﺎدی اﻋﻀﺎی ﺧﺎﻧﻮاده ﺑﻪ ﻓﺮد ﻣﻌﺘﺎد ﺗﻘﻮﯾﺖ ﺷﺪه وﺗﺮک ﺑﻌﺪی وﭘﺬﯾﺮش آن راﻣﺸﮑﻞ ﺗﺮ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ .ﺣﺮﻣﺖ ﻫﺎی ﺧﺎﻧﻮادﮔﯽ ازﺑﯿﻦ ﻣﯽ رود وﺑﻨﯿﺎد ﺧﺎﻧﻮادﮔﯽ ﺳﺴﺖ وﻣﺘﺰﻟﺰل ﻣﯽ ﮔﺮدد،واﮔﺮ ﻓﺮد ﻣﻌﺘﺎد ﻧﻘﺶ ﭘﺪر ﯾﺎ ﻣﺎدر را درﺧﺎﻧﻮاده دارا ﺑﺎﺷﺪ
ﻣﺸﮑﻼت ﺑﺴﯿﺎرﻋﺪﯾﺪه ای ﭼﻪاز ﻟﺤﺎظ اﺟﺘﻤﺎﻋﯽ ،اﻗﺘﺼﺎدی وﻓﺮﻫﻨﮕﯽ ﺑﻪ دﻧﺒﺎل دارد.و اﮔﺮﻓﺮزﻧﺪ ﺧﺎﻧﻮاده ﺑﺎﺷﺪ ﻫﺮ ﺑﺎرﮐﻪ ﺑﺮﮔﺸﺖ ﻣﯽ ﮐﻨﺪاﺳﺘﺮس ﺷﺪﯾﺪی ﺑﺮ ﺳﺎﯾﺮ اﻋﻀﺎء وارد ﻣﯽ آورد. ﺗﺄﺛﯿﺮات ﻋﻮد ﺑﺮ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﻧﯿﺰ ﻗﺎﺑﻞ ﺗﺄﻣﻞ ﻣﯽ ﺑﺎﺷﺪ ﮐﻪ اﯾﻦ ﺗﺄﺛﯿﺮات ازﻟﺤﺎظ اﻗﺘﺼﺎدی،ﻓﺮﻫﻨﮕﯽ ،اﺟﺘﻤﺎﻋﯽ واﻣﻨﯿﺘﯽ ﻣﯽ ﺗﻮاﻧﺪ ﻗﺎﺑﻞ ﺗﺄﻣﻞ ﺑﺎﺷﺪ زﯾﺮازﻣﺎﻧﯽ ﮐﻪ اﯾﻦ اﻓﺮاد دوﺑﺎره ﻣﻌﺘﺎد ﻣﯽ ﺷﻮﻧﺪ از ﻧﻈﺮ رواﻧﯽ ﻓﺸﺎر ﺷﺪﯾﺪی ﺗﺤﻤﻞ ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ و ﺑﺮای ﺗﻬﯿﻪ ﻣﻮاد ﺷﺎﯾﺪ دﺳﺖ ﺑﻪ ﻫﺮ ﺟﺮﻣﯽ ﺑﺰﻧﻨﺪ و اﻣﮑﺎن ﺗﺮک دوﺑﺎره ﮐﻤﺘﺮ ﻣﯽ ﺷﻮد.ﺑﺎ ﺗﻮﺟﻪ ﺑﻪاﯾﻦ ﮐﻪ ﺑﻌﺪاز ﺗﺮک و درﻣﺎن اﻓﺮاد ﻣﻌﺘﺎد، ﭘﺲاز ﻣﺪت ﻧﻪ ﭼﻨﺪان ﻃﻮﻻﻧﯽ ﺑﯿﺸﺘﺮاﯾﻦاﻓﺮاد دوﺑﺎره ﺑﻪ ﻣﻮاد ﻣﺨﺪرروی ﻣﯽآورﻧﺪ و اﺳﺘﻔﺎده را از ﺳﺮﻣﯽﮔﯿﺮﻧﺪ.ﻣﻮﺿﻮع ﻋﻮد ﻣﮑﺮرﻗﺎﺑﻞ ﺗﺄﻣﻞ اﺳﺖ .اﯾﻦ اﻓﺮاد ﺑﻌﺪ از ﺗﺮک ﻫﻨﻮز ﺳﺮدرﮔﻢ ﻫﺴﺘﻨﺪ و داﺋﻤﺎً ﺑﺎ وﺳﻮﺳﻪ اﺳﺘﻔﺎده ﻣﺠﺪد از ﻣﻮاد ﻣﺨﺪر رو ﺑﻪ رو ﻣﯽ ﺷﻮﻧﺪ، ﮐﻪ در ﻧﻬﺎﯾﺖ در اﮐﺜﺮ ﻣﻮارد ﺑﻪ اﺳﺘﻔﺎده ﻣﺠﺪدازﻣﻮاد ﻣﻨﺠﺮ ﻣﯽ ﺷﻮد وﺗﺎ ﺑﻪ ﺣﺎل ﺗﻘﺮﯾﺒﺎً اﮐﺜﺮ درﻣﺎن ﻫﺎ ﭼﻨﺪان ﻣﻮﻓﻖ ﻧﺒﻮده اﻧﺪو در ﮐﺎﻫﺶ ﻣﯿﺰان ﻋﻮد ﺗﺄﺛﯿﺮ ﭼﻨﺪاﻧﯽ ﻧﺪاﺷﺘﻪ اﻧﺪ و ﻫﻤﭽﻨﯿﻦ دراﮐﺜﺮ درﻣﺎن ﻫﺎ ﻓﺮد ﻣﻌﺘﺎد ﭘﺲ از ﻣﺮﺣﻠﻪ ﺳﻢ زداﯾﯽ در ﺟﻠﺴﺎت روان درﻣﺎﻧﯽ ﻓﺮدی ﯾﺎ ﮔﺮوﻫﯽ ﻗﺮار ﻣﯽﮔﺮﻓﺘﻪ اﺳﺖ ﺑﺪون ﺗﻮﺟﻪ ﺑﻪ اﯾﻨﮑﻪ ﺗﺎ ﭼﻪ اﻧﺪازه آﻣﺎدﮔﯽ ﺗﻐﯿﯿﺮ و ﭘﺬﯾﺮش درﻣﺎن را دارد و ﻃﺒﯿﻌﺘﺎً، ﺑﺪون ﺗﻮﺟﻪ ﺑﻪ اﯾﻦ ﻋﺎﻣﻞ ﻣﻬﻢ اﺣﺘﻤﺎل ﻣﻮﻓﻘﯿﺖ ﮐﺎﻫﺶ ﻣﯽیافته است (علی مددی،۱۳۸۴).دررابطه بامراحل تغییررفتارهای ناشی از موادمخدر، یکی ازمشکلات بزرگ کلینیکی حفظ و نگهداری تغییرات ایجادشده درجهت سلامت معتاددرطول زمان است(بندورا[۸]،۱۹۹۲).نتایج برخی مطالعات نشان می دهد که بیشتراز۷۰ درصدازکسانی که به مراکز بازپروری جهت درمان رجوع می کنند بعدازطی دوره درمان، احتمالا” دوباره به مصرف مواد مخدر روی می آورند(مکری،۲۰۰۲). مطالعات مختلف نشان داده است که عوامل مختلفی باعث عود و مصرف دوباره مواد مخدردرمعتادان می شود. این عوامل شامل عوامل روانی، فقدان انگیزه وخودکارآمدی بیمار، ونداشتن سیستم حمایتی خانواده و جامعه می باشد. به غیر ازاین عوامل ذکرشده عدم انگیزه وآمادگی برای تغییررفتارناشی ازمواد نیز درمیان معتادان به مواد مخدرازعوامل کلیدی درعود(گرایش به مواد) به مواد مخدر هستند.نتایج برخی مطالعات نشان می دهد دلیل اصلی شکست معتادان درجهت تغییررفتارموادمخدر،به دلیل عدم وجودانگیزه بیمار(فرد معتاد) برای درمان است(مکری و همکاران ،۲۰۰۲). در تحقیقات دیگری که توسط بلانچارد[۹] و همکاران (۲۰۰۳)انجام شدمشخص گردیدکه سوء مصرف کنندگان مواد همیشه درفراینددرمان انگیزه ای برای تغییر ندارند.کسانی که مجبور به دریافت اجباری درمان توسط دادگاه ویاکارفرمایان هستند تمایلی به درمان نداشته ومشکلاتی درجهت تغییررفتاراعتیادآوردرآنها به وجود می آید.باتوجه به میزان بالای عودسوءمصرف مواددربین معتادان پس ازترخیص ازمراکز توان بخشی،پژوهشگران مختلف علاقمند به ارزیابی وافزایش انگیزه این بیماران برای تغییررفتارسوءمصرف موادمی باشند(مکری و همکاران ،۲۰۰۲ ).یکی ازاولویت های مهم برای محققان ودرمانگران تهیه ابزارهای روان شناختی مناسب برای بررسی و سنجش میزان آمادگی انگیزشی ورفتاری سوء مصرف کنندگان موادوپیش بینی نتایج درمان درمعتادانیاست که درمراکزدرمان وتوان بخشی تحت درمان هستند(مارلت وهمکاران ،۲۰۰۵).درمانگران ومحققان ازروشهای مختلفی برای ارزیابی،تشخیص ودرمان افرادمبتلابه اختلالات مربوط به مصرف مواد مخدراستفاده می کنند. تهیه ابزارهای روان شناختی واجد ویژگی های معتبرو پایاروان سنجی برای ارزیابی آمادگی انگیزشی سوء مصرف کنندگان موادبرای ترک اعتیاد قبل وپس ازدرمان مهم ترین عامل موفقیت در جهت ایجاد تغییردراین بیماران برای جلوگیری ازعود بیماری است. پژوهشگران ومتخصصین بالینی معتقدند که درمان موفقیت آمیزمعتادان وکاهش فراوانی میزان بالای عود مستلزم بررسی وارزیابی آمادگی انگیزشی ورفتاری معتادان جهت ترک اعتیاد قبل و پس ازترخیص درمراکز بازپروری است که تحقق این هدف مهم بالینی ودرمانی نیازمنداستفاده ازابزارهای روان شناختی معتبروپایادراین حوزه می باشد(پرویزی فردو همکاران ،۲۰۱۲). یکی از مهمترین ابزار های روان شناختی مهمی که در مراکز توان بخشی اعتیاد توسط پژوهشگران و متخصصین بالینی به منظور بررسی و سنجش میزان آمادگی انگیزشی ورفتاری معتادان جهت ترک اعتیاد قبل و پس ازترخیص درمراکز بازپروری به کاربرده می شود"مقیاس مراحل آمادگی برای تغییرواشتیاق برای درمانSOCRATES[10] ویژه سوء مصرف کنندگان مواد” می باشد. نسخه اصلی مقیاس SOCRATES توسط میلر[۱۱]وهمکاران (۱۹۹۶) برای ارزیابی انگیزه وتغییرات رفتاری این افراددرجهت ترک مصرف مواد طراحی شده است.مقیاسSOCRATESیک ابزارارزیابی است که برای سنجش انگیزه معتادان برای تغییررفتارخودوپیش بینی نتایج درمان درمیان جمعیتهای بالینی استفاده میشود(میلر،۱۹۹۶).مقیاس SOCRATES شامل ۱۹عبارت دررابطه با تغییر رفتار سوء مصرف مواد می باشد. در این مقیاس بیمار آمادگی انگیزشی ورفتاری خودرابرای ترک مواد بااستفاده ازیک مقیاس پنج گزینه ای لیکرت(بین کاملامخالف (۱) تاکاملاموافق(۵)بیان می کند. به طورنظری تغییرپذیری نمرات بیماردراین مقیاس بین نمره ۱۹تا۹۵درنوسان است.مقیاس SOCRATESدارای سه خرده مقیاس می باشد که به ترتیب عبارتنداز یک خرده مقیاس “شناخت/آگاهی[۱۲]“بیمارکه شامل ۷آیتم است که چگونگی نگرش بیماردرخصوص استفاده ازموادمخدربه عنوان مشکل ارزیابی می کند.دوم خرده مقیاس"دوسوگرایی[۱۳]“بیماراست که شامل۴ آیتم می باشد که عدم اطمینان بیمار درموردتصمیم گیری برای تغییرمصرف مواد مخدر ارزیابی می کند.وسوم خرده مقیاس “اقدامات عملی[۱۴]” که شامل ۸ آیتم می باشدکه رفتارهای صورت گرفته ازجانب بیمار برای ترک مصرف موادرا ارزیابی می کند. باتوجه به آمار بالای عود معتادان پس از درمان در مراکز بازپروری و فقدان ابزاری معتبر و پایا برای بررسی وسنجش میزان آمادگی انگیزشی و رفتاری معتادان برای ترک مواد قبل و پس ازترخیص ازمراکزدرمانی،هدف اصلی این پژوهش تعیین ویژگیهای روانسنجی مقیاس SOCRATES درمیان سوء مصرف کنندگان موادمراجعه کننده به مراکزدرمانی شهرستان کرمانشاه می باشد.
۱-۳-اهمیت وضرورت پژوهش
سنجش آمادگی انگیزشی ورفتاری معتادان قبل و پس از ترخیص از مراکز بازپروری یکی از مهم ترین مولفه های موفقیت درمانی ترک مواداست(مکری ،۲۰۰۲ ).سنجش آمادگی انگیزشی و رفتاری معتادان به منظور ایجاد تغییرو با هدف ترویج رفتار های سلامت (بهداشتی) در برنامه های درمان سوء مصرف مواد مخدر بسیار مهم است. برخی از محققان دریافتند،آمادگی برای ایجاد تغییر مفهومی است که با درمان موفقیت آمیز در ارتباط است. انگیزه بیمار(فرد معتاد) برای تغییر در درمان سوء مصرف به مواد مخدر بیشتر بر روی علاقه به درمان و ناامیدی متمرکز است. انگیزه به عنوان یک رکن پیش نیاز برای درمان است، و بدون انگیزه درمانگرنمی تواند کمک زیادی در جهت درمان انجام دهد. و همچنین می توان این چنین گفت که نداشتن انگیزه برای درمان سبب شکست افراد برای شروع، ادامه، و موفقیت در درمان می شود. یکی دیگرازشاخص های مهم پیش بین تغییر رفتار ودرمان موفق آمیز سوء مصرف مواد بررسی و سنجش میزان انگیزه یامصر بودن بیماران برای ترک یا پرهیز از مواد است که تحقق این امر مستلزم استفاده از ابزارهای معتبر و پایابرای سنجش این مولفه ی مهم درمانی است. افزایش میزان عود در میان سوء مصرف کنندگان مواد پس از ترخبص از مراکز بازپروری ودرمانی به علت عدم بررسی و ارزیابی آمادگی انگیزشی و رفتاری آنان برای ترک مواد باعث به وجود آمدن یک تصور منفی در میان خانواده ها و بیماران در رابطه با اثر بخشی برنامه های درمانی مراکزایجاد شده توسط دولت شده است (پرویزی فرد و همکاران ، ۲۰۱۲). یکی ازاساسی ترین موارد ضرورت انجام این مطالعه بررسی وارزیابی میزان آمادگی انگیزشی ورفتاری معتادان مراجعه کننده قبل و پس از ترخیص از مراکز بازپروری و متناسب کردن اقدامات توانبخشی و درمانی با توجه به میزان انگیزشی و آمادگی رفتاری آنان برای ترک مواد است. از آن جا که تاکنون مقیاس SOCRATES برروی جمعیت ایرانی ترجمه و هنجاریابی نشده است بنابراین نتایج این مطالعه می تواند برای غلبه بر مشکل اعتیاد و محدود کردن میزان عود درسوء مصرف کنندگان مواد که به علت عدم آمادگی انگیزشی و رفتاری برای ترک اعتیاد به مراکز درمانی مراجعه می کنند به متخصصین درمانی کمک کند.
۱-۴-اهداف پژوهش
۱-۴-۱-هدف کلی: تعیین ویژگیهای روانسنجی مقیاس SOCRATESدرمعتادین وابسته به مواد مراجعه کننده به مراکزدرمان سوء مصرف مواد شهرستان کرمانشاه.
۱-۴-۲-اهداف اختصاصی :
۱٫تعیین میزان پایایی (همسانی درونی،دونیم سازی وباز آزمایی ) مقیاس SOCRATESدرمعتادین وابسته به مواد مراجعه کننده به مراکزدرمان سوء مصرف مواد شهرستان کرمانشاه.
۲٫تعیین روایی (صوری / محتوایی )مقیاس SOCRATESدرمعتادین وابسته به مواد مراجعه کننده به مراکزدرمان سوء مصرف مواد شهرستان کرمانشاه.
- DPM [۱۲۶]
DVS به طور معمول برای ذخیره و صرفهجویی توان استفاده میشود، زیرا توان پویا با Vdd متناسب است که Vdd ولتاژ منبع میباشد.
(۵)
که در آن CL ظرفیت خازن بارگذاری میباشد. امروزه با تکنولوژی نانو، که ولتاژ منبع را میتوان به اندازه ولتاژ آستانه[۱۲۷] پایین آورد ( ولتاژ آستانه، حداقل ولتاژ لازم برای کارکردن پردازنده است)، بهرهوری DVS کمتر شده است. بنابراین خیلی مشکل است که از DVS به عنوان یک روش با بهرهوری خوب در محیطهایی با بارگذاری متغییر پویا استفادهشود. از اینرو محاسبه سطح ولتاژ مناسب برای هر وظیفه در زمان اجرا مشکل است. برای استفاده DVS در محیطهای واقعی غیرقابل پیشبینی، نیاز به زیرساختهای پیشبینی اضافی می باشد، اما این زیرساختهای اضافی باعث ایجاد سربار در سیستمهای تعبیهشده میشوند که باعث محدود کردن منابع سختافزاری میگردد.
در این مقاله از روش DPM برای کاهش مصرف توان استفاده شده است که هستهها را به صورت پویا خاموش میکند. این روش بیشتر در کاهش توان نشتی[۱۲۸] موثر است. روشهای کاهش دما( مدیریت دما) باید شامل انتخاب یک سیاست در زمانبندی باشند، اگرچه پردازندههای تعبیهشده، در مقایسه با پردازندههایی با کارایی بالا مانند Intel CORE i7 سبب افزایش دمای بیش از اندازه نمیشوند.بنابراین در این الگوریتم از دما صحبتی نشدهاست.
برای وظایف غیرتناوبی که مجبور نیستیم محتویاتشان را بعداز اتمام اجرا در حافظه نهان نگه داریم( چون به ندرت رخ میدهند و دیربه دیر تکرار میشوند)، میتوانیم هستهها را به طور کامل خاموش کنیم و حتی حافظه نهان مربوطه را هم خاموش نماییم. اما برای وظایف تناوبی اینطور نیست، حتی در حالت بیکار[۱۲۹] هم باید هستهها و حافظه نهان روشن بمانند.
بهترین مثالها برای وظایف تناوبی، برنامههای دنبالهدار( جریاندار پشتسرهم) هستند، مانند پخش یک آهنگ یا اجرای یک بازی یا پخش فیلم و… و بهترین مثالها برای وظایف غیرتناوبی، برنامههایی هستند که با کاربر در تعامل هستند، مانند پیمودن صفحههای منوهای یک تلفنهمراه و یا بازکردن برنامهها و لمسکردن روی آیکونها و…
در وظایف تناوبی، دادهها باید مکررا درحال رمزگذاری و رمزگشایی باشند که دارای نرخ رمزگشایی نیز میباشند، به عنوان مثال اگر فرض کنیم در یک برنامه پخش آهنگ، زمان اجرای هر وظیفه بهطور متوسط ۲۰۰ میلیثانیه و دوره تناوب آن یک ثانیه باشد، آنگاه بهرهوری پردازنده برای این برنامه میباشد. ( جون همواره زمان اجرای یک وظیفه از دورهتناوب آن کمتر است. در این نوع از برنامهها که مسئله زمان مارا راضی نگه میدارد، نیازی به سرعت بیشاز اندازه پردازش نداریم.
بنابراین در مثال قبل که مربوط به برنامه H.264[130] بود( یک برنامه رمزگشایی است که در پخش فایلهای چندرسانهای استفاده میشود)، فقط در هر ثانیه به ۲۰ درصد از قدرت پردازش پردازنده احتیاج داشتیم. این یعنی ۸۰ درصد از توان پردازشی پردازنده میتواند به وظایف دیگر اختصاص پیدا کند. از سوی دیگر برنامههایی نظیر لمسکردن صفحه نمایش لمسی، شروع و فشاردادن یک برنامه کاملا تصادفی و غیرقابل پیشبینی اتفاق میافتند، و این وظایف که با کاربر در ارتباط هستند، وقتی که رخ میدهند باید بلافاصله اجرا شوند. اگرچه از نظر سررسید سختگیری ندارند، اما تاخیر پاسخدهی اینگونه وظایف، کاملا واضح توسط کاربر قابل مشاهده و ناخوشایند است.
شرح جزئیات الگوریتم:
استراتژی که دراینجا توسط Jeon ، Lee و Chung پیشنهاد شده]۳۴[، دو نوع وظیفه را پوشش میدهد، به این صورت که وظایف تناوبی را به حداقل هستهها و وظایف غیرتناوبی را به بقیه هستههای پردازنده اختصاص میدهد. از این طریق، هم مصرف انرژی بدلیل اختصاص وظایف تناوبی به کمترین تعداد هستهها، کاهش مییابد و هم بدلیل توزیع وظایف غیرتناوبی به بقیه هستهها، متوسط زمان انتظار برای اجرای وظایف غیرتناوبی کاهش داده میشود.
برای وظایف تناوبی، بارگذاری روی یک هسته، زمانی تغییر میکند که سیستم در دو شرایط مختلف قرار گیرد:
۱)موقعی که یک وظیفه جدید ایجاد میشود. ۲)موقعی که یک وظیفه موجود به پایان میرسد.
در هردو حالت با بهره گرفتن از RMS نباید سررسید وظایف از دست برود. وقتی که یک وظیفه جدید ایجاد میشود، زمانبند به دنبال هستهای میگردد که روشن باشد و کمترین بارگیری را داشته باشد. وقتی هیچ هستهای وجود نداشته باشد که بتواند وظیفه جدید را اجرا کند، یکی از هستههایی که خاموش بودند، روشن میشوند و این وظیفه جدید به آن اختصاص میابد. وقتی یک وظیفه موجود کارش تمام شود، زمانبند چک میکند که آیا این هسته که اخیرا این وظیفه روی آن کارش تمام شد، میتواند خاموش شود یا خیر.
برای به حداقل رساندن تعداد هستههای روشن، زمانبند به دنبال هسته دیگری میگردد تا وظایف تناوبی باقیمانده را به آن منتقل کند، به این صورت که اگر هر هستهای که بارکاری آن به اندازه کافی کم باشد تا بتواند وظایف باقیمانده از یک هسته دیگر را اجرا کند، پیدا شود، وظایف باقیمانده از هسته قبلی به این هسته انتقال مییابند و هسته قبلی خاموش میشود، در غیر این صورت جابجایی مجدد برویش انجام نمیشود.
TaskInit (pNewtask,pSchedparam,… )
Do task initialization
// find a core on which new task is to be assigned according to
// the task’s scheduling policy.
If (pSchedparam->schedpolicy == RMS)
// if periodic task, find the an idle core
Core = findBusiestCore();
If (pSchedparam->schedpolicy ==FCFS)
// if aperiodic task, find the an idle core
Core = findIdlestCore();
…
Insert the to the selected core’s readt queue
شکل ۳-۸ شبه کد الگوریتم تخصیص وظایف]۳۴[
شکل ۱۱شکل ۳-۸ شبه کد الگوریتم تخصیص وظایف [۳۴]
در شکل ۳-۸ شبهکد تخصیص یک وظیفه جدید ایجاد شده، براساس مشخصات وظیفه میباشد. این کد با سیاست زمانبندی خود در واقع وظایف تناوبی را از وظایف غیرتناوبی جدا میکند.(تمایز قائل میشود)
اگر وظیفه جدید ایجاد شده تناوبی بود، پررفتوآمدترین هسته برای اجرای این وظیفه جدید، انتخاب میشود و تا زمانی که سررسید آن فرابرسد میتواند اجرا شود. اما اگر وظیفه جدید ایجادشده، غیرتناوبی بود، بیکارترین هسته انتخاب خواهد شد تا وظیفه در آن اجرا شود.
این تراکم بارگذاری روی تعداد کمی هسته( توسط وظایف غیرتناوبی) ممکن است منجر به این شود که بخشی از ظرفیت محتوای حافظه نهان L1 از دست برود. به هر حال پردازندههای چندهستهای جدیدنتنها دارای حافظه نهان L1 برای هر هسته به صورت جداگانه هستند، بلکه دارای یک حافظه نهان L2 مشترک بسیار بزرگ نیز هستند. این حافظه نهان L2 میتواند جریمه فقدان[۱۳۱] حافظه نهان L1 را به حداقل ممکن برساند که در مقایسه با زمان کل اجرا، زیاد نیست. در آزمایش این مقاله که از پردازنده ARM11MPcore استفاده شده، دارای ۴ حافظه نهان L1 ۳۲ کیلوبایتی و یک حافظه نهان L2 یک مگابایتی است.
برای وظایف غیرتناوبی از الگوریتمهای دیگری استفاده شده است که یکی برای زمانبندی درونهستهای[۱۳۲] و دیگری برای زمانبندی بینهستهای[۱۳۳] استفاده میشود. برای زمانبندی درونهستهای در اینجا از الگوریتم SQ استفاده شده است که به این معنی است که وقتی یک وظیفه جدید بوجود آمد، آن را به هستهای می فرستد که دارای کوتاه ترین صف وظایف درحال انتظار برای اجرا باشد. در واقع وظایف غیرتناوبی تا حد امکان به صورت مساوی بین هستهها توزیع میشوند. اما برای زمانبندی بینهستهای از سیاست FCFS [۱۳۴] استفاده میشود.
مزایا و معایب این الگوریتم :
این الگوریتم، بدلیل تفکیف وظایف تناوبی و غیرتناوبی از یکدیگر (بدون در نظر گرفتن نرخ نقض سررسید)، میتواند همزمان هم به انرژی مصرفی کمتر برای وظایف تناوبی و زمان پاسخ بهتر برای وظایف غیرتناوبی تا حدودی دست پیدا کند. همچنین بدلیل متمرکز کردن وظایف تناوبی روی تعداد بسیار محدود هستهها، میتواند انرژی مصرفی را تا حد زیادی کاهش دهد. اما این الگوریتم معایبی نیز دارد که عبارت انداز :
- انتخاب هسته با بیشترین ازدحام، برای تخصیص وظیفه تناوبی به آن، با هدف خاموش نگه داشتن هستههای خاموش، درست است که باعث کاهش انرژی مصرفی هستهها میشود اما این مسئله میتواند در هسته شلوغ، موجب حذف وظیفه(ها) بدلیل عدم سرویس دهی به موقع بدانها شده و در نهایت نرخ خطای سررسید در آنها افزایش مییابد.
- توزیع بار ناهمگن و نامتعادل در هستهها سبب روشن نگه داشتن بیش از اندازه برخی هستهها در کنار خاموش بودن طولانی هستههای دیگر میشود. که این مسئله میتواند در حالت کلی قابلیت اعتماد سیستم را کاهش داده، هچنین موجب افزایش دمای بیش از اندازه برخی از هستهها و آسیب دیدن آنها در درازمدت شود. درنتیجه بازده و کارایی سیستم کاهش مییابد.
- این سیستم در زمان توزیع وظایف غیرتناوبی، درصورت روشن بودن تمامی هستهها، وظیفه را به هسته ای که کمترین تعداد وظیفه در صف آن موجود است، ارسال میکند. واضح است که لزوما تعداد کم وظایف در صف هسته، سبب سرویس دهی سریعتر نمیباشد بلکه این مسئله به زمان اجرای وظایف وابسته میباشد. بنابراین ممکن است، این نحوه تخصیص سبب افزایش زمان پاسخ وظایف غیزتناوبی شود.
- وظایف غیرتناوبی در صف هر هسته براساس سیاست FCFS، اجرا می شوند. این مسئله سبب اجرای دیرهنگام وظایف با اولویت بالاتر شده و میتواند زمان پاسخ آنها را افزایش دهد.
- این الگوریتم در زمانیکه هسته ای در وظایف تناوبی، ازدحام کمی داشته باشد، سعی در ارسال وظایف آن هسته به سایر هسته ها و خاموش کردن هسته مورد نظر دارد. این مسئله علاوه بر سربار جهت زمان انتقال وظایف، موجب ازدحام هسته های دیگر و افزایش خطای نرخ سررسید میشود.
۳-۶-۲ الگوریتم زمانبندی غیرتعادلی جزبندی با RBound
در مرجع ]۳۵[ نیز همانند مرجع ]۳۴[ از یک روش بارگذاری غیرتعادلی استفاده شده است که روی وظایف تناوبی و غیرتناوبی در سیستمهای تعبیهشده بیدرنگ چندهستهای سخت، برای کاهش مصرف توان اعمال میشود. در این مقاله از یک معماری زمانبندی دو سطحی استفاده شده است که در سطح بالایی وظایف تناوبی بوسیله الگوریتم RBound-FF که این الگوریتم در قسمت بعدی توضیح داده خواهد شد، به تعداد محدودی از هستهها فرستاده میشوند و وظایف غیرتناوبی به هستههای باقیمانده ارسال میشوند. اما در سطح پایینی این طرح زمانبندی، از دو زمانبند استفاده شده است، یکی برای وظایف تناوبی و دیگری برای وظایف غیر تناوبی. برای وظایف تناوبی از الگوریتم RMS استفاده شده و برای وظایف غیرتناوبی، الگوریتم DMS [۱۳۵] بکار برده شده است. مشخصههایی که برای یک وظیفه در این مقاله استفاده شده عبارتانداز:
Ti : دوره تناوب وظیفه تناوبی i
Ci : بدترین حالت زمان اجرای یک وظیفه تناوبی
Pi : اولویت هر وظیفه تناوبی که برابر است با و برای وظایف غیرتناوبی برابر است با
RMS : الگوریتم زمانبندی نرخ یکنواخت که برای زمانبندی وظایف تناوبی استفاده شده است.
کاملا مشخص است که در شرایط نرمال، آماره آزمون معادل، به صورت مجانبی برابر خواهد بود با:
که در آن، برابر است با مربع ضریب همبستگی چندگانه بین و .
قسمت دیگر که با مشخص شده است نیاز به کمی توجه دارد. محاسبات ساده نشان می دهند که تحت فرض صفر وایت نویز، منفرد خواهد شد اگر مقادیر p و q هر دو بزرگتر از صفر باشند. در این صورت آزمون کلی برای GARCH(p,q) امکان پذیر نخواهد بود. در حقیقت اگر فرض صفر، یک مدل ARCH(q) باشد در این صورت برای مدل GARCH(r1,q+r2) منفرد خواهد شد اگر مقادیر r1 و r2 هر دو بزرگتر از صفر باشند. ذکر این نکته جالب توجه می باشد که برای یک فرایند ARCH(q) در فرض صفر، نتایج آزمون ضریب لاگرانژ (LM) برای GARCH(r,q) و ARCH(q+r) منطبق با یکدیگر می باشند. این نتیجه شبیه نتایج بدست آمده از تحقیق گادفری (۱۹۷۸) می باشد که در آن نشان داده شده است که آزمون های LM برای خطاهای AR(p) و MA(q) در یک مدل رگرسیونی خطی منطبق با یکدیگر می باشند و اینکه رویه های آزمون در مورد یک فرایند کامل ARMA(p,q) تغییر می کنند. این نتایج فقط مختص آزمون LM نیست بلکه آزمون های نسبت درستنمایی و والد را نیز شامل می شوند. ( فرانسیس و دیجک، ۱۹۹۶، ۳۰۷-۳۲۷)
۲-۴-۴٫ تخمین حداکثر درستنمایی[۶۶] در مدلهای گارچ
با فرض اینکه مقادیر از یک توزیع نرمال با میانگین صفر و واریانس ثابت استخراج شده باشند بر اساس تئوری توزیع استاندارد، درستنمایی هر یک از مقادیر عبارت خواهد بود از:
(۲-۱۷)
که درستنمایی می باشد.
از آنجائیکه مقادیر مستقل از یکدیگر می باشند، درستنمایی مقادیر ، برابر با حاصل ضرب هر یک از درستنمایی ها به تنهایی خواهد بود. بنابراین اگر واریانس تمامی مقادیر یکسان باشد، درستنمایی آنها عبارت خواهد بود از:
که می توان آن را به صورت زیر نوشت:
(۲-۱۸)
نحوه تخمین حداکثر درستنمایی، انتخاب پارامترهای توزیعی به گونه ای می باشد که درستنمایی نمونه مشاهده شده انتخابی را حداکثر سازند. فرض می کنیم که دنباله ، یک فرایند MA(1) باشد که از طریق مدل زیر ایجاد شده است:
(۲-۱۹)
در مدل رگرسیون کلاسیک میانگین صفر و واریانس آن مقدار ثابت می باشد و مقادیر مختلف مستقل از یکدیگر فرض می شوند. با بهره گرفتن از یک نمونه با T مشاهده می توان رابطه (۲-۱۹) را در تابع لگاریتمی درستنمایی رابطه (۲-۱۸) جایگذاری کرد:
(۲-۲۰)
به منظور حداکثر ساختن تابع فوق بر حسب و داریم:
با حل توابع فوق و بدست آوردن مقادیر و و اینکه حداکثر مقدار بدست آمده برای lnL از تخمین مقادیر واریانس و با بهره گرفتن از روش حداقل مربعات معمولی حاصل می گردد. خواهیم داشت:
(۲-۲۱)
(۲-۲۲)
متاسفانه به دلیل غیرخطی بودن معادلات مرتبه اول فوق، امکان استفاده از آنها در تخمین مدلهای آرچ و گارچ وجود ندارد. ساده ترین روش برای این کار معرفی یک فرایند خطای ARCH(1) به مدل رگرسیونی رابطه (۲-۱۹) می باشد. فرض می کنیم که جزء اخلال رابطه خطی می باشد به صورت زیر تعریف شده باشد:
اگرچه واریانس شرطی ثابت نمی باشد اما ضرورت تعدیل رابطه (۲-۳۶) روشن است. از آنجائیکه هر یک از مقادیر از واریانس شرطی برخوردار می باشند لذا درستنمایی مقادیر تا به صورت زیر می باشد:
نتیجتا، تابع لگاریتمی درستنمایی به شکل زیر خواهد بود:
حال فرض می کنیم که باشد و واریانس شرطی از یک فرایند ARCH(1) به صورت برخوردار باشد. در این حالت خواهیم داشت:
(۲-۲۳)
با توجه به اینکه خارج از نمونه می باشد لذا مشاهده اولیه ای وجود ندارد. به محض آنکه جایگزین گردد امکان حداکثر ساختن lnL برحسب ، و وجود خواهد داشت.( اندرس، ۲۰۰۴، ۱۳۸-۱۴۰)
۲-۵٫ شبیه سازی مونت کارلو
روش شبیه سازی مونت کارلو نمونه و شاخه ای از ریاضیات عملی یا آزمایشی بوده که بدنبال کشف و استنتاج روابط مربوط به اعداد تصادفی می باشد. در طول دهه گذشته کاربردها و کارکردهای مربوط به روش شبیه سازی مونت کارلو رو به گسترش و فزونی بوده و دامنه گسترده ای از پزشکی و بیولوژی تا فیزیک هسته ای و تحقیق در عملیات را در برگرفته است.
یکی از مباحث کلیدی در مورد شبیه سازی مونت کارلو استفاده از تولیدکننده های اعداد تصادفی بوده است. یک تولیدکننده اعداد تصادفی وسیله ای فیزیکی و یا روشی محاسباتی است که برای تولید دنباله ای از اعداد که از الگوی خاصی تبعیت نموده ( یعنی بطور تصادفی ظاهر شده اند) به کار می رود.سیستم های رایانه ای بطور وسیعی برای تولید اعداد تصادفی مورد استفاده قرار می گیرند در حالی که تولیدکننده های خوبی نبوده اند هر چند الگوهای آنها به راحتی قابل تشخیص نبوده است. کاربرد بسیار این اعداد موجب گوناگونی و فراوانی روش های تولید این اعداد ( از لحاظ مدت زمانی که برای تولید این اعداد سپری می شود و الگوهای مورد استفاده آنها) شده است.
برای اولین بار استفاده عملی از روش شبیه سازی مونت کارلو در خلال جنگ جهانی دوم و در خصوص تحقیقاتی پیرامون نحوه عمل بمب های اتمی صورت پذیرفت و از آن تاریخ تا کنون بر گستره کارکردها و کاربردهای این روش روز به روز افزوده شده است.یکی از دلایل اصلی این افزایش، ظهور نسل های جدیدی از رایانه ها با قدرت پردازش فوق العاده بوده که توانسته اند سرعت و دقت روش شبیه سازی مونت کارلو را به مقدار قابل توجهی افزایش دهند.
روش شبیه سازی مونت کارلو راه حل هایی تقریبی با بهره گرفتن از نمونه گیری آماری و فرآیندهای تصادفی برای دامنه گسترده ای از مسائل موجود از ریاضیات و دیگر شاخه های علوم بوجود آورده است. این روش نوعی روش شبیه سازی آماری بوده که توانسته شبیه سازی مربوطه را با بهره گرفتن از دنباله هایی از اعداد تصادفی محقق نماید. روش شبیه سازی مونت کارلو در واقع مجموعه ای از روش هایی متفاوت بوده که اساسا فرایند یکسانی را طی می نمایند. این فرایند، شبیه سازی های متعددی را با بهره گرفتن از اعداد تصادفی در جهت دستیابی به جوابی تقریبی برای مسئله موردنظر ممکن می سازد. ویژگی و مشخصه اصلی روش شبیه سازی مونت کارلو این بوده است که می تواند با بهره گرفتن از تولید کننده های اعداد تصادفی و تولید اینگونه اعداد در حجم بسیار زیاد جواب هایی منطقی و درست در خصوص پدیده های فیزیکی ارائه نماید. ( معارفیان، ۱۳۸۹، ص۱۶-۱۷)
۲-۵-۱٫ تاریخچه شبیه سازی مونت کارلو
مونت کارلو نام شهری در ناحیه موناکو واقع در جنوب شرقی فرانسه است که به خاطر قمارخانه هایش بسیار معروف بوده است. ظهور روش مونت کارلو اغلب به کار استنیسلو یولام[۶۷] ریاضی دان لهستانی برمی گردد که در طی جنگ جهانی دوم برای شرکت نومن در پروژه منهتن کار می کرد. یولام در سال ۱۹۵۱ میلادی به همراه ادوارد یلر، بمب هیدروژنی را طراحی نمود. وی بیشتر شهرت خود را به همین دلیل کسب کرده است. یولام در سال ۱۹۴۶ میلادی هنگامی که در مورد احتمال برد بازی ورق تعمق می کرد، فکر استفاده از روشی را که بعدا مونت کارلو نامیده شد را در ذهن پروراند. او بعد از تلاش فراوان برای حل این مسئله از طریق محاسبات ترکیبی، به فکر افتاد که اگر چندین دست داشت می توانست بازی را به کرات انجام دهد و فراوانی بردها را عینا ملاحظه نماید. این اندیشه او را بر آن داشت تا مسائل مربوط به انتشار نوترون و دیگر سوالات مرتبط با حوزه های ریاضیات و فیزیک را به گونه ای مورد ملاحظه قرار دهد که بر اساس توالی عملکردهای تصادفی قابل تبیین و تفسیر باشند.
امروزه از شبیه سازی مونت کارلو به عنوان روشی یاد می شود که در برگیرنده هر تکنیک نمونه برداری آماری، جهت ارائه پاسخ هایی تقریبی از مسائل کمی بوده است. این نکته را بایستی مدنظر قرار داد که یولام نمونه برداری آماری را کشف نکرده بود بلکه این کار قبلا برای حل مسائل کمی از طریق فرآیندهای فیزیکی مانند پرتاب تاس یا برداشت کارت مورد استفاده قرار گرفته بود.
در واقع کمک یولام به بسط شبیه سازی مونت کالو، تشخیص امکان استفاده از رایانه ها به منظور خودکارسازی نمونه برداری تصادفی بوده است. ادامه همکاری های او با نومن و نیکلاس متروپلیس[۶۸] به توسعه الگوریتم های رایانه ای و نیز بسط ابزار تبدیل مسائل غیرتصادفی به شکلی تصادفی منجر گردید که باعث تسهیل حل آنها از طریق نمونه برداری آماری شده بود. این بسط و توسعه، نمونه برداری آماری را از امری مهجور در ریاضیات به یک متدولوژی رسمی مبدل نمود که برای طیف وسیعی از مسائل متنوع قابل استفاده و بکارگیری بوده است. شرکت متروپلیس این روش و ایده جدید را شبیه سازی مونت کالو نام نهاد. در سال ۱۹۴۹ میلادی یولام و متروپلیس اولین مقاله خود را در زمینه روش شبیه سازی مونت کارلو در مجله انجمن آماری آمریکا به چاپ رساندند.
در حوزه علوم مالی، شبیه سازی مونت کارلو از سال ۱۹۷۰ برای قیمت گذاری اوراق مشتقه و برآورد نسبت های پوشش یونانی مورد استفاده قرار گرفته است. ( معارفیان، ۱۳۸۹ ،ص۶۴-۶۵)
۲-۵-۲٫ اعدادتصادفی
تابعی مانند X از ω با مقادیر عددی و با حوزه تعریف Ω را متغیر تصادفی می نامند که می توان این تعریف را به صورت ذیل نمایش داد:
صفت تصادفی صرفا برای یادآوری این نکته بوده است که با یک فضای نمونه ای سروکار خواهیم داشت و سعی می نماییم چیزهای معینی را توصیف نماییم که معمولا پیشامدهای تصادفی یا پدیده های شانسی نامیده می شوند. عنصر تصادفی موجود در نقطه نمونه ای ω بوده که به تصادف برگزیده می شود، نظیر موردی که در ریختن یک تاس یا انتخاب فردی از یک جامعه پیش می آید. بعد از اینکه ω انتخاب شد، بر طبق آن مشخص می شود و دیگر درباره آن چیزی مبهم، نامعین یا شانسی باقی نمی ماند. در این رابطه اصطلاح متغیر را نیز بایستی به مفهوم وسیع آن، به عنوان متغیر وابسته یعنی تابعی از ω تعبیر نمود. می توان گفت که نقطه نمونه ای ω در اینجا به عنوان متغیر مستقل نظیر نقشی که x در sin(x) برعهده دارد، با این تفاوت که معنی و مفهوم متغیر مستقل در نظریه احتمال متفاوت بوده است.