تدافعی: خصوصیت بنگاههایی که این استراتژی را دارند، بازار محدود و با ثبات برای کالا و خدمات است. بنابراین ازنظر استراتژی نیروی انسانی وقتی استراتژی تدافعی داریم از نظر نیروی انسانی باید بر کارایی تاکید شود جهت حفظ سهم بازار و این امر مغایر رشد سازمانی است. در استراتژی تهاجمی بنگاه ما ازطریق کالا وخدمات در پی خلق فرصتهای جدید است. استراتژی منابع انسانی آن صرف نوآوری، دستیابی به شایستگیها و همافزایی شده و به درون سازمان توجه کمتری میشود.
شرکتی که دارای استراتژی تحلیلگر است هم زمان در بازار با ثبات و پویا فعالیت میکند و اغلب در بازارها پیشرو است. این مجموعه نسبت به شرکتهای داراری استراتژی تدافعی تغییرات را سریعتر میپذیرد.
هر یک از استراتژیهای فوق و سایر استراتژیها ، برنامهریزی نیروی انسانی متفاوتی را میطلبد (مشبکی، ۱۳۸۵).
[تفاوت برنامهریزی راهبردی نیروی انسانی درسازمانها وبنگاههای مختلف مبتنی بر تفاوت استراتژی کلی آن سازمانها است.]
الگوهای استراتژیک یا از دل تئوریها برآمدهاند یا از دل تجربه و آزمون.
تحلیلگران نیروی انسانی دو چهارچوب عمده را تا به حال ارائه کردهاند:
۱- الگوی مبتنی بر تئوری
۲- الگوی مبتنی بر دادهها (تجارب و آزمون)
الگوهای مبتنی بر تئوری: Theory – driven Model
این الگوها بیشتر به این معتقدند که داد و ستدها و ارتباط بین کارفرما و نیروی انسانی از بعد نظارت، اعمال کنترل و یا معامله و تقسیم منابع بررسی میشوند (دیدگاه عقلایی).
تصمیماتی که ما میگیریم یا عقلایی یا ارزشی و یا احساسی است.
الگوهای مبتنی بر منابع : Theory – Resource – Based Model
این الگوها در ارتباط بین کارفرما و کارگر میگوید که مجموعهْ رفتارها و نگرشها و روابط کارکنان میتواند در اجرای استراتژی سازمان صاحب نقش باشد (دیدگاه کاپِلی) .
بهعبارت دیگر رفتار، نگرش و رابطه نیروی انسانی مزیت رقابتی محسوب میشود. اگرچه این امر مزیتی با هزینه بالاست. اگر نیروی انسانی در این نگرش دارایی فرض شود، حقوق و مزایا براصل مساوات و برابری و نه نرخ رایج در بازار تعیین میشود که به این شیوه از استخدام و تأمین نیرو، استفاده از بازارکار داخلی[۷] میگویند.
اگر کارفرما در این حالت کارمند را هزینه متغیر بنامد میکوشد تا با اصل مهارت، حقوق و پاداش را با بازارکار جامعه هماهنگ کند و به تعبیری سیاست نیروی انسانی بر مبنای استخدام و یا اخراج مبتنی بر شرایط بازارکار تنظیم می کند که آن را تأمین نیروی انسانی از بازار کار خارجی[۸] مینامند (بامبرگر و مشولم، ۱۳۸۹).
استراتژیهای نیروی انسانی
۱- استراتژی مبتنی بر مهارت: (Craft Strategy)
اساس این استراتژی بر این است که افراد و کارکنان به شغل و مهارت خود وفادارند و به آن میبالند نه وفاداری به کارفرما. در اینجا ارزش تواناییها و مهارتهاست. لذا در این استراتژی بازار خارجی و عرضه و تقاضای بازار خارجی در نیروی انسانی تاثیرگذار است. در این حالت هیچ نوع امنیت شغلی وجود ندارد. کسی که این استراتژی را انتخاب میکند میکوشد که ازطریق کم کردن هزینههای نیروی انسانی (کار) و با انعطاف بیشتر در تامین نیروی انسانی از مزیت رقابتی استفاده کند.
۲- استراتژی ثانویه یا استراتژی مبتنی بر بازار دست دوم: (Second Market Strategy)
این استراتژی نیز تابع بازار خارجی است ولی فرض میشود که سازمان نیاز زیادی به مهارت ندارد. در اینجا حقوق و مزایا پایین است، تضمین شغلی نیست و توسعه مسیر شغلی در سازمان مقدور نیست و مرتب کارکنان جابجا میشوند و از بازارکار استخدام صورت میگیرد.
۳- استراتژی صنعتی: (Industrial Strategy)
این استراتژی در سازمانهایی بکار گرفته میشود که اتحادیههای کارگری در آنجا از قوت بالایی برخوردارند که در این سازمانها مشاغل دقیق و مسئولیتها معین است و جابجایی داخل سازمان اندک است و ارشدیت در سازمان حاکم است.
درچنین حالتی شیوه کار چنین است: تامین نیرو از بازارکار داخلی، دستمزدها بر اساس سابقه کار داده میشود.
۴- استراتژی مبتنی بر حقوق: (Salaried Strategy)
این استراتژی را شرکتهایی بکار میگیرند که منابع انسانی را یک مزیت رقابتی پایدار میدانند. آنها تعهد قوی برای تضمین شغل میدهند (تضمین شغلی بالا) در تعیین مشاغل و جابجاییها بسیار منعطف هستند. نیروی انسانی در داخل سازمان و ارزش سالاری بهشدت حاکم است و تفاوت حقوق پرستیژ میباشد. در این حالت افراد (کارکنان) با کارفرما به داد و ستد جدی میرسند و به بازارکار توجهی ندارند و کارفرما هم وفاداری را از آنها انتظار دارد. این شیوه بیشتر به اقتصاد حجرهای نزدیک است تا صنعتی.
تمامی این استراتژیها حول چند موضوع مشترک میگشتند که به این چند موضوع مشترک، مقررات حاکم بر روابط کار گویند.این مقررات حاکم بر روابط کار دارای چند بعد است:
۱- مقررات طبقهبندی شغل و تعریف مشاغل (محدود یا گسترده تعریف میشود) بهعنوان مثال در استراتژی آخری مقررات کاملاً محدود است و در استراتژی صنعتی بالعکس.
۲- مقررات توسعه مسیر شغلی. در استراتژی آخری توسعه مسیر شغلی بسیار وجود دارد.
۳- مقررات ایمنی شغل (تضمین مستمر کار فرد و امنیت او)
۴- مقررات مربوط به دستمزد (پرداخت تابع شغل (در مبتنی بر حقوق) است یا عملکرد و شایستگی) (وردی نژاد،۱۳۸۹).
آسترمن میگوید که سازمانها بر اساس سه هدف بلندمدت استراتژیک مقررات اشتغال و نیروی انسانی را تعیین میکنند و این سه هدف عبارت است از:
۱- کاهش هزینهها
۲- توان پیشبینی
۳- انعطافپذیری
این سه اصل با همدیگر و همچنین با دادوستد (بین کارفرما و کارکنان) در ارتباط هستند و در این مسیر مقاصد (هدفها) :مربوط به آینده سازمان:، راه ها (مقررات و فرآیندها):مربوط به وضع حال:، و منطق حرکتی سازمان (چگونه مقاصد و استراتژی کل هماهنگ شود) در تعامل قرار می گیرند.
تعدادی از پژوهشگران معتقدند که استراتژیهای منابع انسانی بر پایه سه پارامتر استوار است:
۱- هدف
۲- وسیله
۳- منطق
این افراد به فرایند کنترل کارفرما بر کارگر توجه دارند و نه ماهیت رابطه کاری . آنان محتوای رقابت را کنترل بر کارکنان میدانند.
واضعان این تفکر شولر و جکسون هستند. اینها معتقد بودند که نگرشها و رفتارهای کارکنان بسیار مهم است و میگفتند که کار استراتژی نیروی انسانی این است که نگرش و رفتار کارکنان را به شیوهای مناسب با استراتژی نیروی انسانی هماهنگ کند.
بهعنوان مثال میگفتند که در استراتژی تمایز، استراتژی نیروی انسانی ازنظر رفتاری ، بردن نیروها بهسمت ابتکار و نوآوری و ازنظر نگرش بهسمت نگرشهای بلندمدت خواهد بود و همچنین باید به کارکنان آموزش داد که در برابر ریسک و ابهام شکیبا باشند.
در این شیوه از کنترل، کنترل مستقیم (کنترل قوی) بر بازده یا محصول برای حفظ تمایز است و کنترل غیرمستقیم (کنترل نرم) بر فرآیندها برای افزایش کارایی و کاهش هزینه است.
بنابراین در استراتژی تمایز تفکر مبتنی بر کنترل عملاً طیفی از کنترل را میپذیرد که در اصل کنترل محکم و مستقیم بر خروجیها و بازده و کنترل آرام و غیرمستقیم بر فرآیندها است که ترکیبی از استراتژی تمایز و حداقل هزینه است.
پس اگر استراتژی نیروی انسانی از دیدگاه کنترل تمایز باشد، کنترل کارکنان اینگونه خواهد بود: دارای دو طیف کنترلی است شامل کنترل سخت و جدی بر خروجیها و بازده و کنترل آرام و نرم و غیرمستقیم بر فرآیندها.
استراتژی مبتنی بر دادهها: Data- Driven Models
این شیوه بیشتر متکی بر تجربه و دادهها و خروجیهای آماری است.این مجموعه را اولین بار آرتور در یک سری شرکتهای فولاد سازی انجام داد و به دو استراتژی رسید:
۱- استراتژی کاهش هزینهها (همه چیز در راستای کاهش هزینهها است)
۲- استراتژی مبتنی بر تعهد کارکنان(کنترل بر امر بروز تردیدها) (مجموعهای از کارکنان مورد اعتماد که از اختیارات خود استفاده میکردند)
در استراتژی مبتنی بر تعهد کارکنان چند چیز مطرح بود:
۱) مشارکت کردن در فرایند تصمیمها
۲) آموزشهای مداوم برای حل مسائل
۳) تأکید بر توسعه شغلی افراد و جامعهپذیری آنها
نمودار (4-49) ماتریس اهمیت-عملکرد شاخص های بازاریابی رابطهمند را نشان میدهد. در این نمودار محور افقی بیانگر عملکرد و محور عمودی بیانگر اهمیت شاخص های مربوط به هر متغیر است.
عملکرد
اهمیت
نمودار (4-49)-ماتریس اهمیت-عملکرد شاخص های بازاریابی رابطهمند
بر اساس جدول (4-14) و نمودار (4-49)، شاخص های بازاریابی رابطهمند را میتوان به دو گروه زیر دستهبندی کرد:
گروه اول: شاخص هایی که در ناحیه بحرانی قرار گرفتهاند، شامل:
-
- توجه شخصی به مشتری کردن و بکار بردن نام مشتری توسط کارکنان (Emp2)؛
-
- افزایش تعداد پرسنل و ساعات کاری شعب بانک (Co3)؛
-
- اطلاعرسانی و آموزش همگانی مشتریان در مورد آخرین خدمات بانکی و الکترونیکی در رسانههای گروهی (Com1)؛
-
- درک صحیح بانک از موقعیت کسبوکار و شرایط مالی مشتری (Rec2)؛
-
- بطور مداوم با مشتری در تماس بودن و همکاری نزدیک انجام دادن (Rec3)؛
-
- قدردانی و اهدای هدایا به مشتری در مناسبتهای ویژه (Rec4)؛
-
- شرکت کردن بانک در توسعه جامعه (کمک به مراکز پژوهشی و دانشگاهی، مساعدت به انجمنهای خیریه عام المنفعه و کمک به افراد کمدرآمد برای کسبوکارهای کوچک) (Sha1)؛
گروه دوم: شاخص هایی که در ناحیه تداوم وضعیت عالی قرار گرفتهاند، شامل:
-
- حفظ اسرار مالی و تجاری مشتریان و ایجاد اعتماد در مشتریان از طریق رفتارهای مطلوب کارکنان (TRu1)؛
-
- عدم اشتباه کارکنان در نقل و انتقال وجوه بانکی و بدون نقص بودن صورتحسابها (Tru2)؛
-
- افزایش امنیت استفاده از عوامل فناورانه و الکترونیکی و اطمینانبخشی به مشتریان (Tru3)؛
-
- خوشبرخورد بودن، صبور و متبسم بودن کارکنان و داشتن رفتاری مودبانه و دوستانه با مشتریان (Emp1)؛
-
- توجه کردن به احساسات مشتری در هیجانها و استرسها و انتقاد نکردن از مشتری در جمع (Emp3)؛
-
- عمل کردن بانک به تعهداتش در موعد مقرر و وعده داده شده (Co1)؛
-
- انجام امور بانکی با کیفیت و سرعت بالا توسط کارکنان (Co2)؛
-
- سهولت در دریافتها و پرداختها و ارائه خدمات متناسب با نیاز مشتری (Co4)؛
-
- رعایت ترتیب اولویت و جلوگیری از تعارض با بهره گرفتن از دستگاههای نوبت دهی (Con1)؛
-
- مشخصبودن روند شکایت کردن مشتریان و رسیدگی به شکایات و اعتراضات (Con2)؛
-
- رعایت عدل و انصاف و عدم تبعیض میان مشتریان از جانب کارکنان (Con4)؛
-
- کمک و راهنمایی در مورد نحوه پر کردن فرمها و ارائه اطلاعات مورد نیاز مشتری بصورت شفاف (Com2)؛
-
- اطلاعات دقیق کارکنان در مورد عملیات بانکی، شرایط بازار و مشتری (Com3)؛
-
- با دقت به صحبتهای مشتری گوشدادن و با وضوح پاسخ دادن (Com4)؛
-
- اختصاص یک فرد آگاه در شعب برای ارائه راهنماییها و مشاورههای مفید در زمینه امور بانکی (Rec3)؛
-
- دارا بودن کارکنان به دانش شغلی و مهارت حرفهای و تسلط بر کار خود و کار مشابه سایر بانکها (Comp1)؛
-
- بکارگیری امکانات فیزیکی مناسب در شعبه (صندلیهای راحت، آبسردکن، سیستم گرمایشی و سرمایشی مناسب و فضای مطبوع و خوشبو) (Comp2)؛
-
- وجود شعبات بانک در مناطق مناسب (Comp3)؛
-
- استفاده از تکنولوژیهای برتر در انجام فرایندهای خدماتی و در دسترس بودن آنها (از جمله دستگاههای خودپرداز، پایانه فروش، بانکداری اینترنتی و بانکداری تلفنی) (Comp4)؛
-
- آراستگی و تمیز بودن بانک، داشتن لباس فرم مرتب و آراسته بودن ظاهر کارکنان بانک (Comp5)؛
-
- افزایش خدمات الکترونیکی در جهت کاهش مصرف کاغذ و حفظ مسائل زیستمحیطی (Sha2)؛
-
- رعایت مقررات دولتی و اسلامی و همکاری نزدیک با دولت برای تنظیم رفتار بانکی (Sha3)؛
جدول (4-15) ضرایب اهمیت و عملکرد متغیرهای اصلی بازاریابی رابطهمند را نشان میدهد.
جدول (4-15)-ضرایب اهمیت و عملکرد متغیرهای اصلی بازاریابی رابطهمند
موقعیت | رتبه عملکرد |
نتایج تحقیقات به طور عمومی رابطهی معکوسی را بین مشکلات جوانان و مسائلی که رفتار جوانان را با خطر مواجه میکنند، (مثل مصرف مواد مخدر و رفتارهای منحرف) با رفتارهائی که سلامت رفتاری جوانان را افزایش میدهند (مثل فعالیت جسمانی، رژیم غذائی، خواب و تمرینات سالم) را نشان میدهند. علاوه بر دیدگاه سلامت، محققین روابط اجتماعی دیگری را بین رفتارهای اجتماعی و ضداجتماعی جوانان نشان دادند. مدارکی وجود دارد که نشان میدهند شاید شرکت در فعالیتهای اجتماعی بر مصرف مواد مخدر و سایر رفتارهای بد در دوران جوانی تاثیر بگذارد چرا که بسیاری از این فعالیتها تحت نظارت و سازمانیافته هستند (میشل و همکاران[۹۰]، ۲۰۰۱). هم چنین میشل در مورد این که فعالیتهائی که مورد نظارت قرار میگیرند و سازمانیافته هستند به طور گستردهای باعث افزایش راههائی برای گذراندن اوقات فراغت میتوانند باشند.
پیترسون[۹۱] و همکارانش در سال ۱۹۹۲، نیز بر این که سرپرستی و نظارت فعالیت باعث کاهش رفتارهای ضداجتماعی آنها میشود تاکید داشتند.
علاوه بر این چندین محقق دیگر نیز بر این که فعالیتهائی هم چون ورزشهای سازمانیافته و یا شرکت در فعالیت جسمانی ممکن است باعث کاهش مصرف مواد مخدر و سایر رفتارهای بزهکارانه شوند تاکید دارند. چون فعالیتهای فوق زمان کمی را برای کارهای دیگر در اختیار جوانان باقی میگذارند (پت و همکاران[۹۲]، ۱۹۶۰و سگراو[۹۳]، ۱۹۸۳).
بسیاری از کارهائی که باعث پیوند فعالیتهای اجتماعی با رفتارهای ضداجتماعی میشود بر رابطهی ویژهی بین مصرف مواد مخدر و فعالیت جسمانی، تمرین و شرکت در ورزشهای سازمانیافته متمرکز میباشد (پت و همکاران، ۱۹۹۶ و ویل جالمسون و تورلیندسون[۹۴]، ۱۹۹۲).چندین پژوهش نشان دادند که رابطهی متناقضی بین شرکت در فعالیت جسمانی و مصرف مواد وجود دارد، برای مثال فعالیت جسمانی کم با مصرف زیاد سیگار و مارجوانا رابطه دارد و فعالیت جسمانی شدید با مصرف کم الکل در ارتباط است (پت و همکاران، ۱۹۹۶).
برخی محققین رابطهی منفی بین شرکت در فعالیت ورزشی و رفتارهای ضداجتماعی گزارش کردند (لوتز[۹۵]، ۱۹۸۱و وام.سی.ماهون[۹۶]، ۱۹۹۰). اما مدارکی که بخواهند این فرضیه را حمایت نمایند چندان قابل اعتماد نیست (بگ و همکاران[۹۷]، ۱۹۹۶ و موتری و پارفیت[۹۸]، ۱۹۸۸). تضادی که در نتایج پیش میآید ممکن است به خاطر اندازهگیریهای گوناگون و متعددی باشد که توسط محققین در تعیین فعالیت جسمانی (فعالیت بدنی، تمرین، ورزش سازمان یافته)، انواع فعالیت ورزشی و رفتارهای ضداجتماعی مورد آزمایش و طرح تحقیق و یا استراتژی تجزیه و تحلیل نتایج صورت پذیرد.
غیراز فعالیت جسمانی، فعالیتهای اجتماعی دیگری وجود دارندکه شاید افراد در آنها شرکت نمایند برای مثال میتوان به فعالیتهای مذهبی، فعالیتهای فوقبرنامه تحصیلی مثل کلاسهای فوقبرنامه مدارس یا برنامههای تمرین موسیقی اشاره کرد (بوردن و همکاران[۹۹]، ۲۰۰۱).
۲.۱۴ نگاهی بر رابطهی بین فعالیتهای بعد از مدرسه و رفتارهای ضداجتماعی
با توجه به زمینهی جرم شناسی، نظریهی فعالیتهای روزمره، تفسیری را برای رابطهی بین فعالیتهای اوقات فراغت و رفتارهای ضداجتماعی ارائه گردیده است و بحث بر سر این موضوع است زمانی را که جوانان با همنوعان خود صرف فعالیتهای اجتماعی با ساختار پائین مینمایند رابطهی مستقیمی با رفتارهای ضداجتماعی دارد برای این که آنان در این موقعیت، فرصتهای کافی برای رفتارهای ضداجتماعی و خلاف عرف جامعه را دارند که شاید توسط همنوعان خود مورد تشویق و تایید قرار بگیرند. از سوی دیگر، یک موقعیت اجتماعی میتواند تاثیر فوری بر رفتار گذاشته و فرصت و انگیزش کافی را برای رفتارهای ضداجتماعی ایجاد کند (اوسگاد و همکاران، ۱۹۹۶).
همچنین به وسیلهی یافتههای تجربی و تجزیه و تحلیل نمونههای قومی مختلف از ۱۹ تا ۲۶ ساله، این دیدگاه را حمایت کردند. این تجزیه و تحلیلها نشان دادند که شرکت در فعالیتهای غیرسازمانیافته با رفتارهای ضد اجتماعی مثل رفتارهای جنایی، مصرف دارو و الکل و رانندگی خطرناک ارتباط مستقیمی دارند (هایرسچی[۱۰۰]، ۱۹۶۹). مطابق دیدگاه نظریهی فعالیتهای روزمره، تاثیرات مضر شرکت در فعالیتهائی مثل ورزش و یا برنامههای بعد از مدرسه در مراکز تفریحی با عامل گرایش به این گونه رفتارهای ضد اجتماعی شناخته میشود. هایرسچی (۱۹۶۹) نشان داد که درک فعالیتها به عنوان ویژگی جامعه و کنترل آنها توسط جامعه باعث ایجاد محدودیت در انجام رفتارهای ضداجتماعی میشود.
هاودن[۱۰۱] (۱۹۹۹) بر حفظ تاثیر فعالیتهای هدفدار تاکید دارد. در مقابل برخی محققین بر تاثیرات فوری انواع فعالیت بر فرصتها، پاداشها، و کنترل اجتماعی که در درون الگوهای گفته شده تاکید کردهاند و برخی دیگر به پتانسیل مثبت موجود در فعالیتهای اوقات فراغت و برنامههای فوق برنامه مدارس اعتقاد دارند و فعالیتها را شامل تاثیرات اجتماعی مثبت، قابلیت و شناسائی اطلاعات، وابستگی به گروه همنوعان و تشکیل گروه میدانند و فعالیت را دارای تاثیرات خوب اخلاقی و نتایج مثبت و ماوراء زمان و مکان تلقی میکنند. این محققین طبق اسناد و مدارکی که از مطالعات خود به دست آوردهاند نشان دادند که شرکت دانش آموزان در فعالیتهای هدفدار و برنامههای فوق برنامهی مدارس در طول دوران تحصیلی دبیرستان باعث افزایش رفتارهای مثبت و کاهش رفتارهای منفی میشود. (ماهونی وهمکاران، ۲۰۰۳ و ایکل و همکاران، ۱۹۹۹ ولارسون[۱۰۲]، ۱۹۹۴ و ماهونی، ۲۰۰۰و میشل و همکاران، ۲۰۰۱).
این تصور که فعالیتهای هدفدار و برنامههای اجتماعی بعد از مدرسه باعث تقویت زمینههای مهمی از روابط اجتماعی در نوجوانان و جوانان میشود ذهن افراد را به سوی فهم و درک تاثیر برنامههای فوق برنامهی مدارس که از رفتارهای ضداجتماعی جلوگیری میکنند هدایت میکند گاتفردسون[۱۰۳]و همکاران (۲۰۰۴) بر اساس ارزیابی فعالیتهای فوق برنامهی مدارس نشان دادند برنامههائی که بر مهارتهای اجتماعی و توسعهی شخصیتی افراد تاکید دارند با برنامههائی که در واقع هدف آن تلاش برای ممانعت کودکان از رفتن به سمت کارهای خلاف است مغایرت دارند. بنابراین، برنامههای موثر که باعث توسعهی اجتماعی میشوند، موجب کاهش فرصتها و موقعیتهائی برای رفتارهای ضداجتماعی میشوند.
۲.۱۵ تفسیر مدل توسعهی اجتماعی در رابطه با ارتباط بین فعالیت و رفتارهای ضد اجتماعی
مدل توسعهی اجتماعی بر اساس تاثیرات منفی فعالیتهای انجام گرفته، طبق نظریهی فعالیتهای روزمره فرض میشود. زمانی که فعالیتهائی توسط افراد انجام میگیرد، که به خاطر آن فعالیت پاداش و جزائی دریافت میکند و یا بر اساس موقعیت و امکانات موجود مجازات کردن افراد بعید به نظر میرسد.
اگرچه ترسیم و طراحی یادگیری رفتارهای اجتماعی و جنبههای فکری جوامع مختلف متفاوت هستند اما مدل توسعهی اجتماعی و فعالیتهائی که شامل آن هستند با هر دو جنبهی منفی و مثبت رفتارهای اجتماعی و ضد اجتماعی به عنوان قسمتی از پروسهی اجتماعی در نظر گرفته میشود که وابسته به ارزشهای مربوط به واحدهای اجتماعی (فردی، اجتماعی، حقوقی) میباشند، که این فعالیتها میتوانند به عنوان تقویت کنندهی مثبت برای وابستگی و سرسپردگی به واحدهای اجتماعی و درونی کردن ارزشهای اجتماعی مورد استفاده قرار گیرند (بورگس و آکرس[۱۰۴]، ۱۹۶۶؛ کرون و همکاران[۱۰۵]، ۱۹۸۷؛ مت سودا[۱۰۶]، ۱۹۸۲، ۱۹۸۸).
هایرسچی (۱۹۶۹)، درونی کردن ارزشها را به عنوان اعمال زور و یا کوشش برای کنترل بیشتر رفتارهای فردی و اجتماعی میداند. فعالیتهای فوق برنامهی مدارس در شرایطی میتوانند جزء این مجموعه قرار گیرند که باعث تقویت مثبت، هدایت افراد به سوی همنوعان، بزرگسالان و شرکت در موسسات و درونی کردن ارزشهای اجتماعی و ضد اجتماعی باشند.کسانی که رفتارها و ارزشهای اجتماعی در آنها درونی میشود، هنگام انجام فعالیتها انتظار میرود که این فعالیتها مانع رفتارهای ضداجتماعی شوند و کسانی که ارزشهای ضداجتماعی در آنها درونی میشود، انتظار میرود که این فعالیتها باعث افزایش رفتارهای ضداجتماعی در آنان شود.
روابط اجتماعی بیقانون با همنوعان، گونهای از این فعالیتها میباشد که به سوی سطح بالائی از رفتارهای ضداجتماعی هدایت میشود برای این که این روابط فرصتهای زیادی را برای کارهای خلاف ایجاد میکند. هم چنین مدل توسعهی اجتماعی بر این فرض استوار میباشد که فعالیتهای بعد از مدرسه میتوانند نقش حفاظتی و نگهدارنده داشته باشند اگر هدفدار و جهتدار، با ساختار و قانونمند و ناظر بزرگسال بر آنها نظارت نماید.
۲.۱۶آنالیز کوتاهی در استفاده از دارو در ورزش
دانووان و همکارانش در سال (۲۰۰۲) برای تعیین چندین مدل از تغییر رفتار و گرایش در رابطه با مصرف دارو در ورزش به ویژه بهبود عملکرد ورزشی (PEDs)[107] در نتیجهی مصرف دارو اقدام به تحقیقی کردند.آنها چارچوب نظریهی خود را بر اساس سه مدل علمی رفتاری برجسته که متعاقبا با مدلی که خودشان با بهره گرفتن از تحقیقات میدانی انجام دادند مقایسه مینمودند و نتیجهی آن مدلی با شش اصل که در رابطه با گرایشات و اهداف ورزشکاران از مصرف دارو میباشد ارائه گردید، اولی: بازتاب مصرف دارو یا ارزش برنده شدن، دوم: انگیزهی ارزیابی یا نشان دادن فوائد مصرف دارو، سوم: عقاید گروه، مشخص کردن اهمیت موافقت همتیمیها، چهارم: خلق و خوی شخصی، تشریح دیدگاههای خوب و یا بد ورزشکارنسبت به مصرف دارو، پنجم: درک قانونی بودن دارو، و در آخر: عاملهای فردی، متغیرهای شخصی در ارتباط با اعتمادبهنفس و خوشبینی.
مدلی که دانووان و همکاران (۲۰۰۲) ارائه دادند با چارچوب نظریهای که توسط آجزن[۱۰۸] و فیشبن[۱۰۹] در سالهای۱۹۹۱و۱۹۸۰ ارائه شده بود همخوانی داشت که هدف آجزن نشان دادن راه حل موثر بر رفتار با تمرکز بر سه متغیر بوده است، که اولی باورهای رفتاری یا باورهائی که با نتایج دلخواه از رفتارهای انتخاب شده به دست میآید، دوم باورها یا عقاید اصولی، یا باورهائی که دلگرم کننده و برآورد کنندهی توقعات دیگران باشند، سوم باورهای قابل کنترل، عاملهایی که بر رفتار موثر هستند (آجزن، ۱۹۹۱).
بنابراین باورهای رفتاری، گرایشهای مطلوب و نامطلوب را در رابطه با عمل ایجاد میکنند، باورهای اصولی با توجه به فشارهای اجتماعی و وظیفهی اخلاقی تعادل را در رفتار ایجاد میکنند، و باورهای کنترل شده بر میزان خود مختاری افراد در رابطه با رفتارشان موثر است.
یک پروژهی پژوهشی که به طور مشترک بین نمایندگی داروهای ورزشی استرالیا و ماگفورد[۱۱۰] و همکارانش در سال ۱۹۹۹ انجام گرفت. آنها انگیزهی نخبگان ورزشی را در مصرف دارو برای بالا بردن عملکرد ورزشی اعلام کردند. و دانووان در مدل تحقیقی خود از این پروژهی تحقیقی استفاده نمود و این گونه نتیجهگیری کرد که تجارت، ورزشکاران را به ویژه نخبگان ورزشی را برای بالا بردن عملکرد ورزشی به مصرف دارو ترغیب و تحریک میکنند تا بدین وسیله به اهداف تجاری خود دست یابند (دانووان، ۲۰۰۲).
اگرچه یافتههای مربوط به انگیزش در دامنهی کمی از رفتارها و خصایص ورزشکاران محدود بودند، اما گزارش نشان داد که ورزشکاران به طور عمومی به خود مسلطند، انگیزش درونی دارند، هدف حرفهای دارند و به طورمساوی تحت تاثیر پاداشهای مادی و معنوی قرار میگیرند. علاوه بر این ورزشکاران دوست دارند که به خواستههای مهم خود دست یابند و این صرفا سلامت جسمانی را شامل نمیشود و خواستههای آنها میتواند تغییر کند و این موضوع غیر معمول بودن ورزش حرفهای و نخبگان را نشان میدهد.
رابطهی بین این ویژگیها و انگیزش برای استفاده از دارو برای بهبود عملکرد ورزشی (PEDs) مبهم باقی مانده است. مگفورد و همکارانش با وجود این که نتیجهگیری کردند که اگرچه بسیاری از ورزشکاران استفاده از دارو را تقلب میدانند، اما بیشتر آنان به خاطر فشاری که برای برنده شدن و حس رقابت دارند از دارو استفاده میکنند.
۲.۱۷ انواع ورزش
یکی از انواع تقسیم بندیهای ورزش به دو دسته انفرادی و گروهی میباشد، ورزشهای انفرادی به ورزشهایی اطلاق میشود که تنها توسط یک ورزشکار انجام میشود مانند ورزش انفرادی بدمینتون، انواع پرشها و پرتابها و ورزشهای گروهی شامل ورزشهایی است که تعداد ورزشکاران دو نفر یا بیشتر از دو نفر میباشد. مانند فوتبال، والیبال ساحلی و بسکتبال. در مورد اثرات افتراقی ورزشهای انفرادی و گروهی بر رفتار ورزشکاران، بحثهای زیادی شده است که عمدتا جنبه روانی داشته و از پشتوانه علمی چندانی برخوردار نیستند. مثلا باور عمومی بر این است که ورزشکاران رشتههای انفرادی گوشهگیر، خجالتی و درونگرا هستند، در حالیکه ورزشکاران رشتههای گروهی، اجتماعی و اهل معاشرت هستند اما زیربنای نظری ادعای فوق روشن نیست. واعظ موسوی (۱۳۸۰) در تحقیق خود به منظور مطالعه کیفیت زندگی ورزشکاران رشتههای انفرادی و دستهجمعی مشخص کرد که کیفیت زندگی زنان رشتههای انفرادی از رشتههای گروهی بیشتر است. این برتری در مورد مردها معکوس بود. نتایج تحقیقات وی نشان داد کیفیت زندگی مردهای ورزشکار رشتههای گروهی بهتر از مردهای ورزشکار رشتههای انفرادی است و این برتری به این دلیل است که مردان ورزشکار رشتههای گروهی سه نوع ارتباط را بهتر از گروه دیگر برقرار کردهاند: ارتباط با همکاران، ارتباط با اقوام و ارتباط با همسر. از این رو، این باور عمومی که ادعا میکند که ورزشکاران رشتههای دسته جمعی اجتماعیتر و معاشرتیتر هستند، حداقل در مورد مردها تاکید میشود. همچنین مشخص شد که زنان ورزشکار رشتههای انفرادی کیفیت زندگی بهتری نسبت به زنان ورزشکار رشتههای گروهی دارند. این یافته نیز یکی از یافتههای با ارزش تحقیق وی بود که باور عمومی برتر بودن ورزشکاران رشتههای گروهی را از نظر مهارتهای زندگی به چالش وا داشت. برتری زندگی زنان ورزشکار رشتههای انفرادی بر زنان ورزشکار رشتههای گروهی به این دلیل است که آنها رابطه بهتری با فرزندان خود دارند، بهزیستی مادی بهتری دارند و در تعطیلات خود رفتار مناسبتری دارند. یافتههای وی نشان داد که مردان با ورزشهای گروهی و زنان با ورزشهای انفرادی سازگارترند.
تقسیمبندی دیگری که در رابطه با نوع ورزش وجود دارد ورزش تماسی و غیرتماسی است. ورزش تماسی ورزشی که در منابع contact یا collision sport نیز خوانده میشود از جمله ورزشهایی است که دو یا چند حریف لزوما در رویارویی، تماس نزدیک و درگیری با یکدیگرند؛ مانند ورزشهای رزمی مثل کاراته و یا ورزشهای تیمی مانند هندبال و فوتبال از این دسته ورزشها هستند (سروری). از سوی دیگر ورزشهایی مانند تنیس و والیبال که هیچ تماس یا برخوردی بین بازیکنان به وقوع نمیپیوندد، جزو ورزشهای غیر تماسی محسوب میشوند. بنابراین یک ورزش از این دو تقسیمبندی خارج نیست. به عنوان مثال ورزش کبدی علاوه بر اینکه ورزشی گروهی است، جزو ورزشهای تماسی نیز محسوب میشود.
بر اساس این تقسیمبندیها، توجه به رفتار ورزشکار با توجه به ماهیت ورزش وی امکانپذیر میباشد. کاشانی (۱۳۸۹) در تحقیق خود به مقایسه سرسختی ذهنی که یکی از عوامل روانی مهم در تعیین موفقیت ورزشکاران محسوب میشود را در رشتههای انفرادی تماسی و غیرتماسی در سطوح مختلف مهارتی پرداخت. نتایج تحقیق وی نشان داد، نوع رشته ورزشی (تماسی و غیرتماسی)، اثر معنیداری بر میزان سرسختی ذهنی ورزشکاران ایجاد میکند. این تقسیمبندیهای انجام شده به پژوهشگر کمک می کند تا رفتار ورزشکار یا ورزشکاران را با توجه به نوع ورزش مورد نظر بررسی نماید. از آنجایی که ورزشکار یکی از ورزشهای تیمی فعالیت خود را در گروه و به همراه سایر افراد تیم انجام میدهد، لذا پیشبینی این موضوع که وی تمایل زیادی به گذراندن اوقات فراغت خود به صورت گروهی دارد، دور از انتظار نیست.
با طرح یک مثال به توضیح بیشتر این موضوع پرداخته میشود. ورزش گلف یک ورزش انفرادی و غیرتماسی میباشد. لذا یک بازیکن گلف هنگام مسابقه و یا تمرین مدت زمان زیادی را تنها سپری میکند. بنابراین احتمال دارد این فرد تمایل چندانی به فعالیتهایی که بصورت دسته جمعی انجام میشود، نداشته باشد. چراکه اوقات فراغت نیز همانند ورزش میتواند گروهی و یا انفرادی باشد.
یک تقسمبندی دیگر ورزش به صورت رقابتی و تمرینی میباشد. نتایج تحقیقات انجام شده توسط محققان متعدد نشان میدهد که افزایش فعالیت فیزیکی میتواند از طریق ورزشهای رقابتی در میان مردان و پسران جوان صورت گیرد زیرا تجربه ورزشهای رقابتی، تاثیر مثبتی بر شرکت آنها در فعالیت ورزشی در اوقات فراغت در آینده دارد و همانگونه که این مطالعات نشان میدهد، تاثیرات معکوس موقعیت اجتماعی پایین را بر انجام فعالیت ورزشی در اوقات فراغت در مردان کاهش میدهد. تحقیقات وویتاس[۱۱۱] (۲۰۰۸) عنوان کرد که پیشبینی شده شرکتکنندگان در ورزشهای رقابتی در آینده در فعالیتهای مدنی و اجتماعی شرکت میکنند.
برخی ورزشها محدود به زمان میباشند. مانند ورزش فوتبال که میبایست ظرف نود دقیقه به اتمام برسد. اما برخی دیگر محدود به زمان نمیباشند و اتمام آن ورزش و یا مسابقه منوط به کسب امتیاز مورد نظر میباشد. مثل ورزش والیبال که میبایست یکی از تیمها سه گیم از مسابقه را از آن خود کنند تا مسابقه به اتمام برسد. به نظر میرسد آن دسته از ورزشکاران که به علت ماهیت رشته ورزشی شان وابسته و محدود به زمان میباشند، برای انجام فعالیتهای فراغتی خود نیز از عامل زمان تاثیر میپذیرند.
میتوان برای ورزشها تقسیمبندیهای دیگری را نیز لحاظ نمود، اما در این تحقیق تنها تقسیمبندیهای مطرح شده، مورد استفاده قرار گرفته است و فعالیتهای فراغتی ورزشکاران با این انواع تقسیمبندی بررسی شده است. به نظر میرسد توجه به ماهیت ورزش میتواند به بررسی نوع فعالیتهای فراغتی مرتبط با ورزش و یا ورزشکار مورد نظر کمک نماید. در این رابطه میتوان به تحقیق اشکانی (۱۳۸۴) اشاره کرد. وی در تحقیق خود به این نتیجه رسید که، ۴/۱۵ % کشتیگیران ایرانی اوقات فراغت خود را در اماکن ورزشی میگذرانند. این به آن معناست که کشتیگیران موردنظر ترجیح داده اند که فعالیتهای فراغتی خود را نیز در راستای ورزش مربوط به خود سپری کنند.
یک موضوع قابل ذکر دیگر در این زمینه تفاوت انجام فعالیتهای فراغتی و نحوه انجام آن در بین زنها و مردهای جامعه میباشد. این تفاوتها به دلیل تفاوت شرایط و فرهنگهای کشور با سایر کشورها میباشد. لذا تفاوت در میزان اختیارات مردها و زنها در انجام فعالیتهای مختلف باعث ایجاد تفاوت در انجام فعالیتهای فراغتی نیز میشود. بنابراین میتوان با انجام پژوهش مجزا بطور جداگانه فعالیتهای فراغتی مردان و زنان را بررسی نمود. مسائل مربوط به جنسیت در مطالعات دیگر فراغت نیز وجود دارد، بویژه در فعالیتهای ورزشی. برخی از محققین چالشهای مربوط به ورزشهای مردانه نظیر هاکی روی یخ و چتربازی را برای زنان مورد بررسی قرار داده اند (۳) صدا و سیما در سال ۱۳۶۶ در تحقیقی با عنوان “سهم ورزش در گذران اوقات فراغت"، اعلام نمود که ۵۶ درصد از دخترها و ۷۴ درصد از پسرها در اوقات فراغت ورزش میکنند.
از سوی دیگر ورزشکار بودن فرد نیز میتواند تاثیر بسزایی بر روی فعالیت فراغتی وی داشته باشد. ورزشکار و غیر ورزشکار بودن افراد عاملی است که در بسیاری از زمینههای پژوهش تاثیرگذار است. چرا که خود ورزش میتواند نقش تاثیرگذاری در رفتارها و فعالیتهای فراغتی افراد داشته باشد. یک فرد غیرورزشکار در مقایسه با یک فرد ورزشکار، به سختی میتواند انجام ورزش را به عنوان یک فعالیت فراغتی درنظر بگیرد. بنابراین حوزههای انتخاب فعالیتهای فراغتی وی نیز بدون عامل ورزش، محدودتر خواهد شد. پژوهش تندنویس (۱۳۸۲) نشان داد که۶۰ درصد مردم فعالیت فراغتیشان ورزش بوده است و بین میزان اوقات فراغت و رضایتمندی از گذران و پرداختن به ورزش رابطه معنیداری وجود دارد.
انواع رشتههای ورزشی مختلف پرکننده اوقات فراغت مردم کشورهای مختلف هستند و به جرات میتوان اظهار داشت که ورزش بیش از هر فعالیت دیگری پرکننده اوقات فراغت مردم است و در بعضی از کشورها از چنان جایگاهی برخوردار است که میتواند در سرنوشت سیاسی و اجتماعی و اقتصادی کشورها از عوامل تعیینکننده باشد (تندنویس، ۱۳۸۲). جکسون[۱۱۲] (۱۹۹۴) لیست طویلی از فعالیتهای تفریحی و فراغتی (ورزشی و غیرورزشی) را در اختیار ۹۶۰۱ نفر قرار داد و از آنان پرسید که مایل به انجام کدام فعالیت فراغتی میباشند. نتایج نشان داد که اولین انتخاب غیرورزشی فعالیتهای فراغتی در رتبه هیجدهم اولیتهای فعالیتهای فراغتی افراد قرار داشت.
۲.۱۸ پیشینه تحقیق
فعالیتهای فوق برنامه
پاسکالا[۱۱۳] (۲۰۱۰): در تحقیقی که پیرامون اثرات برنامههای ورزشی بر رشد روانشناختی بر روی تعداد۲۴۰ نفر از جوانان ۲۰ تا ۳۰ ساله صورت داده است، ابزار اندازهگیری عبارت است از پرسشنامه MMPI-2RF و مدل آماری t دو گروه همبسته بوده که در نهایت، یافتههای تحقیق نشان داد که برنامههای منظم ورزشی، منجر به افزایش رشد روان شناختی میشود و میتواند باعث افزایش هیجانات مثبت، عزت نفس و کاهش نارسایی تفکر شود.
گاریتا و همکاران[۱۱۴] (۲۰۰۸) به بررسی فعالیتهای ورزشی گروهی خارج از برنامههای کلاسی بر روی بهداشت روانی و شادکامی دانش آموزان کشورهای سوئد و ایتالیا پرداختند. حجم نمونه ۳۴۵ نفر بوده و با بهره گرفتن از پرسشنامه MMPI-2 و شادکامی آکسفورد و مصاحبه و بهرهگیری از مدل آماری رگرسیون نتیجه گرفتند افراد در ورزشهای گروهی بخشی از مهارتهای اجتماعی را فرا گرفته و در زندگی به کار میبرند که این مسأله منجر به افزایش بهداشت روانی (به خصوص کاهش اضطراب و افسردگی) و شادکامی در آنها شده است.
فلمینگ[۱۱۵] و همکاران سال ۲۰۰۸ طی تحقیقی با عنوان"فعالیتهای بعد از مدرسه، سوء رفتار و تخلف در مدرسه از پایان دورهی ابتدائی تا اوایل دورهی متوسطه” را مورد مطالعه قرار دادند.این تحقیق که به صورت پیمایشی به مدت یک سال بر روی ۷۷۶ نفر از دانش آموزان کلاس ششم تا نهم انجام گرفت، که رابطهی بین فعالیتهای بعد از مدرسه و سوء رفتار و تخلف در مدرسه را مورد مطالعه قرار داده است در این مطالعه که از فرضیات مدل توسعهی اجتماعی استفاده شده که بر اساس این مدل کنترل رفتارهای ضداجتماعی در یک دورهی زمانی بر روی فعالیتهای افراد باعث اثرات مثبت بر رفتار را در دورههای زمانی بعدی خواهد داشت. با توجه به همبستگی بالائی که میان رفتارهای سازمانیافته و سوء رفتار در مدرسه وجود دارد ولی رفتارهای ابراز شده تاثیرات محافظتی فعالیتهای سازمانیافته را نشان ندادند. با این حال رفتارهای ضداجتماعی غیرقابل پیشبینی در دوران راهنمائی و متوسطه مشاهده شد. مطابق با نظریهی فعالیتهای روزمره، همبستگی بالائی میان فعالیتهای غیرسازمان یافته و رفتارهای ضداجتماعی با رفتار دانش آموزان در سال اول متوسطه مشاهده گردید.
موریس و همکاران (۲۰۰۳)طی تحقیقی نشان دادند که فعالیتهای تیمی بیشتر بر مهارتهای اجتماعی تاکید دارند در حالیکه فعالیتهای انفرادی بیشتر بر توسعهی فرصتهایی برای تحصیل و ورزش تاکید دارند. برنامههایی که برای جوانان فراهم و طراحی میشود بویژه برای جوانانی که گرایش به خودکشی، ترک خانه، بیکاری و… دارند بهتر است که بر توسعه عزتنفس و اعتمادبهنفس تاکید داشته باشد و برنامههایی که قصدشان افزایش جامعهگرایی و شناخت نیاز جوانان است بیشتر در رابطه با گروههای اجتماعی باشد.
اولین برنامه جهت انجام فعالیتهای فراغتی تخصصی از دیدگاه اسکات و شافر (۲۰۰۱)، تمرکز روی رفتارهایی از فرد میباشد که گرایش شخصیتی او در مقابل آن فعالیت فراغتی خاص نسبت به فعالیتهای دیگر مشخص میشود. از دیگر عواملی که میتواند روی رفتارهای یک فعالیت تخصصی تاثیر گذار باشد، تعداد مکانهای در دسترس برای انجام آن فعالیت و میزان تجهیزات و امکانات موجود میباشد چون هرچه میزان آگاهی و دانش و مهارت فرد در آن زمینه بیشتر باشد گرایش شخصی وی به فعالیت مربوطه بیشتر خواهد بود نتایج نشان داد میزان تمایل و وابستگی افراد به تجهیزات تخصصی یک فعالیت ارتباط مستقیم با گرایش آنان به ورزشهای انفرادی و گروهی دارد. از دیگر نتایج این تحقیق میتوان به این مطلب اشاره کرد که در میان رشتههای گروهی، ورزشکاران رشتههای فوتبال، بسکتبال و هندبال، رابطه معنی داری بین این نوع ورزش و انجام فعالیتهای تخصصی مشاهده نشد (اسکات و شافر ۲۰۰۱)
مکاینتیر و پیکرام (۱۹۹۲) که نشان میدهند ورزشکاران رشته های مبارزهای که جزء رشته های انفرادی محسوب میشوند، در اوقات فراغت خود نیز تا حد قابل ملاحظهای از انجام فعالیتهای پرتنش استقبال میکنند و عامل خطرپذیری را در فعالیتهای فراغتی خویش مورد استفاده قرار میدهند.
در تحقیق جانسون[۱۱۶] (۱۹۹۱)، که پیرامون اثرات برنامهریزیهای منظم ورزشی بر سلامت روانی دانشجویان انجام داده است، حجم نمونه ۱۹۵ نفر بوده که با بهره گرفتن از فرمول حجم نمونه کوکران به دست آمده است که قبل و بعد از برنامهریزیهای منظم ورزشی، سلامت عمومی دانشجویان مورد سنجش قرار گرفته و در نهایت با بهره گرفتن از مدل آماری تحلیل کوواریانس مشخص شد که برنامهریزیهای منظم ورزشی منجر به کاهش اضطراب و افسردگی و همچنین افزایش کارکرد جسمانی (در سطح ۱% = α) شده است. لازم به ذکر است، علاوه بر کارکرد جسمانی و فعالیتهای جسمانی گروهی در مکانهای اجتماعی، برنامهریزی ورزشی منجر به رشد اجتماعی نیز (در سطح ۵%= α) شده است.
سلامت روانی
سارا ترینور[۱۱۷] و همکاران (۲۰۱۰) طی تحقیقی که بر روی دانش آموزان ۱۰ ساله از ۱۹ مدرسه در آدلیادجنوب استرالیا انجام دادند، عنوان کردند افراد برونگرا تمایل بیشتری برای شرکت در فعالیتهای اجتماعی همچون شرکت در پارتیها و کلوپها دارند، در حالی که افراد درونگرا اعتمادبهنفس پایینتر و اضطراب بالاتری برای شرکت در این فعالیتها داشتند، از دیگر نتایج آنها سلامت روانی بیشتر در بین افراد برونگرایی بود که اوقات فراغتشان به صورت سازمانیافته سپری میشد.
کاشانی (۱۳۸۹) که در پژوهش خود نشان داد نوع رشته ورزشی (تماسی و غیر تماسی)، اثر معنیداری بر میزان سرسختی ذهنی ورزشکاران ایجاد میکند و این مساله باعث گرایش محسوس آنان به فعالیتهای فراغتی جدی میشود تا بتوانند به وسیله آن ذهن پر چالش خود را به آرامش برسانند.
وانگ و همکارانش[۱۱۸] (۲۰۰۴)، طی تحقیقی پیرامون"بررسی ارتباط بین فعالیتهای منظم ورزشی با سازگاری اجتماعی، سلامت روانی، شادمانی و رشد اجتماعی"، که بر روی ۲۴ نفر از کارمندان دولتی انجام گرفته و روش تحقیق توصیفی بوده و از نوع زمینهیابی میباشد، با بهره گرفتن از پرسشنامههای سازگاری اجتماعی هیون، سلامت روانیSCL_90، رشد اجتماعی وانیلند و شادمانی اکسفورد و بهرهگیری از مدل آماری تحلیل مسیر عنوان نمودند که برنامهریزیهای ورزشی و شرکت در فعالیتهای ورزشی منظم با سازگاری اجتماعی، سلامت روانی و اعتمادبهنفس (به عنوان یکی از خرده مقیاسهای شادمانی) ارتباط مستقیم دارد که این موضوع بیانگر اهمیت ورزش و فعالیت بدنی در سلامت روانی و سازگاری اجتماعی است.
رفتارهای ضد اجتماعی
استامس[۱۱۹] وهمکاران در سال ۲۰۰۹ طی یک مطالعهی مروری از ۵۴ مطالعهی تجربی دربارهی تاثیر ورزش بر رفتار ورزشکاران انجام دادند که به مطالعهی رابطهی بین عضویت ورزشی و رفتارهای بزهکارانهی جوانان شامل رفتارهای ضد اجتماعی و منع شده توسط قانون و همچنین رفتارهای خلاف بود پرداختند. این مطالعهی مروری نشان داد که بین عضویت ورزشی و رفتار ضداجتماعی رابطهی معنیدار مثبتی (۰۹/۰ = r) وجود دارد و رابطهی معنیدار منفی (۰۵/۰- = r) را با کارهای جنایی نشان داد. اگر چه این مطالعهی مروری تاثیر منفی عضویت ورزشی را نشان داد اما هیچ رابطهای را بین عضویت ورزشی و رفتار منحرف نشان نداد.
کاووسانو[۱۲۰] در سال ۲۰۰۸ طی تحقیقی با عنوان رفتارهای اخلاقی در ورزش نشان داد که ذات و طبیعت ورزش از فرصتهای فراوانی برای هر دو رفتارهای مورد پسند اجتماع ورفتارهای ضداجتماعی تشکیل یافته است. رفتارهای مورد پسند اجتماع با هدف سودرسانی یا کمک به اشخاص دیگر به طور داوطلبانه طراحی شدهاند (مثل سعی در کمک به بازیکنان آسیب دیده) و رفتارهای ضداجتماعی با آسیب و زیان رسانی به شکل اختیاری به سایرین طراحی شده است (مثل سعی در آسیب رساندن به ورزشکاران دیگر).
استر و همکاران[۱۲۱] (۲۰۰۸) در تحقیق حاضر به مطالعهی زمینه های آشکار و پنهان رفتارهای اجتماعی و ضد اجتماعی در بازیکنان جوان فوتبال پرداختهاند. تأثیرات تیم بر روی اعضای آن به جو و محیط آن تیم بستگی دارد مثل رابطه حمایتی مربی از سوی اعضای تیم، بازی جوانمردانه تیم، دلایل اجتماعی و اقتصادی آن و همچنین آب و هوا. که نمونه به تعداد ۳۳۱ نفر از بازیکنان فوتبال بوده است. نتایج و تجزیه و تحلیلها نشان دادند که ۲۱ درصد از واریانس مربوط به رفتارهای ضداجتماعی پنهان و ۸ درصد آن رفتارهای ضداجتماعی آشکار و ۱۴ درصد رفتارهای اجتماعی را در بر میگیرند، که میتواند مربوط به مشخصات محیط ورزشی که شامل رابطه حمایتی از طرف مربی، دلایل اجتماعی و اقتصادی در رابطه با شرایط سخت که تیم در آن قرار دارد و رفتار خوب و مثبت تیم در رابطه با بازی جوانمردانه و نتایج اهمیت عاملهای مربوط را در رابطه با رفتارهای اجتماعی و ضداجتماعی با تأکید بر سازماندهی ورزش جوانان آشکار نمود.
یک مبدل کاهنده یا باک یک ولتاژ متوسط کمتر از ولتاژ dc ورودی تولید می کند. کاربرد اصلی آن منابع قدرت dc رگوله شده و کنترل سرعت موتور است .
مدار پایه در شکل ۲-۳ (a) از یک مبدل کاهنده برای بار مقاومتی خالص تشکیل شده است، سوئیچ ایدهآل، ولتاژ ورودی و بار مقاومتی خالص و شکل موج ولتاژ خروجی درشکل ۲-۳ (b) به عنوان تابعی از موقعیت سوئیچ فرض می شود. متوسط ولتاژ خروجی را میتوان بر حسب درصد وظیفه سوئیچ محاسبه کرد.
(۲-۴)
بااستفاده از رابطه (۲-۳)
(۲-۵)
با تغییر دادن درصد وظیفه سوئیچ، می تواند کنترل شود. متوسط ولتاژ خروجی به صورت خطی با ولتاژ کنترل تغییر می کند.در کاربردهای واقعی، مدار قبل دو اشکال دارد: الف) در عمل بار ممکن است القایی باشد. حتی یک بار مقاومتی مطمئناً وابسته به اندوکتانس سرگردان است. این بدان معنی است که سوئیچ ممکن است انرژی القایی را جذب کند (یا پراکنده کند) و بنابراین ممکن است خراب شود. ب)ولتاژ خروجی بین مقدار صفر و نوسان دارد، و این در بسیاری از کاربردها قابل قبول نیست. مسئله انرژی القایی ذخیره شده با بهره گرفتن از یک دیود همانگونه که در شکل ۲-۵ (a) نشان داده شده است برطرف می شود.نوسانات ولتاژ خروجی با کاربرد یک فیلتر پایینگذر، شامل یک سلف و یک خازن بسیار کاهش مییابد. شکل ۲-۵(b) شکل موج ورودی به یک فیلتر پایینگذر (همانند ولتاژ خروجی در شکل ۲-۳ (b) بدون فیلتر پایینگذر) را نشان میدهد، که شامل مولفهdc و هارمونیکهای فرکانس کلیدزنی است و در شکل ۲-۵ (b) نشان داده شده است.
مشخصه فیلتر پایینگذر با مقاومت بار R که در شکل ۲-۵ © نشان داده شده میرا می شود. فرکانس از فیلتر پایینگذر کوچکتر از فرکانس سوئیچزنی انتخاب می شود،بنابراین واقعاً ریپل فرکانس کلیدزنی در ولتاژ خروجی رفع می شود.
درکاربردهای معمولی که نیاز به ولتاژ خروجی لحظهای میباشد، ظرفیت خازن در خروجی بسیار بزرگ، فرض می شود.ریپل در ولتاژ خازن (ولتاژ خروجی) بعداً محاسبه می شود.
در یک مبدل کاهنده، متوسط جریان سلف برابر متوسط جریان خروجی است، از این رو جریان متوسط خازن در حالت پایه صفر است.
شکل ۲-۵ مبدل dc-dc باک
۲-۳-۱- مد جریان پیوسته
شکل ۲-۶ شکل موج برای مد جریان پیوسته که در آن جریان سلف پیوسته است را نشان میدهد. هنگامی که سوئیچ روشن است برای مدت زمان ، سوئیچ جریان سلف را هدایت می کند و دیود بایاس معکوس است، در نتیجه ولتاژ مثبت از سلف عبور می کند. در شکل ۲-۶ (a) نشان داده شده است.این ولتاژ افزایش خطی در جریان سلف را ایجاد می کند. هنگامی که سوئیچ خاموش می شود، به خاطر ذخیره انرژی القایی ذخیره شده در سلف، همچنان در مدار برقرار است. در این حالت جریان از دیود عبور می کند و ، و در شکل ۲-۶ (b) نشان داده شده است.
شکل ۲-۶ حالتهای مدار مبدل باک (بافرض پیوسته): (a) سوئیچ روشن است (b) سوئیچ خاموش است
شرط پایدار ماندن جریان سلف این است که مقدار جریان در انتهای سیکل سوئیچزنی برابر با مقدار جریان در ابتدای سیکل بعدی باشد، به عبارت دیگر تغییرات جریان سلف یا انتگرال ولتاژ سلف در یک پریود باید برابر صفر باشد.
شکل ۲-۷ حالتهای جریان خروجی
یعنی مساحت A و B در شکل ۲-۶ طبق رابطه فوق باید برابر باشند:
یا
(۲-۶) (درصدوظیفه)
بنابراین در این مد، ولتاژ خروجی به طور خطی با درصد وظیفه سوئیچ برای یک ولتاژ ورودی داده شده تغییر می کند و به پارامترهای دیگر مدار بستگی ندارد. معادله قبلی را میتوان به سادگی از متوسط ولتاژ در شکل ۲-۵ (b) و تشخیص اینکه متوسط ولتاژ سلف در حالت عملکرد پایه صفر است اشتقاق کرد:
با صرفنظر از تلفات که وابسته به المانهای مدار است، توان ورودی با توان خروجی برابر است بنابراین:
(۲-۷)
از اینرو در مد جریان پیوسته، مبدل باک معادل یک ترانسفورماتور dc است که نسبت دور در این ترانسفورماتور معادل می تواند به صورت پیوسته و الکتریکی در رنج صفر تا یک با کنترل درصد وظیفه سوئیچ کنترل می شود.
حتی اگر متوسط جریان ورودی از ترانسفورماتور عبور کند، شکل موج جریان ورودی لحظهای از یک مقدار پیک به صفر در مدت زمانی که سوئیچ خاموش است پرش دارد. بنابراین یک فیلتر مناسب در ورودی برای حذف اثر غیرمطلوب از هارمونیکهای جریان ممکن است نیاز باشد.
۲-۳-۲- مرز بین هدایت پیوسته و ناپیوسته
دراین قسمت معادلات را توسعه خواهیم داد و اثر پارامترهای گوناگون مدار را بر مد هدایت جریان سلف (پیوسته یا ناپیوسته) نشان میدهیم. شکل ۲-۸ (a) شکل موج و ، نشان میدهد. آغاز مرز بین مد پیوسته و ناپیوسته جایی است که جریان سلف در انتهای مدت زمان خاموش بودن سوئیچ صفر می شود.
در این مرز متوسط جریان سلف، با زیرنویسB [۲۳] نشان داده شده است.
(۲-۸)
شکل ۲-۸ جریان در مرز بین هدایت پیوسته-ناپیوسته
(a) شکل موج جریان (b) بر حسب D با ثابت نگه داشتن
بنابراین در این حالت (با قرار دادن مقدار برای ، ، ،L و D )، اگر متوسط جریان خروجی (و از این رو متوسط جریان سلف) کمتر از که با معادله ۲-۸ مشخص شده، کمتر شود، ناپیوسته خواهد شد.
۲-۳-۳- مد هدایت ناپیوسته
بسته به کاربرد این مبدلها، هر یک از دو ولتاژ، ولتاژ ورودی یا ولتاژ خروجی در مدت زمان عمل کردن مبدل ثابت باقی میماند. هر دو نوع از عملکرد در زیر بحث می شود.
۲-۳-۳-۱- مد هدایت ناپیوسته با ثابت
در یک کاربرد مثل کنترل سرعت موتور dc ، واقعاً ثابت باقی میماند و با تنظیم درصد وظیفه D مبدل کنترل می شود.
از اینرو و متوسط جریان سلف در لبه مد هدایت پیوسته از معادله ۲-۸ برابر است با:
(۲-۹)
با بهره گرفتن از این معادله، شکل ۲-۸ (b) ، را به عنوان تابعی از درصد وظیفه D ، با ثابت نگه داشتن و پارامترهای دیگر نشان میدهد.
همچنین نشان میدهد جریان خروجی ماکزیمم در مد هدایت پیوسته درحالت است.
(۲-۱۰)
از معادلات (۲-۹) و (۲-۱۰)
(۲-۱۱)
سپس نسبت ولتاژ در مد ناپیوسته محاسبه خواهد شد. در ابتدا فرض کنیم مبدل در مرز هدایت پیوسته عمل می کند، همانگونه که در شکل ۲-۸ (a) برای مقادیر T ، L ، D و داده شده است. اگر پارامترها ثابت نگه داشته شوند و توان بار خروجی کاهش یابد (به عنوان مثال مقاومت بار بالا رود)، متوسط جریان سلف کاهش خواهد یافت. همانگونه که در شکل ۲-۹، این عمل مقدار را بیشتر از قبل می کند و درنتیجه جریان سلف ناپیوسته می شود.
شکل ۲-۹ مبدل باک در هدایت ناپیوسته
در مدت که جریان سلف صفر است، توان مقاومت بار توسط خازن فیلتر به تنهایی تأمین می شود. ولتاژ سلف در این مدت صفر است.دوباره، محاسبه انتگرال ولتاژ سلف از یک دوره تناوب تا صفر نتیجه میدهد:
۳-۹) فرایند عملیاتی شدن مفاهیم
مفاهیم[۱۳۰] برای قابل استفاده بودن ،باید شاخصهای تجربی داشته باشند .مفاهیم فقط ابزارهایی هستند که برای فهم سریع مسائل به کار می آیند .مفهوم سازی[۱۳۱] کاری بیشتر از تعریف ساده یا قراردادی واژگان فنی یک علم است . این کار،ساختن مفهوم انتزاعی برای فهمیدن امر واقعی است .لذا در مفهوم سازی به همه جنبه های واقعیت مورد نظر توجه نشده است بلکه فقط آن جنبه هایی که از نظر محقق اصلی است،در نظر گرفته می شود کیوی و کامپنهود(۱۳۸۱). همانگونه که در چارچوب نظری در انتهای فصل دوم آورده شده است در تحقیق حاضر مفاهیم مربوطه فناوری اطلاعات و توانمندسازی می باشند.در مرحله بعد ابعاد یا مؤلفه های این مفاهیم را تعیین کرد .در این مرحله ،مفاهیم که جنبه تجربی یا انتزاعی دارند به ابعادی تفکیک میشوند که عینیت بیشتری نسبت به مفاهیم اولیه دارند .در تحقیق حاضر ابعاد مورد نظر به صورت زیر بیان شده است:
فناوری اطلاعات
پایگاه داده
توانمندیهای محاسباتی
توانمندیهای ارتباطی
شبکه ها
توانمندسازی
اطلاعات درباره عملکرد سازمان
تصمیم گیریهای مؤثر بر عملکرد سازمان
دانش در خصوص عملکرد سازمان
پاداش در خصوص عملکرد سازمان
اثر می گذارد
پس از چارچوب نظری که در فصل دوم بیان شد ،در نهایت در این فصل باید به شاخصها رسید.شاخصها نشانه های عینی قابل شناسایی و قابل اندازه گیری ابعاد و مفاهیم مورد نظر هستند .آنچه که چارچوب نظری مسئله تحقیق را از ساختمان مدل تحلیلی متمایز می کند خصلت عملی بودن مدل تحلیلی است.مدل تحلیلی لولایی است که طرح نظری مسئله تحقیق تدوین شده محقق را با کار بعدی اش که مشاهده و تحلیل اطلاعات است به یکدیگر متصل می کند .مدل تحلیلی از مفاهیم و فرضیه هایی که میانشان ارتباط تنگاتنگی برقرار است ساخته شده است و در مجموع چارچوب منسجم و وحدت یافته ای تشکیل می دهدکیوی و کامپنهود(۱۳۷۳).در مدل تحلیلی شاخصها بیان شده اند. در حقیقت مبنای شکل گیری سؤالات پرسشنامه این تحقیق همین شاخصها می باشند .
همانگونه که پیش ازاین بیان شد ابعاد توانمندسازی از یکی از مدلهای تشریح شده در فصل دوم استخراج شد . حال باید برای این ابعاد شاخص تعیین کرد .اولین بعد توانمندسازی مربوط به اطلاعات می باشد.البته باید توجه داشت که شاخصهای انتخابی از میان مواردی بودند که تأثیر فناوری اطلاعت بر آنها مشهود بود که شاخصهای انتخابی در نمودار زیر بیان شده است:
صحت اطلاعات
کیفیت اطلاعات
کمیت اطلاعات
زمان اطلاعات
هزینه پایین در دسترسی به اطلاعات
اطلاعات مربوط به عملکرد سازمان
تهیه شده توسط محقق
بعد دوم توانمدسازی در خصوص تصمیم گیریهای مؤثر بر عملکرد سازمان می باشد. شاخصهای تصمیم گیری در حقیقت از مراحل تصمیم گیری به شرح زیر استخراج شده است:
تصمیم گیریهای مؤثر بر عملکرد سازمان
تعیین مسئله
احصاء راه حلها
ارزیابی راه حلها
انتخاب راه حل
اجرا
تهیه شده توسط محقق
بعد سوم توانمندسازی مرتبط به دانش کارکنان است که شاخصهای آن عبارت است از تجارب کارکنان ، تخخصص و آموزش
تجارب
تخصص
آموزش
مهارت ادراکی
بروز خلاقیت
دانش کارکنان در خصوص عملکرد سازمان
تهیه شده توسط محقق
بعد چهارم توانمندسازی مرتبط به پاداش مرتبط با عملکرد کارکنان است که شاخصهای آن عبارت است از تجارب کارکنان ، تخصص و آموزش
ارتباط دادن پاداش با عملکرد
پرداخت مبتنی بر هدف
سیستم پرداخت مناسب
افزایش کارایی
انتخاب افراد لایق
پاداش بر مبنای عملکرد سازمان
تهیه شده توسط محقق
در نهایت با توجه به شاخصهای بیان شده می توان مدل تحلیلی را به شرح زیر ترسیم نمود:
شکل ۳-۱)مدل مفهومی تحقیق( باون و لاولر،۱۹۹۲)
۳-۱۰) آزمون فرضیات تحقیق
محقق پس از آنکه روش تحقیق خود را مشخص کرد و با بهره گرفتن از ابزارهای مناسب داده های مورد نیاز را برای آزمون فرضیه های خود جمع آوری کرد، اکنون نوبت آن است که با بهره گیری از تکنیکهای آماری مناسب که با روش تحقیق و نوع متغیرها سازگاری دارد، داده های جمع آوری شده را دسته بندی و تجزیه و تحلیل نماید، و در نهایت فرضیه هایی را که تا این مرحله او را در تحقیق هدایت کرده اند در بوته آزمون قرار دهد تا سرانجام بتواند پاسخی( راه حلی ) برای پرسشی که تحقیق تلاشی سیستماتیک برای بدست آوردن آن بود، بیابد خاکی(۱۳۷۸).
در این تحقیق برای بررسی سوالات تحقیق در هر یک از دو جامعه از آمار توصیفی و استنباطی استفاده شده است.
۳-۱۱) آمار توصیفی
آمار توصیفی به آن دسته از روش های آماری گفته می شود که به پژوهشگر در طبقه بندی، خلاصه کردن، توصیف و تفسیر و برقراری ارتباط ازطریق اطلاعات جمع آوری شده، کمک می کند. روشهایی که در آمار توصیفی به کار برده شده به سه گروه عمده به شرح زیر تقسیم می شوند:
تهیه و تنظیم جدول توزیع فراوانی و ترسیم نمودار[۱۳۲]